۵/۲۵/۱۳۹۳

دو ویژگی برای ژورنالیسم زرد


نخست: بی‌اخلاقی

ویکی‌پدیای فارسی در تعریف «خبرنگاری زرد» می‌نویسد: «خبرنگاری زرد به خبرها و خبرنگارانی اطلاق می‌شود که پایشان را از اصول حرفه‌ای و اخلاقی روزنامه نگاری بیرون می‌گذارند». «مدیا کاشیگر» نیز در تعریف روزنامه‌نگاری زرد بر مساله اخلاق تاکید ویژه‌ای دارد: «من این را نمی پذیرم که تعریف مطبعه زرد فقط در اهمیت دادن به تیراژ و جذب مخاطب عام است. هیچ رسانه‌ای را سراغ ندارم که فقط بر اساس انگیزه تیراژ کار کند و هیچ رسانه‌ای هم نیست که به دنبال مخاطب نباشد. به نظرم  باید این جنبه را برجسته کرد که ویژگی مطبوعات زرد، فقدان کم ترین اخلاق است». (خردنامه همشهری - مهرماه ۸۵)

ماده ۲۳ قانون مطبوعات صراحتا تاکید می‌کند «هرگاه در مطبوعات مطالبی مشتمل بر توهین یا افترا، یا خلاف واقع و یا انتقاد نسبت به شخص (اعم از حقیقی یاحقوقی) مشاهده شود، ذی نفع حق دارد پاسخ آن را ظرف یك ماه، كتبا برای همان نشریه بفرستدو نشریه مزبور موظف است اینگونه توضیحات و پاسخ‌ها را در یكی از دو شماره‌ای كه پس از وصول پاسخ منتشر می‌شود، در همان صفحه و ستون، و با همان حروف كه اصل مطلب منتشر شده است، مجانی به چاپ برساند». (+)

یعنی قانون‌گزار ما نیز به خوبی می‌دانسته که نه صرفا توهین، که حتی «انتقاد» یکجانبه نیز امری غیراخلاقی است. حال، در شرایطی که می‌دانیم، نه شخص میرحسین موسوی، که هیچ کس دیگری نیز حق ندارد در دفاع از او سطری در مطبوعات رسمی کشور منتشر کند، نقد یک جانبه عملکرد او به نظر من مصداق کامل همان «فقدان کمترین اخلاق» است.

دوم: عوام‌گرایی

دکتر سلطانی‌فر به جنبه دیگری از روزنامه‌نگاری زرد اشاره دارد: «روزنامه نگاری زرد به آن نوع روزنامه نگاری گفته می‌شود كه با استفاده از روش‌های عوام‌گرایانه می‌كوشد مخاطبان بیشتری جذب كند». (روزنامه‌نگاری، دکتر محمد سلطانی فر، ۱۳۸۳، ص۱۰۸)

این شیوه از «عوام‌گرایی» را دکتر خانیکی به نوعی دیگر توضیح می‌دهند: «رسانه‌های زرد، الزاما ساده‌نویس نیستند. حتی توجه به جذابیت های ژورنالیستی به معنای زرد بودن آن‌ها نیست و در مرز حوزه آکادمیک و کار خبر رسانی فعالیت می‌کنند، اما در تعریف کلاسیک، هر چیزی که جنبه خبری در آن به جنبه تحلیلی غلبه داشته باشد ممکن است ویژگی مطبوعات زرد شمرده شود». (خردنامه همشهری - مهرماه ۸۵)

بدین ترتیب، با شیوه متفاوتی از عوام‌گرایی مواجه هستیم که می‌تواند رخت و لباس فریبنده‌ای بر تن کند و همچون گفتار «شبه علمی» که ظاهری فریبنده اما باطنی غیرعلمی دارد، در ظاهری نخبه‌گرا و با زبانی پیچیده همچنان درون‌مایه‌ای عوامانه داشته باشد. برای مثال، اینکه تحلیل کنیم «اگر روحانی در سال ۸۸ نامزد شده بود چه اتفاقی می‌افتاد»؟، هرقدر با اصطلاحات و ظواهر پیچیده انجام شود، در نهایت عملی عوامانه و بیحاصل است. دیگری خواهد پرسید «اگر روحانی به جای مصدق بود چه می‌شد؟» و می‌شود ادامه داد: «اگر لیونل مسی در خوزستان به دنیا می‌آمد چه می‌شد؟» و الخ. اینگونه بازی‌های به ظاهر فکری، بیش از آنکه شایسته عنوان «تحلیل» یا «بحث و گفت و گو» باشند، برازنده «وراجی فکری» هستند. نه به نتیجه‌ای می‌رسند و نه ثمری از خود بر جای می‌گذارند. در نهایت جنبه تحلیلی مفیدی ندارند و  می‌توان گفت تنها جنبه سرگرمی‌خواهی و جذب مخاطب با فریبی عوامانه را دارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر