در مظلومیت زندانیان سیاسی کردی که در رجاییشهر اعتصاب غذا کردهاند همین بس که حتی سران احزاب کرد نیز از پیشینه و وضعیت آنان بیاطلاع هستند. (اینجا) من میگویم سالها کمتوجهی رسانههای مرکزی کشور به وضعیت اقلیتهای قومی و مذهبی سبب شده است تا امروز یک قاضی به خود اجازه دهد به پدر زندانی سیاسی بگوید: «بگذار پسرت بمیرد». (اینجا بخوانید) گمان میکنید در صورتی که چنین برخوردی با یکی از خانوادههای اسرای جنبش رخ میداد چه گسترهای از واکنشهای رسانهای را شاهد بودیم؟
من در نکوهش حقیقت غیرقابل انکار تبعیض علیه اقلیتهای قومی و مذهبی، انگشت اتهام را به سوی هیچ گروهی نشانه نمیروم. به باور من این کاستیها در توجه به تضییع حقوق اقلیت به هیچ وجه ناشی از یک برنامهریزی آگاهانه و سیستماتیک نیست. مسئله اینجاست که ما هنوز یاد نگرفتهایم که سد مقاومت فراگیر در برابر بیداد را از هستههای کوچک واکنش نسبت به هر ظلم کوچکی تشکیل دهیم. ما هنوز با تمام وجود خود درک نکردهایم که از انباشت همین قانونشکنیهای کوچک است که به یک فاجعه انسانی خواهیم رسید و از همه مهمتر ما هنوز باور نکردهایم که کوچکترین واکنشهای ما، در حد یک همدردی کلامی و یا یک محکومیت اینترنتی تا چه میزان میتواند تاثیرگزار باشد و مسوولان قضایی-امنیتی را به رعایت بیشتر حقوق زندانی وادارد.
کاستیها از ماست اما شاید باید خودمان را هم به دلیل این ناتوانیهایمان ببخشیم. ناتوانی ما ریشه در ضعف آموزش ما دارد. ریشه در ناآگاهی تحمیل شده به ما دارد. ریشه در فضای بسته و ایزوله شدهای دارد که طی سه دهه گذشته گرداگرد ما پدید آوردند و توصیف خلاصهاش را شاعر پیش از این و به زیبایی سروده است:
نذاشتن هم صدایی رو بلد باشیم
نذاشتن حتی با همدیگه بد باشیم
کتابهای سفید رو دوره میکردیم
که فکر شبکلاهی از نمد باشیم
دردناک است
پاسخحذفدردناک
در رسانه ها که دیگر جمهوری اسلامی نیست که نگذارد
اینجا جمهوری اسلامی درون ماست که ساکتمان نگه میدارد