نویسنده: فرید زکریا- واشنگتن پست
مترجم: محمد افخمی
حملات اخیر بروکسل، به فاصله کمی
پس از حملات پاریس و کالیفرنیا صورت گرفت و هیزم در آتش بحث داغ تروریسم اسلامی در
ایالات متحده ریخت. بسیاری، از جمله دو کاندیدای پیشروی حزب جمهوریخواه (ترامپ و کروز)،
برای یافتن علاقمندان به افراطگرایی مذهبی و تروریسم، خواهان عملیات پلیسی گسترده
در محلهها و گروههای مسلمان هستند؛ اما بمبگذاریهای اخیر در اروپا توسط نسل جدیدی
از تروریستها انجام میشود. نسلی که تصورات پیشین ما را از انگیزههای این افراد به
کلی دگرگون کرده است. به زبان سادهتر، تروریستهای امروز، مذهبیهایی افراطی نیستند
که بعدا رادیکال شده باشند؛ بلکه رادیکالهایی هستند که در ادامه افراطگرایان مذهبی
هم شدهاند. تفاوت بین این دو بسیار مهم است.
مثلا ابراهیم و خالد البکراوی،
دو برادر طراح و مجری بمبگذاری بروکسل را در نظر بگیرید. در خانوادهای از کارگران
مهاجر متولد شدند. مذهبیهای مقیدی نبودند. خیلی زود به اعمال مجرمانه گرایش پیدا کردند.
در بیست و چند سالگی سابقه ماشین دزدی و سرقت مسلحانه داشتند و به دلیل این جرایم به
۹ و ۵ سال زندان محکوم شدند. احتمالا در همین زندان یا پس از آن بود که آنها مسیر
«جهاد» را برای ادامه زندگی انتخاب کردند.
داستان این دو به طرز حیرتآوری
مشابه داستان تعداد زیاد دیگری از تروریستهای بلژیک و فرانسه است. تنها معدودی از
آنها، مسلمان سفت و سخت بودهاند. عبدالحمید اباعود، سردسته حملات پاریس، مانند خیلی
از همراهان مسلحش، الکل و مخدر مصرف میکرد. دو جهادی بریتانیایی هم که در ۲۲ سالگی
بیرمنگام انگلیس را به قصد سوریه ترک کردند، پیش از سفر، کتابهای «اسلام به زبان ساده»
و «قرآن به زبان ساده» را خریده بودند.
موسسه بلژیکی اگمونت به دنبال درک
موج جدید جهادیها و متمایز کردن آن از جهادیهای قدیم یک تحقیق فوقالعادهای منتشر
کرده است. میانگین سن جهادیهای اروپایی بین سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۹، حدود۲۷ سال بوده
و امروز نزدیک ۲۰ است. ده سال پیش، برای تولید یک جهادی، سالها تلقین مذهبی لازم بود،
امروز عضویت در داعش عمدتا تصمیمی لحظهای و آنی است.
این تفاوت بارز را در نظر بگیرید؛
القاعده و تبارش، فتواهایی با انتقادات ریز و مفصل و درخواستهایی دینی/سیاسی منتشر
میکردند. درخواستهای حملات پاریس و بروکسل چه بود؟ «الیور روی»، یک استاد اسلامشناسی
فرانسوی درباره این جهادیهای جوان فرانسوی مینویسد «تقریبا هیچکدام اینها سابقهای
در فعالیت سیاسی (مثلا مساله فلسطین)، اسلام بنیادگرایانه، یا محافظهکاری اجتماعی
ندارند. رادیکال شدن آنها محصول فانتزی قهرمان شدن، خشونت و مرگ است، نه شریعت و آرمانشهر».
دولت اسلامی کعبه آمال است: تقدیس خشونت برای خشونت.
این مردان و زنان جوان، معمولا
فرزندان مهاجران اروپا هستند. «روی» حتی به این مساله اشاره میکند که بسیاری از آنها
در حال طغیان علیه پدر و مادر سنتی و مذهبی خود هستند. این افراد در «هویت» خود شک
دارند. آنان نه در کشور قدیم ریشه دارند و نه در کشور جدید. دچار تبعیض و طردشدگی هستند.
در همین بستر است که به دنبال عصیان، جنایت و بعد از آن سفر غایی ممنوعه، یعنی جهاد
میروند.
معمای این که چرا مسلمانان بلژیکی،
چنین سهم بزرگی در میان اعضای داعش دارند هم با در نظر گرفتن این شرایط قابل شرح است.
مقاله اگمونت اشاره میکند که فاصله بین سطح آموزش و میزان بیکاری در بین بومیها و
مهاجران بلژیک از هر جای دیگر اروپا بیشتر است. ۱۵٪ بلژیکیهایی که در خانوادهای بلژیکی
متولد شدهاند زیر خط فقر زندگی میکنند، این عدد برای بلژیکیهای با ریشه مراکشی،
حدود ۵۰٪ است. به علاوه، شهروندان بلژیکی در داشتن روحیه ملی کارنامه ضعیفی دارد. این
کشور دچار بحران هویت است. کشوری دوپاره بین دو فرهنگ فلاندرزی و والون.
این یافتهها سیمای جدیدی از یک
تروریست ترسیم میکنند. تروریستی که کمتر به واسطه مذهب جذب تروریسم شده است. تروریستی
که مسیر ترور را به عنوان عصیان غایی علیه دنیای مدرن انتخاب کرده و سپس یک ایدئولوژی
برگزیده که به علایقش مشروعیت ببخشد. اسلام رادیکال، همان بسته مطلوبی است که به سادگی
در اینترنت و رسانههای اجتماعی یافت میشود. اما این حلقه آخر زنجیر است، نه حلقه
ابتدایی آن.
همچنان میدانیم که مسلمانها باید
با سرطانی که به اسم «اسلام رادیکال» در میانشان رشد کرده بجنگند. اما از آن طرف،
مجریان قانون در غرب هم باید بدانند اگر هدف پیدا کردن تروریستها است، شنود مساجد
و گشت زدن در محلههای مسلمان و حتی جنگیدن با بنیادگرایان مسلمان آدرسی اشتباه است.
تروریستها ممکن است در بارها و محلههای خرید و فروش مخدر، صفهای بیکاری و زندانها
در حال رادیکال شدن پیش از مسلمان شدن باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر