۴/۲۶/۱۳۹۱

یادداشت وارده: به سوی کره شمالی اسلامی (۵) - جمع بندی


غلام‌رضا - «امید بذر هویت ماست [...] امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمی‌گیرد و تنها زمانی در ما تحکیم می‌شود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد [...] ما به دنبال آینده‌ای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابان‌ها کتک زده است٬ سعادتمندتر٬ معنوی تر٬ سالم‌تر و زیباتر از امروز زندگی کند» - میرحسین موسوی (تیر ۱۳۸۸)

 

به کجا می رویم؟ به گمان من روند حرکت فعلی به سمت کره شمالی اسلامی است٬ جامعه‌ای بسته که در آن تمام فعالیت‌های عمومی و حتی خصوصی شهروندان زیر نظر و مطابق میل حاکمان است. همه چیز در اختیار حاکمیت است٬ از آنکه می‌خواهد می‌گیرد و به آنکه می‌خواهد می‌بخشد و کسی را یارای پرسش نیست. اما این سرنوشت محتوم ایران نیست چرا که ایران کره شمالی نیست. ملت ایران سابقه‌ای طولانی در آزادی خواهی دارد و اقلاً در خاورمیانه پیشتاز جنبش‌های ملی است. اگرچه تاکنون این جنبش‌ها به نتایج مطلوب همگانی نرسیده‌اند با این‌حال مردم همواره در پی‌آگاهی٬ عدالت و آزادی‌اند ولو این خواسته‌ها مدتی زیر فشارهای اقتصادی و سیاسی مکتوم بمانند. مردمی که زندگی و صلح و اصلاح را به مرگ و جنگ و انقلاب ترجیح می‌دهند ممکن است دیرتر به خواسته‌های خود برسند ولی دستاوردهای درازمدت پایدارتری خواهند داشت. مردم ایران ممکن است سکوت کنند ولی شعله امید را همیشه در دل خود زنده می‌دارند. این راز پایداری فرهنگ ایران زمین است.


از کلی گویی که بگذریم برای دیدن نتایج مطلوب چه باید کرد؟ جواب این سوال در برگه‌ای نوشته نشده است که به جستجوی آن برآییم٬ رهیابی به این جواب در گرو کار گروهی و خرد جمعی است. شبکه‌های دوستی و آشنایی نه پاسخ به آنچه باید کرد که راه رسیدن به این پاسخ است. پاسخی که از دل تعامل‌های پیاپی٬ نقدهای برنده و هم‌فکری‌های متنوع به دست می‌آید. برای رسیدن به جامعه‌ای که در آن اندیشه‌ها آزادانه بیان شوند و اراده ملی راهبر آن باشد باید ابتدا آزادی فکر را در خود پرورش داد و هم‌فکری گروهی را در اطرافیان جستجو کرد. در تعامل فکری و نقد متقابل است که حافظه تاریخی از دست نمی‌رود٬ اندیشه‌ها جلا می‌خورند و راهبردهای عملی شکل می‌گیرند.


هدف از این مجموعه تلنگری بود در این معنا که پیشامدها را ببینیم٬ بیندیشیم٬ گفتگو کنیم و بفهمیم که چه باید بکنیم. در نشر آگاهی بکوشیم٬ خطر راهی که در آن قرار گرفته‌ایم را بنمایانیم٬ پوچی وابستگی اقتصادی٬ طبقاتی و مذهبی به راهبانان چنین مسیری را نمایش دهیم٬ در مقابل استحاله زندگی‌مان مقاومت کنیم و با پرهیز از بیراهه و از دل گفتگوی جمعی هدف مشترکمان را بیابیم و در راه بهبود زندگی فردی و جمعی‌مان تلاش کنیم.

اینچنین باد

 

پی‌نوشت:

«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند.

۲ نظر:

  1. غلامرضا خودشو بیشتر معرفی نکرده؟

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۶/۴/۹۱

    به خاطر اين پنج نوشته از نگارنده محترم كمال تشكر رو دارم.

    به واقع آزادي چيزي نيست كه با پيروزي در يك انتخابات يا انقلاب و ... تمام و كمال به ثمر بنشيند.

    زماني كه در سطح خرد (خانواده ، گروه دوستان و ...) افراد آزادي رو نهادينه نكنند ، طبيعتاً در سطوح كلان هم دستيابي به آن با دشواري رو به رو خواهد بود.

    ديو چو بيرون شود ، فرشته در نمي‌آيد! ديو استبداد و خودكامگي را در يك جامعه نه فقط از تكيه گاه قدرت سياسي بلكه از سرشت تك تك افراد جامعه نيز بايد زدود.

    نه فقط اون جوان 22 ساله‌اي كه ايستاده مردن را بر نشسته زيستن در ذلت ترجيح داد و نه فقط سهراب‌ها و نداها و امويي‌ها و مصلحي‌ها و روان‌هاي رنجور ما بلكه حكمرانان و مرتجعان و شكنجه‌گران ما نيز قرباني ساختار اجتماعي هستند. ساختار را بايد شكست.

    ف.ش

    پاسخحذف