۲/۱۱/۱۳۹۳

مجموعه داستان: این چهار کتاب


عنوان: برف و سمفونی ابری 
نویسنده:پیمان اسماعیلی
ناشر: نشر چشمه

درست قبل از نوشتن این پست متوجه شدم که تا به حال در این وبلاگ مطلبی در مورد «برف و سمفونی ابری» ننوشته‌ام. نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم باید چند سال پیش چنین یادداشتی نوشته باشم. به هر حال بعد از گذشت ۵ سال از نخستین باری که این مجموعه را خواندم، هنوز هم فکر می‌کنم مجموعه داستانی بهتر از آن در میان داستان‌نویسان جدید ندیده‌ام. برتری آشکار این مجموعه به دیگر هم‌تایانش از نگاه من جنبه بارز داستان‌پردازی و قصه‌گویی نویسنده است. حتی می‌توان گفت کل مجموعه در یک «ژانر» منحصر به فرد نوشته شده است. ژانری که شاید کمی «ترسناک» یا دست‌کم رازآلود و غافل‌گیر کننده باشد. «پیمان اسماعیلی» در این مجموعه گاه تا مرز عبور از رئالیسم هم پیش رفته اما تا جایی که در خاطر دارم بجز یک داستان، به صورت کلی روی لبه این مرز باقی مانده است. حال و هوای کوه‌نوردی و حضور پررنگ طبیعت در تمامی داستان‌ها ویژگی دیگری است که در این مجموعه نقش پررنگی ایفا کرده. خلاصه اینکه «برف و سمفونی ابری» تجربه بسیار متفاوتی است در داستان‌پردازی که از خواندن‌اش پشیمان نخواهید شد.


نویسنده: مهدی ربی
ناشر: نشر چشمه

مهدی ربی در «مجموعه داستان»اش فقط چهار داستان منتشر کرده است. شاید این عدد به خودی خود نشان‌گر خاصی نباشد، اما خواننده اثر می‌تواند دریابد که تعداد کم داستان‌ها بیش از هرچیز ناشی از وسواس نویسنده در پرداخت هر داستان دارد. من مجموعه داستان‌های زیادی خوانده‌ام که ظرف مدت کوتاهی پس از اتمام کتاب، دیگر چیزی از داستان‌های‌اش در ذهنم باقی نمانده است. حتی شده به هنوز به داستان آخر یک مجموعه نرسیده‌ام که تعدادی از داستان‌های قبلی را به کل فراموش کرده‌ام. شاید به صورت معمول از هر مجموعه نهایتا یک یا دو داستان در خاطرم باقی بماند، اما تقریبا پس از پنج سال که از نخستین مطالعه «برو ولگردی کن رفیق» گذشته، من هنوز احساس می‌کنم ریز جزییات هر چهار داستان مجموعه را در خاطر دارم. پیش از این در چند مورد و به مناسبت‌های مختلف در مورد این مجموعه نوشته‌ام. (مثلا اینجا+ و اینجا+) گمان می‌کنم توضیح بیشتر ملال‌آور باشد.


عنوان: فارسی بخند
نویسنده: سپیده سیاوشی
ناشر: قطره

نمی‌دانم بدشانسی نویسنده بود یا خوانندگان! هرچه بود، انتشار نخستین این مجموعه به نظرم به خوبی انجام نشد و در نتیجه آن‌چنان که شایسته‌اش بود دیده نشد. در واقع شاید از مجموع این چهار مجموعه‌ای که اینجا فهرست شده، «فارسی بخند» کمتر از همه دیده شده باشد، اما این ابدا محصول ضعف مجموعه داستان نیست. پیش از این و کمی به جزییات در مورد داستان‌های این مجموعه نوشته بودم. (اینجا+) فقط همین توضیح را اضافه کنم که خوشبختانه داستان‌های سپیده سیاوشی» از نگاه منتقدان دور نماند و «فارسی بخند» جایزه برتر «نخستین مجموعه داستان» از بنیاد گلشیری را در سال ۱۳۹۰ دریافت کرد. (+)



عنوان: ابر صورتی
نویسنده: علی‌رضا محمودی ایرانمهر
ناشر: نشر چشمه

نمی‌دانم این خیزش گسترده‌ای که به دنبال انتشار خبر درگذشت «گابریل گارسیا مارکز» در فضای مجازی شکل گرفت تا چه میزان مرهون علاقه مخاطبان به آثار مارکز و طبیعتا «رئالیسم جادویی» او بود. اما اگر به واقع «رئالیسم جادویی» این همه طرفدار در کشور ما دارد، پس «ابر صورتی» باید به یکی از پر فروش‌ترین مجموعه داستان‌های ایرانی بدل شود. مجموعه‌ای که دست‌کم در سه داستان‌اش سیطره کامل با رئالیسم جادویی است. در هر حال من همچنان طرفدار و حتی شیفته همان داستان نخست مجموعه هستم که عنوان‌اش را به کل اثر تحمیل کرده است. داستانی که به تنهایی برای توصیه یک مجموعه کفایت می‌کند. (پیش از این در مورد «ابر صورتی» بیشتر نوشته بودم+)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر