۴/۱۵/۱۳۹۰

اصلا شما چرا در انتخابات شرکت کردید؟


آقای واحدی اعلام کرده‌اند که «من با صدای بلند و با افتخار می‌گویم که خودم را اصلاح طلب نمی‌دانم». پرسش من این است که «چه چیز سبب شد تا آقای واحدی به این افتخار دست پیدا کنند»؟ در واقع آقای واحدی توضیح داد‌اند که «اصلاح‌‌طلب موقعی مفهوم داشت که ما گمان می‌کردیم در نظام انحرافی ایجاد شده و می‌خواستیم اصلاحش کنیم. امروز که نظام نه جمهوری است و نه اسلامی اصلا دیگر اصلاحاتش معنی ندارد!» پس پرسش شفاف من نیز اینگونه می‌شود که «چه شد که گمان پیشین شما تغییر کند»؟


پیش از طرح بحث پیش‌دستی می‌کنم و یادآور می‌شوم نگارنده این متن قصد شرکت در انتخابات را ندارد. من بارها اعلام کرده‌ام که به سه پیش‌شرط خاتمی برای حضور در انتخابات پایبند هستم و از آنجا که واقع‌بینانه تحقق این شروط را غیرمحتمل می‌دانم پس با کمی بی‌احتیاطی از چند ما قبل اعلام می‌کنم که رای نخواهم داد؛ با این حال نه تنها این رای ندادن را خروج از اصلاح‌طلبی نمی‌دانم، بلکه در تایید تام و تمام سخنان آقای خاتمی، آن را پیش‌شرط لازم اصلاح‌طلبی قلمداد می‌کنم.


اما شیوه استدلالی که آقای واحدی را به تحریم ترغیب می‌کند با شیوه استدلال من تفاوت دارد. ایشان با ادبیات خاص خودشان به سیدمحمدخاتمی به دلیل اعلام پیش‌شرط‌های سه‌گانه حمله کرده و صریحا می‌فرمایند «به فرض که مجلسی صد درصد منتخب ِ مردم سر کار بیاید، سؤال من این است که آن مجلس چه می خواهد بکند؟» شگفتی من از اینجا آغاز می‌شود و علاقمند می‌شوم که از آقای واحدی بپرسم: «با چنین نگاهی، شما اساسا چرا در انتخابات 88 شرکت کردید؟» در واقع من گمان می‌کنم ریشه ابراز نظرهای فعلی ایشان در یک کژفهمی قدیمی است که اساسا باید از حضورشان در انتخابات 88 هم جلوگیری می‌کرد. چرا که همان زمان هم می‌شد پرسید: «بر فرض که رییس جمهور مردمی هم انتخاب شد، این رییس جمهور چه می‌خواهد بکند»؟


شاید آقای واحدی مدعی شوند که آن زمان جمهوری اسلامی هنوز دستش به خون آلوده نشده بود. در اینصورت من ایشان را به مطالعه تاریخ فرا می‌خوانم. آن‌هم نه تاریخ باستان یا تاریخ معاصر. بلکه تاریخ همین 15 سال گذشته*. یا شاید بخواهند مدعی شوند آن زمان جمهوری اسلامی هنوز نظامی مبتنی بر قانون بود. در این صورت من ایشان را به مطالعه قانون فرا می‌خوانم. آن هم نه قوانین پیچیده مدنی و یا جزایی، بلکه «قانون اساسی» که ساده و عامه فهم است. یا شاید بگویند آن زمان رهبری هنوز به خودش اجازه نمی‌داد خارج از حیطه قانونی مسوولیت‌هایش در امور مملکتی دخالت کند. در این صورت من پیشنهادی برای ایشان ندارم؛ اما از خودم می‌پرسم آیا آقای واحدی به واقع مشاور مهدی کروبی بوده است؟ همان مهدی کروبی که از سال 84 صدایش به هوا بلند بود؟ همان که به رهبری نامه سرگشاده نوشت که «جلوی آقا مجتبی را بگیر»؟ عجیبا غریبا!


از نگاه من کسی که می‌گوید «حتی با فرض برآورده شدن پیش‌شرط‌های خاتمی و دست‌یابی صد در صدی به یک مجلس منتخب باز هم در انتخابات شرکت نخواهم کرد»، از اساس نفهمیده است که برای چه در انتخابات 88 شرکت کرده است. چنین کسی اصولا نمی‌تواند معنای اصلاحات گام به گام را درک کرده باشد، حال چه رسد که بخواهد از اصلاح‌طلبی کنار بکشد!

پی‌نوشت:
* البته برای کسی که می‌گوید «آقای خاتمی اصلا سابقه‌ای در حکومت ندارد» پیچیدن نسخه مطالعه تاریخی کمی دیر شده است!

۱۱ نظر:

  1. قصد من دفاع از واحدی نیست . اما فکر می کنم انتخابات 88 ثابت کرد که شرکت در انتخابات از اصل و اساس بی فایدست . قبل از 22 خرداد نظری وجود داشت که می گفت اگر مشارکت مردم زیاد باشد حکومت مجبور به عقب نشینی می شود اما همه دیدیم که اینطور نشد پس بهتره که دیدمون رو به موضوع کمی عوض کنیم .
    از طرف دیگه همه ما می دونیم که حکومت ممکنه یکی دو ماه مونده به انتخابات این شروطی رو که مطرح می کنید رو بر آورده کنه و دوباره بعد از انتخابات همه چیز رو به حالت اول برگردونه ، اونوقت چی ؟ اونوقت شرکت کنندگان انتخابات همه چیزشون رو می بازند .

    پاسخحذف
  2. "با چنین نگاهی، شما اساسا چرا در انتخابات 88 شرکت کردید؟"

    بنده خدا واحدی این همه توضیح داد که!! این پرسش بیشتر مغلطه هست که هیچ ربطی‌ به انتخابات در پیش رو ندارد

    پاسخحذف
  3. فرزاد۱۵/۴/۹۰

    اول آرمان خان نکته ای رو بگم این که اصلاح طلب نیستم ایشون بر خلاف حرف خیلی از دوستان تندرو و ایضاً خیلی از دوستان اصلاح طلب بد تعبیر شده. این اصلاح طلب نبودن گمان نکنم به معنای واقعاً اصلاح طلب نبودن یا احیاناً بر انداز نبودن تعبیر بشه حالا بعد به این گزاره می پردازیم.
    در نقد گزاره ی دوم شما ابتدا از خودم مثال می زنم بنده هم در انتخابات ریاست جمهوری 84 و 88( هر دو بار به کروبی رای دادم دور دوم 84 هم به رفسنجانی) و هم در انتخابات مجلس 86 رای دادم. اما باید در نظر گرفت الان بعد از انتخابات 88 خیلی چیزها تغییر پیدا کرده که تنها منحصر به درگیری های خیابانی و کشته شدن مخالفین نیست بگذریم از این که درگیری های خیابانی بعد از انقلاب به درگیری های سال 60 محصور بود که بیشتر درگیری بین 2 حزب بود که به مدد سرکوب 30 خرداد و ترور 7 تیر و ترورهای بعدی شکل جنگ داخلی به خود گرفت بعد ما یک جمهوری اسلامی مشخص داریم با نظامی شبه دموکراتیک که تابوهای درونی خود رو داره و حداقل تا حدودی به اون پایبنده. چیزی که بعد سال 88 اتفاق افتاد بالکل ماهواً متفاوته با وقایع سال 60. باز هم ماجرا منحصر به وقایع سال 88 نیست. اتفاقاً اتفاقاتی که امسال افتاد بسیار تعیین کننده تره. اول تصویب قانونی برای این که صلاحیت نماینده ی مجلس در طول دوره ی سناتوری. دوم دخالت واضح و علنی رهبر در تصمیمات مجلس و دولت. برای پایان یافتن نمایش هم توجهتون رو جلب می کنم به این که فرمانده سپاه برای خاتمی خط و نشون کشید و بعد شرایط تعیین کرد برایز حضور در انتخابات( یعنی تحقیر خاتمی تا این اندازه). در ضمن ما تجربه ی چهار ساله ی مجلس ششم و هشت ساله ی خاتمی رو داریم. تنها امید به لوایح دوقلو بود که اون هم تبدیل به هیچ شد. من به کروبی رای دادم و هم چنین از میر حسین حمایت کردم چون با این جور ایستادنشون فکر می کردم در صورت ابطال انتخابات با موقعیتی که از لحاظ چینش نیروهای سیاسی به دست میارن اصلاح ممکنه( نه این که الان بگم ناممکنه ولی راهی که آقای خاتمی با کمال احترام بهشون برگزیدن به نظرم راهش نیست در مورد منش میر حسین ارجاعتون می دم به حرفایی که خاتمی در مورد میر درباره ی علتش برای کناره گیری و حمایت از میر زد تا این جا هم به نظرم به خاطر این که اون زمان محدودیتای خودش رو درک کرد در کنش سیاسی بسیار قابل احترامه. از قضا اگر با دقت نگاه کرده باشین به مصاحبه ی واحدی با دویچه وله اساساً واحدی به خاتمی حمله نکرده بلکه به اطرافیان و هواداران خاتمی حمله کرده این سوء تعبیریه که متاسفانه فضای بحث منطقی رو از دو سو بسته) بعد آرمان خان توجهت رو جلب می کنم به این قانون که افراد دارای سوء پیشینه ی قضایی امکان نماینده مجلس شدن رو ندارن. وقتی که تعداد کثیری از این نیروها امکان حضور در انتخابات رو به همین علت ندارن جز چند استثنایی چه کسانی می مونن جز شبه اصلاح طلبایی مثل منتجب نیا و کواکبیان. حتی در صورت اجرا شدن مو به موی تمامی شرایط خاتمی مجلس نه در شرایطیه و نه حتی چنان ترکیبی داره که بتونه با قدرت اصلاحات رو پیش ببره. این غیر اینه که از لحاظ قانونی هم چنین امکانی نداره اون هم علی الخصوص در فقدان یک برنامه ی شفاف و مدون. حالا بگذریم از کارشکنی های حکومت که دائم دارن وانمود می کنن خاتمی با اونا در حال مذاکره است و شک تو دل بقیه ی اپوزیسیون می ندازه. و خب می بینیم چگونه شکافی بین اپوزیسیون انداخته.
    از قضا به نظر من واحدی با کاری که انجام داد همون نقطه ایه که به خاطر سابقه ی اصلاح طلبیش و مواضع نه چندان تندش موجب اتحاد بین بخش های تندرو و محافظه کار نیروهای تحول خواه( این واژه رو از مرتضی کاظمیان وام گرفتم) پلی بزنه. هم نیروهای تندرو و بی اعتمادیشون رو تعدیل کنه و هم از رونده شدن نیروهای محافظه کار به ورطه ی بی عملی( ماجرای اعتصاب غذا که فراموش نشده) جلوگیری کنه. به نظر من به جای واکنش های تند نشون دادن به واحدی تا دیر نشده باید در جهت وحدت نیروهای تحول خواه( چه اصلاح طلب و چه برانداز) استفاده کرد پیش از این که فرصت به دست آمده با جنگ و جدل های بیهوده از دست بره.
    در ضمن واحدی حرف درستی زد آخر مصاحبه ش با دویچه وله. که ابتدا باید تکلیفمون در مورد تحریم کردن و نکردن انتخابات مشخص شه و بعد دسته جمعی براش برنامه ریخت. چیزی که به نظر می رسه بعد از یک ماه از زمان سخنان خاتمی کسی به فکرش نیست.

    پاسخحذف
  4. نیمه های دهه ی 70 وقتی که هنوز نوجوان بودم و وقتی که هنوز خاتمی رئیس جمهور نبود و وقتی که سال های آخر ریاست جمهوری آقای رفسنجانی کمی اوضاع واحوال فرق کرده بود و خرداد که می شد دانشگاه ها و محافل روشنفکری و شبه روشنفکری برای شریعتی مجالس بزرگداشت می گرفتند وقتی این مجالس معمولا به زد و خورد و دعوا می کشید من تازه مرحوم بازرگان را کشف کردم و هزاران سوال در ذهنم داشتم که : این پیرمرد چرا اینقدر تنها بوده است در سال های اولیه انقلاب و اینکه چرا هی خودش ا به فولوکس تشبیه می کرده در جاده های ناهموار. آن روزها این جمله که : انقلاب قبل از آگاهی به فاجعه می انجامد برایم قابل درک نبود و این روزها بعد از آن سالها خود انقلاب برایم قابل درک نیست. نه انقلاب 57 ایران. که هیچ انقلابی برایم قابل درک نیست.
    انقلاب با خودش ایدئولوژی می آورد، ایدئولوژی با خودش خشونت می آورد و خشونت نه تنها مرهم دردِ دموکراسی نیست که خودش زهر است. هیچ کجا و هیچ وقت خشونت و جنگ و انقلاب منجر به دموکراسی نشده است. مثالهایش فراوان است از کوبای آمریکای لاتین بگیر تا فرانسه ی اروپا و ایران ِ آسیا. جنگ هم همینجور. عراق و افغانستان که بغل گوشمان هستند.
    این روزها به شدت می ترسم از این دو واژه جنگ و انقلاب . و هر چه پیشتر می رویم خواستگاران این دو دلبر پری رویِ بد طینت بیشتر می شوند. می ترسم امثال واحدی ها بر این طبل تو خالی آنقدر بنوازند که کوس رسوائیش سر از اسمان هفتم درآورد.

    پاسخحذف
  5. فرزاد۱۶/۴/۹۰

    اول این که این انقلاب ها نیستند که خشونت می آفرینند. انقلاب هم لزوماً ایدئولوژی نمی آورید. آخرین فردی هم که از ایدئولوزیک نبودن و در انتقاد از ایدئولوژی حرف زد و البته پوپر هم بود. حالا از کتاب های هر دو به عنوان کتاب های ایدئولوژیک و کل گرایانه نام برده می شوند. اصلاحات یوگسلاوی هم دیدیم چگونه به جنگ داخلی انجامید ولی انقلاب خشن رومانی نه.
    این افراد و احزابن که خشونت می آفرینن نه انقلاب ها( البته این بسیار فرق داره با مزخرفاتی از قبیل نمی دونم دموکراتیک شدن از درون که یهو بعد از دو سال تئوریسین های محترم یادشون افتاده و تصمیم به دموکراتیزاسیون از بالا به پایین تمام جامعه گرفتن و البته به راحتی فراموش می کنند حضور آرام، خودجوش و باشکوه همین مردم در 25 خرداد. اگر این مردم لیاقت دموکراسی ندارد به نظرم هیچ جای دنیا نمی بایست دموکراسی وجود داشته باشد) البته فراموش می شود که در همین فرانسه سه انقلاب و دو اشغال نظامی رخ داده. این که انقلاب 1791 فرانسه و تعداد زیادی انقلاب خشونت زا بودن دلیل بر بد بودن انقلاب نیستید. بنا بر استدلال شما رنسانس یا نوزایی یا صنعتی شدن جوامع هم نباید اتفاق می افتاد چون خشونت زا بودن. این که طاعون نصف اروپا رو در زمان قرون وسطی کشت و اگر امروزه طاعون رو به انقراضه با عرض معذرت تحت تاثیر همین انقلابای کوفتیه. با یه کلام انقلاب و جنگ خشونت میاره نمی شه نصف تاریخ بشری رو منحل کرد. برای هر وضعیت راه حلی هست. اگر راه حلی یا آلترناتیوی دارید برای وضع موجود ارائه دهید. این محکوم کردن یک جانبه ی پدیده( حالا در صورت تعطیل شدن هر گونه انقلاب یا اعتراض خشونت در جامعه کمتر خواهد شد مثلاً خود قضاوت کنید درباره ی اوضاع کره شمالی)
    راجع به بازرگان هم تا آن جایی که خوانده ام حذفش از قدرت بیش از این که ناشی از میانه روی اش باشد بر خلاف افسانه بافی های اطراف او( با وجود احترام قلبی که برای او قائلم) بیشتر بر اثر سلسله اشتباهات پیاپی او و ملی مذهبی های دیگر بود از نفرت غیر قابل توجیهشان نسبت به گروه های چپ( به روزنامه های آن زمان نگاه بیندازید اگر به نسخه ای از آن دسترسی دارید علی الخصوص میزان روزنامه ی ملی مذهبی ها که البته به طرز پارودیکی بازرگان را می کوبید البته چندان متن سخنرانی های بازرگان هم وضع بهتری نداشت) تا برگزاری رفراندوم شتابزده ی 58 و ... البته باز هم می شود گفت بازرگان قربانی اشتباهات خود در بازی دیپلماسی و اشتباهات خود شد. چون در حوصله ی این جا نیست از ذکرش می گذریم. بگذریم از این که علم کردن بدون استدلال بازرگان بدون توجه به جنبه های مختلف ایشون علی الخصوص جنبه ی ایدئولوژیک بازرگان که بسیار پر رنگ هم هست برای کوبیدن مخالف مصداق بارز هوچی گری است نه استدلال منطقی.
    در ضمن امثال واحدی ها بر چه کوسی نواختند نه در خواست انقلاب یک شبه دادند نه مبارزه ی مسلحانه و نه بر اندازی. اگر او را مشاور کروبی نمی دانید ندانید. دلیل بر تخطئه ی حرف او نیست. به طرز تفکر ایشون ایراد دارید اون بحث دیگه ایه. ولی ایشون خیلی ساده دو تا سئوال منطقی پرسیدن. نه از دایره ی ادب خارج شدن و نه غیر منطقی حرف زدن. به جای تخطئه و کوس رسوایی ایشون رو در آسمون هفتم دیدن بهتره به دو سوال جواب داده شه. این که چرا شرکت کردید توی انتخابات 88 یا نه و این که می گن حکم حکومتی سابقه داشته رو من منکرش نمی شم ولی حداقل در دوران قبل از انتخابات 88 پرده ای وجود داشت و اندکی وانمود به جدا بودن این دو می شد ولی الن نه.
    بعد به فرض پذیرفتن یا رد شدن پیشنهاداتشون آقای خاتمی چه آلترناتیوی دارن. نمی شود یک سری شروط تعیین کرد بعد گفت نمی شه و بعد هم هیچ برنامه ای نداشت. من معذرت می خوام این چه وضع عمل سیاسیه. اگر شروط یک صدم درصد هم عملی نمی شه برای چی ارائه شد. اگر احتمال عملی شدنش هست برنامه چیه؟
    من حقیقت هیچ آلترناتیوی برای برون رفت از اوضاع ندیدم. اگر آلترناتیو وجود داره و می ترسید از انقلابی شدن مردم ارائه بدید. وگرنه این نوع خیالبافی رمانتیک اصلاح طلبانه به نظر من هیچ فرقی با انقلاب های یک شبه ندارد. من به شخصه خسته شدم از این بلاتکلیفی های چندین ماهه. حالا هر چند مدت یه دفعه خانم سارا زرتشت بیان تو جرس ما رو انذار بدن که دندون رو جگر بذارید( البته حدود 6 ماهه نه هیچ برنامه ای هست نه کوچکترین نشانه ای از برنامه ریزی یا حتی نقشه داشتن برای آینده) مثل ماجرای اعتصاب غذا که البته بالکل از یاد رفت انگار فقط با تموم شدن اعتصاب همه ی مشکلات مملکت حل شد.

    پاسخحذف
  6. نسل سوخته۱۶/۴/۹۰

    ضمن احترام به آقاي خاتمي، با توجه به مشي آقاي خاتمي ميترسم درخواستهاي آقاي خاتمي پذيرفته نشود و ايشان باز درانتخابات شركت كنند. قضيه لوايح دوقلو فكر كنم هنوز از ياد برخي نرفته باشد!

    پاسخحذف
  7. خاتمی هیچ وقت اگر شرایطش براورده نشود در انتخابات شرکت نمیکند. دلیلی برای این کار وجود ندارد.ایشان دنبال مقام و... که نیستند. پس تا کف خواسته ها براورده نشود توصیه به شرکت در انتخابات در کار نخواهد بود.

    پاسخحذف
  8. فرزاد۱۷/۴/۹۰

    جناب سبز حرف این نیست که ایشون دنبال جاه و مقام هستن چه این که خود من به نیت خیر خاتمی ایمان دارم و به مزخرفاتی که درباره ی ایشان می سازند کوچکترین اهمیتی نمی دهم منتها ایشون سابقه ی عقب نشینی از شروطشون رو دارن. من می گم اون هم به خاطر دامن نزدن به آشوب و از روی خیرخواهی بوده اما از نظر سیاسی نادرست بوده. الان موضوع خیلی ساده است و من نمی دونم دوستان چرا دائم طفره می رن از جواب دادن به این دو موضوع ساده. چه تضمینی هست تحت تاثیر شرایطی مثل فشارها این شروط رو ملغی کنن. غیر ار اون چه برنامه ای وجود داره برای دو حالت محتمل ماجرا( پذیرفته شدن یا نشدن شروط) بنده تبیین کردم تو کامنت قبلی که چرا حتی پذیرفته شدن شروط با وجود احتمال کمش تغییر چندانی در شرایط موجود پدید نمیاره. آیا تضمینی هست که راهکاری هم پشت این شروط( و هم چنین نپذیرفته شدنش) وجود داره یا ماجرا مثل جریان درخواست های پایان اعتصاب و مثل اکثر حرکت های اصلاح طلبان در این 14 ساله خلق الساعه و بدون استراتژی مدونه.
    من واقعاً خسته شدم از این تعداد حرکات کاتوره ای بدون هدف معین. بعد الان تو این هشت ماهه مونده به انتخابات برنامه چیه؟ مثلاً جنبش سبز یه جنبش مدنی بود. خب راه های مختلف امتحان کنید برای این نوع مبارزه. حداقل زمانی که از جنبش های طولانی مدت و ده ساله در مقایسه با جنبش سبز مثال زده می شه به ملزوماتش پایبند باشین

    پاسخحذف
  9. ناشناس۱۷/۴/۹۰

    آرمان عزیز؛ جواب همه این پرسش های تو دو کلمه است: جنبش سبز
    این جنبش و نحوه برخورد حکومت با آن، تغییرات اساسی در نظام سیاسی و اجتماعی ایران به وجود آورد که همین تغییرات پاسخگوی پرسش های تو هستند.
    بسیاری دیگر هم تا قبل از 22 خرداد 1388 جور دیگری می اندیشیدند و عمل می کردند و پس از آن جوری کاملا متفاوت دیگر.

    پاسخحذف
  10. ناشناس۱۷/۴/۹۰

    بمیر بابا الدنگ

    پاسخحذف
  11. ناشناس۱۸/۴/۹۰

    بابا شما هم سوال‌های عجیبی‌ می‌‌فرمایید.آقای واحدی میگه بعد از این همه کشت و کشتار و زندان و شکنجه و تجاوز این حکومت نه جمهوری ست نه اسلامی(بنا به گفته آقای کروبی).پس رای نباید داد.

    میپرسید "با چنین نگاهی‌ اساسا چرا در انتخابت سال ۸۸ شرکت کردید؟"خوب برادر من اساسا در سال ۸۸ ما چنین نگاهی‌ که الان داریم که نداشتیم که.سال ۸۸ رای دادیم فکر کردیم می‌شه درستش کرد.حالا فهمیدیم نه بابا خرابتر از اونیه که فکر می‌‌کردیم،به همین سادگی‌.سال ۸۸ که رفتیم رای دادیم میدونستیم رای دزدی می‌شه؟میدونستیم شهید دزدی می‌شه؟خوب نمی‌‌دونستیم دیگه .فکر کردیم می‌شه نظام را از درون اصلاح کرد.بعد فهمیدیم این خانه از پای بست ویرانه .حالا بازم بریم رای بدیم که چی‌ بشه؟که حکومت بگه ۴۰ میلیون به نظام رای دادند؟خوب عقلم خوب چیزیه والا.ما ایرانی‌ها مثل این که واقعا حافظه تاریخی‌ نداریم.هر زمان بنا به شرایط و تحولات جامعه یک نو مبارزه باید کرد.سال ۸۸ انتخابات جوابگو بود سال ۹۰ انتخابات فایده که نداره هیچ ضرر هم داره.اصلا شما بفرمایید به چه کسی‌ باید رای داد؟همه سیاست مداران مخلص و منتقد یا در بهشت زهرا هستند،یا اوین یا تبعید اجباری.آقای واحدی هم دمش گرم بدون لفافه حرف خودش را زد کاری که خیلی‌ها بلد نیستند بکنند.این همه محافظه کاری برای حکومتی که هیچ ملاحظه‌ای در برابر مردم نداره تا کی‌؟اصلاحات زمانی معنی‌ میده که یه گوشه‌اش خرابه حالا که کلّش گندیده دیگه چه اصلاحاتی؟

    پاسخحذف