ماه مهمانی
امروز اولین روز ماه رمضان است، البته از اول نبود، از وسط روز این اتفاق افتاد. یعنی صبح که بیدار شدیم ماه رمضان نبود، ظهر هم موقع نهار هنوز رمضان نشده بود، یک دفعه حدود ساعت 12 و 30دقیقه اعلام شد که امروز اولین روز ماه مبارک رمضان است، یا اگر بهتر بگوییم اولین روز ماه رمضان بود، به هر حال توفیر زیادی ندارد، اصلا مهم نیست که چرا بیت متبرکه مقام معظم رهبری وسط ظهر یادشان افتاد که امروز اولین روز ماه مبارک رمضان است، یا بود، اصلا زیاد هم مهم نیست که پس این جماعت مومنین و مومنات که تا ظهر یک لنگ در هوا ایستاده بودند که بالاخره این ماه مبارک رمضان آغاز شد یا نشد، بخوریم یا نخوریم، بخوریم پای رهبر، نخوریم پای خودمان! ا
زیاد هم نمیخواهم به این فکر کنم که این فرشتههای نشسته بر دو کتف ملت تا ظهر چه میکردند، سمت راستی مشغول چه بود و سمت چپی چه چیزی ثبت میکرد، اصلا مهم هم نیست که احتمالا سر ظهر که رسید و دیدگان اهل بیت مقام عظمای ولایت به جمال ماه رمضان منور شد این دو فرشته بیچاره مجبور شدند دفترشان را خط بزنند و از اول بنویسند، چون احتمالا تا ظهر هر که هرچه خورده بود این فرشته سمت چپی بیخیالی طی کرده بود و ظهر فهمیده بود که باید به حساب روزهخواری بنویسد و آن یکی سمت راستی هم تا ظهر هر بنده خدایی که ثوابی کرده بود و آیهای خوانده بود همه را یک بار نوشته بود و ظهر تازه فهمید باید به همه ضریب بدهد و آن که هیچ، خواب این ملت گرسنه را هم باید در ستون عباداتشان وارد کند. ا
راستش اینها هیچ کدام مهم نیست، مهم این است که امروز اولین روز ماه مبارک رمضان است، ماه مهمانی خدا، 30 روز تمام که البته بسته به سوی دیدگان اهل بیت مقام معظم رهبری ممکن است از 28 روز تا 31 روز تغییر کند، بگذارید ما همان یک ماه را فرض کنیم، یک ماه مهمانی، یک ماه عبادت، یک ماه ضیافت و از همه مهمتر یک ماه خواب برای ملت خواب. ا
یک ماه سرها درون برف، برای ملتی که عمری زندگی کبکی داشته، یک ماه بایکوت و خفقان برای ملتی که یک عمر است نه میبیند و نه ميشوند. ملت بخواب و فیض ببر، که اگر فیض نبری چکار کنی؟
---------
پینوشت:ا
دلم برای شنیدن صدای ربنای استاد تنگ شده، اما الآن تنها یک مصرع در جلوی چشمانم حرکت میکند:ا
دلم برای شنیدن صدای ربنای استاد تنگ شده، اما الآن تنها یک مصرع در جلوی چشمانم حرکت میکند:ا
باز ما ماندیم و شهر بیتپش...ا
ebadate shoma ham enshaallah morede ghabule hazrate hagh gharar giraaaad!
پاسخحذفیک ماه سرها درون برف، برای ملتی که عمری زندگی کبکی داشته، یک ماه بایکوت و خفقان برای ملتی که یک عمر است نه میبیند و نه ميشوند. ملت بخواب و فیض ببر، که اگر فیض نبری چکار کنی؟
پاسخحذفجملات بالایتان را لطفا به زبان فارسی ساده ترجمه کنید ببینیم منظورتان چیست!
خوشحالم از آشنایی با شما دوست عزیز. در ضمن عباداتتان هم مقبول
پاسخحذفطبیعتا! ما باید همه چیزمون یه خورده خاص و منحصر به فرد باشه...خوشبختانه ماه رمضون رفتارهای مردم ایران کمی به هنجار ها نزدیک تر میشه و کمی از ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی این جامعه ی بیمار کاسته میشه و خب همین هم فکر می کنم خیلی خوب و کافی باشه.
پاسخحذفجوابه منو نمیدی؟؟
پاسخحذفجناب دیوانه عزیز
پاسخحذفلطفا خود را معرفی کنید تا جواب بدهم، در ضمن خواهش میکنم کاری نکنید که مجددا مجبور شوم کامنتها را ببندم، تازه همین امروز دوباره بازشان کردهام. البته از این لحن گستاخانه عذر میخواهم اما مدتها است تصمیم گرفتهام کامنتهای بدون نام را پاک کنم. کامنت شما را هم استثنائا پاک نمیکنم تا دوستان دیگر هم متوجه شوند که از این پس کامنتهای بی عنوان را پاک میکنم.
اول ماه رمضان که مشکلی نیست.روز عید فطر را بگو که هر سال تکلیف فرشته ها معلوم نیست. شبهای قدر هم همینظور. و کسی دیگر در باره مفهوم اصلی شب قدر سخنی نمی گوید...
پاسخحذفاین مقاله دکتر کاشی که لینکش را در بالاترین هم گذاشته ام شاید دوست داشته باشید که بخوانید:
http://javadkashi.blogspot.com/2007/09/blog-post_14.html
زنده باشید
آرمان جان...این دختران سرشار از توهم چطوری به وبلاگ تو ره پیدا می
پاسخحذفکنند؟
برو برو که مثل تو زیاده تو دنیا
واسششششش
برادر من متاسفانه شانس این رو نداشتم تا افراد گمراه زیاد کامنت های بی ربط بذارند ولی یکی از بزرگتریم لذت های زندگیم این هست که افرادی عجیب کامنت های عجیب بگذارند و بعد من لذت پاک کردن اون کامنت را بر خویشتن ارزانی بدارم...نمی دونم تو چرا از خودت دریغ می کنی این لذات متعالی و آسمانی را
بمیرم برات که چقدر این ماه رمضونی داره بهت سخت میگذره.
پاسخحذف