«کارگر بیچاره، کتک زدن نداره».
جمع شده بودند و همین را فریاد میزدند. کارگرانی که بیش از ۵ ماه است حقوقی دریافت نکردهاند. آن هم
حقوقی که اگر هر ماه به حسابشان واریز میشد باز هم معلوم نبود آنها را از زیر خط
سنگین فقر خارج کند. نتیجه اما قابل پیشبینی بود. بدون خواندن ادامه خبر و یا دیدن
تصاویر منتشر شده هم میتوانیم حدس بزنیم فرجام هرگونه تجمع و اعتراض در کشور ما به
کجا ختم میشود. (البته بجز آن دست اعتراضاتی که به اسم «خودجوش» با پول و اتوبوس نهادهای
معلومالحال سازماندهی میشوند)
آیا میتوانیم صحنهای را تصور
کنیم که نیروهای انتظامی به مسوولین یک کارخانه هجوم ببرند و به دلیل پرداخت نکردن
حقوق کارگران آنان را به زیر بارانی از مشت و لگد و باتوم بگیرند؟ یا تصور کنیم هیات
مدیره یک معدن که با کوتاهی در وظایفشان و نقض اصول ایمنی موجبات مرگ چندین کارگر
را فراهم ساختهاند در وسط خیابانهای شهر مورد حمله و ضرب و شتم ماموران قرار بگیرند؟
مشخصا اینها تصاویر عجیبی هستند که حتی فکر کردن به آن مایه تعجب خواهد بود. به خوبی
میدانیم که مصداق توحش و خشونت است که افراد را به دلیل اشتباهات و حتی تخلفاتی که
انجام میدهند بدون محاکمه (و حتی با محاکمه) در ملاء عام ضرب و شتم کنیم؛ پس چرا آن
تصویر اولیه برایمان آشنا و قابل پیشبینی است؟ چرا نیازی به ادامه خبر نیست که بدانیم
چه بلایی بر سر کارگران معترض آمده است؟ آیا گناه کارگری که میگوید حقوق من را پرداخت
کنید از گناه آن مقامات مسوول بیشتر است؟
در فیلمی که از تجمع اخیر کارگران
منتشر شده است، در پاسخ به فریاد «کارگر بیچاره، کتک زدن نداره»، یکی از مسوولان امنیتی
حاضر با بلندگو پاسخ میدهد: «کارگران عزیز، کسی قصد ندارد با شما برخورد کند، ما از
شماییم و شما هم از ما. زمان دارید که موقعیت را ترک کنید. مزاحم مردم هم شدهاید.
ترافیک ایجاد شده. این مردم هم از شما هستند و کار و زندگی دارند. راه را باز کنید».
(فیلم را از یوتیوب+ ببینید)
باز هم بگذارید یک تصویر دیگر
را مرور کنیم. در آستانه ماه محرم قرار داریم. به این فکر کنیم که دستهای از عزاداران
حسینی در محاضره نیروهای انتظامی گرفتار میشوند و یک نفر با بلندگو به آنها هشدار
میدهد که به دلیل ایجاد ترافیک، باید هرچه سریعتر متفرق شوند و در غیر این صورت...
باز هم این وضعیت برای ما قابل تصور نیست. احتمالا همه عادت کردهایم که «ایجاد ترافیک»
صرفا برای «برخی امور» ممنوع است و در موارد دیگر تشویق هم میشود! اما آیا یک سوگواری
نمایشی برای امام حسین اولویت بیشتری نسبت به حمایت از مظلومان همین امروز دارد؟ آیا
صیحه کشیدن در سوگ «مظلومیت» شهدای کربلا و چشمپوشی بر مظلومیت هموطنانی که همین
امروز گرفتار فقر، فساد و بیعدالتی شدهاند قابل پذیرش است؟
حتما یک جای کار میلنگد. دقیقا
همان نقطهای که چوباش را هم کارگر بیحقوق میخورد، هم روزنامهنگار، هم دانشجو،
هم نویسنده، هم کارمند، هم زنان معترض و هم مردان منتقد. راست و چپ، منتقد و مخالف،
معترض یا دلسوز، همه ما همچنان در یک پیششرط و یک حق بنیادین و بدیهی اشتراک داریم:
حق اعتراض!
پیش از این در باب این «حق اعتراض»
به عنوان «تنها #مطالبه_بنیادین که باید از دولت طلب کنیم» نوشتم (اینجا+ بخوانید) و
همچنان گمان میکنم روزبهروز بیشتر و بیشتر به ضرورت تحقق این مطالبه پی میبریم.
به باور من، تمامی مطالبات مصداقی، چه حقوق کارگر باشد، چه انتقاد از یک بازداشت یا
محاکمه ناعادلانه، چه گلایه از رانتخواری و فساد و چه اعتراض به انواع تبعیضهای جنسیتی،
مذهبی و یا قومی، همه و همه، موکول به تحقق مطالبه «حق اعتراض» هستند و تا این #مطالبه_بنیادین
محقق نشود، نه تنها اعتراض مقدور نخواهد بود، بلکه هرگونه نظارت یا افشاگری نیز بیمعنا
خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر