ایمان محمدی - انتخابات مجلس نهم قرار است دوازدهم اسفندماه امسال برگزار شود، یعنی 220 روز دیگر. سایت کلمه نقل کرده که فرستادهگان کانون قدرت برای دریوزهگی مشارکت مردم نزد هاشمی رفسنجانی و خاتمی رفتهاند. ولی با تأکیدات اخیر خاتمی و تاجزاده، شرکت اصلاحطلبان در انتخابات بدون تحقق پیششرطها (آزادی زندانیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب، آزادی و سلامت انتخابات) منتفی است. اما «عدم شرکت» به خودی خود کافی نیست. پیش از این هم بخش بزرگی از بدنهی اجتماعی اصلاحطلبان در انتخابات مجالس هفتم و هشتم شرکت نکردند و میزان مشارکت را به زیر پنجاه درصد کشیدند. ولی این بیعملی تأثیری بر فرآیند سیاسی حاکم بر ایران نداشت.
به تعبیر سنتیترین لایههای اصلاحطلبان، شرکت در انتخابات نمایشی به منزلهی خودکشی سیاسی است. عدم شرکت نیز به مثابهی عدم کنشگری دست کمی از مرگ ندارد. پس چه باید کرد؟ در بازی دستکاریشدهای که قواعدش را حریف دیکته میکند، شرکت کردن یا نکردن علیالسویه است. باید بازی جدیدی خلق کرد. بازی در زمین مردم (نه زمین حاکم) با قواعد مردم (نه قواعد حاکم).
بازی مردم باید موازی با بازی حاکمیت پیش برود و «از مردم»، «نزد مردم»، و «برای مردم» باشد. شبکههای اجتماعی که به خواب زمستانی رفتهاند باید دوباره سبز شوند. پیشزمینههای این بیداری تا حدودی فراهم است. اگر یخ زمستان ۸۷ را در جامعه شکستیم، غلبه بر انجماد کنونی هم امکانپذیر است. آگاهی و نارضایتی تودهی مردم به مراتب بالاتر رفته، اما حلقهی مفقوده در این میان «امید» است.
برای بازگرداندن امید به امر سیاسی، میتوان دو راهکار عملی پیشنهاد کرد: (۱) بهرهبرداری از فرصت انتخابات و فضای نسبتاً باز قبل از آن برای کشیدن دوبارهی کنشهای اعتراضی کمهزینه و وحدتبخش به سطح جامعه، (۲) مطرح کردن یک مطالبهی فراگیر، ملموس، فوری، و قابل اجرا.
موارد ابتکاری زیادی برای راهکار اول قابل تصور است، که به چند نمونهی آن اشاره میشود: گسترش دیوارنویسی، گسترش انتشار شبنامه، ایجاد نمادهای سبز روی تبلیغات کاندیداها، تصاحب میتینگهای کوچک و بزرگ انتخاباتی حاکمیت و سر دادن شعارهای جنبش سبز همچون روز قدس ۸۸، شعارهای شبانه از پشت بام، تهیهی و توزیع لیست کاندیداهای جنبش سبز که از عرصهی انتخابات غایباند با تأکید بر آزادی زندانیان عقیدتی و سیاسی، تظاهرات سکوت در روز انتخابات.
شخصاً این افراد را (به ترتیب الفبا) برای تهران پیشنهاد میکنم: منصور اسانلو، محسن امینزاده، عماد بهاور، علیرضا بهشتی شیرازی، حبیبالله پیمان، مصطفی تاجزاده، محمدرضا خاتمی، مهدی خزعلی، علیرضا رجایی، عبدالله رمضانزاده، احمد زیدآبادی، نسرین ستوده، عیسی سحرخیز، علی شکوری راد، هنگامه شهیدی، محسن صفایی فراهانی، هاشم صباغیان، حشمتالله طبرزدی، پروین فهیمی، ابوالفضل قدیانی، اسماعیل گرامی مقدم، فخرالسادات محتشمیپور، مرضیه مرتاضی لنگرودی، حسین مرعشی، عبدالله مؤمنی، محسن میردامادی، بهزاد نبوی، عبدالله نوری، محمد نوریزاد، فائزه هاشمی، بهاره هدایت. از سایر فعالان هم تقاضا دارم که لیستهای مطلوب خود را برای حوزههای انتخاباتی سراسر کشور تدوین کنند.
اما راهکار دوم، برگ برندهای است که میتواند موازنهی قوا را به نفع جنبش سبز تغییر دهد. برای توضیح این موضوع از دو مثال تاریخی استفاده میکنم. شعار بیل کلینتن که جورج بوش پدر را در سال ۱۹۹۲ شکست داد این بود: مسأله اقتصاد است، احمق. موفقیتهای بزرگ بوش در سیاست خارجی نتوانست رکود پیشآمده در اقتصاد را از دید مردم پنهان کند. در ایران هم آخرین نتایج «نسبتاً واقعی» که از یک انتخابات متنوع وجود دارد مربوط به ریاست جمهوری سال ۸۴ میشود که طی آن مهدی کروبی و محمود احمدینژاد با شعارهای اقتصادی مورد اقبال غیرمنتظره قرار گرفتند ولی مصطفی معین و علی لاریجانی با شعارهای سیاسی-فرهنگی متحمل شکست سنگین شدند.
مکرراً از این موضوع گلایه شده که فعالان دموکراسیخواه ایرانی نتوانستهاند دموکراسی را به نان شب ترجمه کنند. اکنون فرصت مناسبی فراهم شده تا این ضعف تاریخی جبران شود. رکود تورمی بیسابقهای که محصول نئولیبرالیسم بیحساب و پوپولیسم افسارگسیختهی دوران احمدینژاد است، ظرف ماههای آینده اصلیترین دغدغهی تودهی مردم خواهد بود. متهم ردیف اول در این مسأله، طرح یارانههاست که در غیاب مردم و نخبهگان اجرا شده و نظر هیچکسی جز شخص احمدینژاد به طور جدی در آن دخیل نبوده. پیشتر به اشکالات عمدهی طرح فعلی در قالب یک مقایسهی مختصر اشاره شد که میتواند ابهامات را در این زمینه برطرف کند.
توقف طرح فعلی یارانهها تا زمان بررسی مجدد آن توسط کارشناسان با رعایت دغدغههای کارکنان و کارفرمایان حوزههای صنعت و خدمات و کشاورزی و دامداری، عینیترین خواستهی اکثریت قاطع جمعیت شهری و جمعیت مولد روستاییست. این موضوع را مطمئناً میتوان فراگیرترین مطالبهی مردمی دانست که قادر خواهد بود بزرگترین اکثریت انتخاباتی را تشکیل دهد. اما در طرف حاکمیت، هیچیک از جناحهای رنگارنگ شرکتکننده در انتخابات اجازه ندارد چنین شعاری را مطرح کند. با شکلگیری این تقابل، بازی حاکمیت بیرونقتر و رسواتر از همیشه خواهد بود و بازی مردم در حضور مردم رقم خواهد خورد. همچنین به لحاظ استراتژیک، اهمیت و فوریت این موضوع کمتر از شعار انتخابات آزاد نیست، چرا که انتخابات آزاد در «سرزمین سوخته» (نتیجهی محتوم روند اقتصادی فعلی) ارزش بالایی نخواهد داشت.
چنانچه یک خواست همهگانی و یک عمل سیاسی-اجتماعی همآهنگ حول محور یارانهها شکل بگیرد، مجلس نهم ناگزیر خواهد بود که به آن تن دهد (یا عواقب سنگین رویارویی با ارادهی عمومی را بپذیرد). در این صورت، اولین عقبنشینی ملموس حاکمیت در برابر مردم رخ میدهد که منجر به تقویت امید و اعتماد به نفس عمومی خواهد شد؛ و در غیر این صورت، آرزوی دیرینهی ما که اتحاد طبقات متوسط و کمدرآمد در مقابل حاکمیت بوده محقق خواهد شد.
در پایان باید توجه کرد که موفقیت این برنامهی دومرحلهای منوط است به مشارکت فعالان میانی جنبش در فرآیند تبیین آن برای بدنهی پاییندستی و نخبهگان بالادستی. پس به سهم خودم از عموم وبلاگنویسان سبز و مشخصاً از پانزده نفر زیر دعوت میکنم که در اولین قدم، پاسخشان به سؤال «چه باید کرد؟» و دیدگاهشان نسبت به این راهکارها را در قالب یک بازی وبلاگی منتشر کنند.
آرش بهمنی، آرش حسینیپژوه، آرمان امیری، اسپینوزا، ایمایان، بامداد راد، چه باید کرد؟، حمزه غالبی، داریوش محمدپور، روحالله شهسوار، سرزمین رؤیایی، محمد معینی، مقاومت، مهدی جامی، میخک.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
همه جای دنیا موقع انتخابات وعده های مادی و ملموس مس دهند آنوقت شما توقع دارید که با وعده قطع پول یارانه ها ملت به لیستی رای بدهند؟ اگر هم مثل سابق به احمدی نژاد رای دادند حتماً رایشان را خریده، نه؟!
پاسخحذفاولاً کسی قرار نیست رأی بدهد به لیستی. ثانیاً وعدهی دادن پول آن روزی خوشآیند بود که مردم تأثیرش را بر تورم و بیکاری حس نکرده بودند. حالا ماجرا فرق کرده.
پاسخحذفبه نظر من جذاب بودن شعار توقف برنامه هدفمند سازی یارانهها برای همه اقشار اینقدر بدیهی نیست. اگرچه اثار اقتصادیاش داره به مردم فشار میاره ولی کمتر مردم میتونند ربطش رو به هم پیدا کنند. ثانیا باید یه تخمینی داشته باشیم از اینکه تعداد خانواده های روستایی و یا کم درامد که اگرچه دیگر از چرخه تولید حذف شدهاند ولی عملا با این پول زندگی بهتری از قبل دارند چقدره. خلاصه این نیاز به فکر بیشتر داره، لااقل برای خودم !
پاسخحذفیه مطلب دیگه که فکر کنم موجب نگرانی همهاست، حتی شهرها کوچک و روستاها هم باهاش دست به گریبان هستند مسئله تخریب و از بین رفتن طبیعته. باید نشان داد که این برمیگرده به سوء مدیریت و برای بازگشتش برنامه پیشنهاد کرد
یک. آخرین آمار در مورد جمعیت شهرنشین در ایران 67 درصد مربوط به سال 2005 بوده که البته از اون زمان روند مهاجرت از روستاها به شهرها تشدید شده.
پاسخحذفدو. کسانی که به هر دلیل از این طرح راضی/منتفع هستن، اساساً مخاطب ما نیستن. چون ما چه شرکت بکنیم و چه تحریم بکنیم و چه هر کار دیگه بکنیم، اونها به کاندیداهای حامی دولت رأی خواهند داد.
سه. یک بحران ارزی شدید (ناشی از تحریمها) پیش روی دولته که تا چند ماه آینده بروز میکنه. محض اطلاع.
چهار. این که اقشار ناراضی اما ناآگاه رو متوجه بکنیم که «یکی» از ریشههای مشکلات فعلی همین طرح یارانههاست، خب طبعاً وظیفهی ماست. وگرنه قرار نیست که ما یک گوشه بشینیم و بگیم مردم ربط اینها رو به هم نمیفهمن پس ما هم تماشا کنیم!
پاسخحذف