گروه/خواننده: Chris De Burgh - 1948
آلبوم: This way Up - 1994
ما باز خواهیم گشت
پطروس- «کریستوفر دیویدسن» مقلب به «کریس دی برگ» به سال 1948 در آرژانتین و در خانواده ای ایرلندی متولد شد. از آنجایی که پدرش دیپلمات بود کریس سال های کودکی را به همراه خانواده در چند کشورِ عموما فقیر چون آرژانتین؛ جمهوری دموکراتیک کنگو و نجریه گذراند. بازتاب این کودکی را می توان در ترانه های ضد جنگِ او دید.
در تولدِ دوازده سالگی اش یک گیتار از برادر بزرگش هدیه گرفت. این شروعی بود که سال ها بعد او را به جایگاه یکی از محبوب ترین خوانندگان جهان رساند. خواننده ای که آلبوم هایش در سرتاسر جهان فروش میرود.
موزیکِ این هفته روایتگرِ داستانِ مردمی است که سرزمینشان دزدیده شده است.حال مردم با هم حرف می زنند؛ نقشه می کشند و پچ پچ می کنند تا یک روز سرزمین شان را پس بگیرند، رودخانه شان را ببینند و آسمانشان را و چون گرگ ها در دشت های شان بدوند. آن ها باز خواهند گشت.
متن انگلیسی ِ شعر را میتوانید اینجا ببینید.
«آه ای شجاعانِ من، فردا باید این سرزمین را ترک گوییم
دیگر نمی توانیم اینجا زندگی کنیم
[حالا] در ساعت های ساکتِ قبل از طلوع با هم حرف می زنیم
و قلب های اجدادمان از آن سوی سایه ها ما را فرا می خواند
و به ما می گویند که نباید از این سرزمین برویم ولی ما را یارای ایستادن مقابلِ تفنگ نیست
سوگند که دارند سرزمین مان را از فرزندانمان می گیرند
ما باز خواهیم گشت تا چونان گرگ ها اینجا بدویم
تا ماهِ کامل و خروش رودخانه مان را ببینیم
این سرزمین برای همیشه از دست نرفته است
آه شجاعانِ من ما به شهرِ دیگری میرویم
و آنجا در تاریک ترین لحظات این آتش را زنده نگه می داریم
قوی می شویم و ثروتمان را روی هم می گذاریم
ولی هرگز نشان نمی دهیم که چه در چنته داریم
و وقتش که برسد ، دست به اسلحه می بریم
وطنمان را پس می گیریم؛ برای فرزندان مان این کار را می کنیم
سوگند می خورم
ما بازخواهیم گشت تا چون گرگ ها اینجا بدویم
ماه کامل و خروش رودخانه مان را ببینیم
ما بازخواهیم گشت تا آسمانِ باز را لمس کنیم
پرواز عقاب ها را ببینیم و باران صبح گاهی را احساس کنیم
این سرزمین برای همیشه از دست نرفته است»
این آهنگ را با صدای بلند در ماشین گوش کنید و یک جاهایی ش را فریاد بزنید.
پی نوشت:
مجموعه «شیپورچی» را «پطروس» به عنوان نویسنده میهمان در اختیار «مجمع دیوانگان» قرار داده است. و به صورت هفتگی به معرفی موسیقی جهان می پردازد. شما نیز میتوانید علاوه بر ارسال یادداشتهای پراکنده، ستون ثابت خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و راهاندازی کنید.
در تولدِ دوازده سالگی اش یک گیتار از برادر بزرگش هدیه گرفت. این شروعی بود که سال ها بعد او را به جایگاه یکی از محبوب ترین خوانندگان جهان رساند. خواننده ای که آلبوم هایش در سرتاسر جهان فروش میرود.
موزیکِ این هفته روایتگرِ داستانِ مردمی است که سرزمینشان دزدیده شده است.حال مردم با هم حرف می زنند؛ نقشه می کشند و پچ پچ می کنند تا یک روز سرزمین شان را پس بگیرند، رودخانه شان را ببینند و آسمانشان را و چون گرگ ها در دشت های شان بدوند. آن ها باز خواهند گشت.
متن انگلیسی ِ شعر را میتوانید اینجا ببینید.
«آه ای شجاعانِ من، فردا باید این سرزمین را ترک گوییم
دیگر نمی توانیم اینجا زندگی کنیم
[حالا] در ساعت های ساکتِ قبل از طلوع با هم حرف می زنیم
و قلب های اجدادمان از آن سوی سایه ها ما را فرا می خواند
و به ما می گویند که نباید از این سرزمین برویم ولی ما را یارای ایستادن مقابلِ تفنگ نیست
سوگند که دارند سرزمین مان را از فرزندانمان می گیرند
ما باز خواهیم گشت تا چونان گرگ ها اینجا بدویم
تا ماهِ کامل و خروش رودخانه مان را ببینیم
این سرزمین برای همیشه از دست نرفته است
آه شجاعانِ من ما به شهرِ دیگری میرویم
و آنجا در تاریک ترین لحظات این آتش را زنده نگه می داریم
قوی می شویم و ثروتمان را روی هم می گذاریم
ولی هرگز نشان نمی دهیم که چه در چنته داریم
و وقتش که برسد ، دست به اسلحه می بریم
وطنمان را پس می گیریم؛ برای فرزندان مان این کار را می کنیم
سوگند می خورم
ما بازخواهیم گشت تا چون گرگ ها اینجا بدویم
ماه کامل و خروش رودخانه مان را ببینیم
ما بازخواهیم گشت تا آسمانِ باز را لمس کنیم
پرواز عقاب ها را ببینیم و باران صبح گاهی را احساس کنیم
این سرزمین برای همیشه از دست نرفته است»
این آهنگ را با صدای بلند در ماشین گوش کنید و یک جاهایی ش را فریاد بزنید.
پی نوشت:
مجموعه «شیپورچی» را «پطروس» به عنوان نویسنده میهمان در اختیار «مجمع دیوانگان» قرار داده است. و به صورت هفتگی به معرفی موسیقی جهان می پردازد. شما نیز میتوانید علاوه بر ارسال یادداشتهای پراکنده، ستون ثابت خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و راهاندازی کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر