برجستهترین شعار دولت اصلاحات «آزادی» بود. «قانونگرایی»، «تساهل و تسامح» یا «گفت و گوی تمدنها»، همه حواشی شعار آزادی بودند. این حقیقت آن را میتوان از واکنش جناح مقابل دریافت. جناحی که بلافاصله در تبلیغات خود «آزادی» را به «فساد» و «هرج و مرج» ترجمه کرد تا بتواند دست کم بخش سنتی جامعه ایرانی را از ادامه روند اصلاحات بیمناک کند. هشت سال بعد، همین گروه شعار «عدالت» را در برابر «آزادی» پررنگ کرد و آن را با تعاریف ویژه خود به انحصار درآورد. اگر آزادی واژهای است که قدمتش در تاریخ سیاسی ایران به حدود یک قرن میرسد، «عدالتخواهی» ایرنیان پیشینه چندهزار ساله دارد. این حقیقتی است که اهمیت به انحصار درآوردن شعار «عدالتخواهی» را دو چندان میسازد.
هرچند توافق بر سر مفهوم «عدالت» به مراتب دشوارتر از «آزادی» است، اما به باور من تعبیری که جناح اصولگرا از «عدالت طلبی» دارد و آن را ترویج میکند تعبیر نادرستی است. این تعبیر بیشتر به «تساوی طلبی» شباهت دارد. در عین حال این جناح تلاش بسیاری دارد تا مفهوم عدالتطلبی را به نوعی در تضاد با آزادیخواهی نمایش دهد تا تمامی حامیان شعار آزادی، در قامت مخالفان گفتمان عدالت ترسیم شوند. باید اعتراف کنیم این روشی بود که دست کم در کوتاه مدت کارگر افتاد و توده شهروندان ایرانی را از پیگیری شعار آزادی دلسرد کرد.
برداشت من از لزوم ترجمه «دموکراسی به نان شب»، تلاش در جهت طرد این باور نادرست است که پیگیری شعار آزادی مسیری متفاوت از عدالتخواهی است. اگر بپذیریم که «آزادیخواهی»، شعار محوری طبقه متوسط شهری و «عدالتخواهی» خواسته کلیدی طبقات محروم اجتماعی است، آنگاه میتوان گفت که تنها راه ایجاد یک اتحاد فراگیر میان تمامی اقشار جامعه، پیوند میان این دو مطالبه بنیادین است. پس اگر طبقه متوسط بتواند اقشار محروم را متقاعد سازد که آزادیخواهی گام نخست در رسیدن به عدالت اجتماعی است، موفق شده است که دموکراسی را به نان شب ترجمه کرده و حمایت اقشار محروم را جلب کند.
گمان میکنم اگر طرح بحث شفاف باشد، پرسش کلیدی در این خلاصه میشود که «گام نخست را از کجا باید آغاز کرد»؟ در واقع گفتمان نظری ما با عرصه عمل آنچنان فاصله گرفته است که حتی پیشنهادات مفید و مورد توافق اکثریت هم اجرایی نمیشوند و در سطح جامعه بازتاب قابل قبولی پیدا نمی کنند؛ اما در این مورد خاص من گمان میکنم که حاکمیت یک فرصت استثنایی در اختیار ما قرار داده است تا با یک مثال کاملا ملموس، لزوم آزادی برای دستیابی به عدالت را برای هر مخاطبی ترسیم کنیم. اشاره من به طرح حذف یارانههاست.
استدلال دولت برای اجرای این طرح، «توزیع عادلانه یارانهها»، در عین حرکت به سوی «اقتصاد آزاد» بود. با این حال هرچند بنابر تفسیر معمول دولت از «عدالت»، یارانهها به صورت «مساوی» بین مردم تقسیم شد، اما از «آزاد سازی اقتصاد» خبری نشد. در واقع این طرح، تنها در حذف یارانهها و افزایش قیمت خلاصه شد و هیچ گامی به سوی افزایش سهم بخش خصوصی در اقتصاد و یا کاهش حضور دولتی برداشته نشد. بارزترین نمونه قابل لمس در این زمینه، تعرفههای گمرگی، انحصار واردات و قیمتگزاریهای دولتی است. از قبل هر یک از این موارد مثالهای کاملا قابل لمسی میتوان برای مخاطب عام استخراج کرد و در این مورد توضیح داد.
من پیش از این در مورد دلایل مخالفت خود با طرح حذف یارانهها بسیار نوشتهام. حتی در مورد پیشنهادات جایگزین تیم اقتصادی مهندس موسوی هم توضیحاتی داده بودم*. با این حال و در آستانه فضای انتخاباتی تلاش خواهم کرد که بار دیگر تضادهای طرح موجود با اقتصاد آزاد را مرور کنم و به بیعدالتیهایی که اجرای این طرح به دنبال داشته است اشاره کنم. این شیوهای است که هر یک از ما میتوانیم در برخوردهای روزمره خود در پیش بگیریم تا دست کم از جنبه اقتصادی، پیوند میان آزادی و عدالت را ترویج کنیم.
پینوشت:
* در مورد انتقادات من به طرح حذف یارانههای میتوانید به بخش «اقتصاد» مراجعه کنید و پیشنهادات جایگزین تیم اقتصادی مهندس موسوی را در بخش «چه میخواستیم» بیابید.
عنوان نوشته را درست کنید: نان شب نه نام شب
پاسخحذفاین نوشته حرف بنیادی و تازهای در خودش دارد. بهش فکر خواهم کرد.