۵/۱۱/۱۳۹۶

در برابر جنگ و تروریسم چه می‌توان کرد؟



دست‌کم از یک منظر می‌توان داعش را مظلوم و قربانی تصور کرد: این روزها همه توحش و جنایت را با برچسب داعش در ذهن می‌آورند؛ اما آیا در واقعیت هم همین گونه بوده؟ آیا خشونت (ولو عریان‌ترین و وحشیانه‌ترین نسخه‌های آن) با داعش زاییده شده است؟ کمی عقب‌تر برویم؛ سال‌ها پیش، این «طالبان» بود که در موقعیت مشابه داعش امروزین قرار داشت. پس می‌توانیم پرسش خود را تغییر دهیم: آیا بنیادگرایان و تروریست‌ها تنها کاشفان و مروجان جنگ، خشونت و جنایت هستند؟ آیا پیش از ظهور این «گروه‌های بدون دولت» اوضاع بشر بهتر بود؟ آیا دولت‌ها کمتر از تروریست‌ها دست به جنایت می‌زنند؟

هرقدر عقب‌تر برویم در خواهیم یافت که اوضاع بشر امروز، با ظهور انواع و اقسام تروریست‌ها و خشونت‌طلب‌ها، نسبت به گذشتگان‌اش «بدتر» نشده، هرچند که شاید بهبود چشم‌گیری هم پیدا نکرده باشد. پیش از تروریست‌های هم دولت‌ها با یکدیگر همین می‌کردند و پیش از تشکیل دولت‌ها، ملت‌ها و پیش از تشکیل ملت‌ها، اقوام و پیش از تشکیل اقوام ...

در طول صدها سال گذشته، دست‌کم، از عصر روشنگری اروپا به این سو، ده‌ها اندیشمند و فیلسوف با مکاتب فلسفی و دستگاه‌های ایدئولوژیک از راه رسیده‌اند که هر یک علیه این وضعیت نامطلوب که گاه «جنگ همه علیه همه» خوانده شده طغیان کرده‌اند. فراتر از فلاسفه و مکاتب فلسفی، این دولت‌ها و سازمان‌های نهادی بوده‌اند که مدام قوانین جدید وضع کردند، پیمان‌نامه‌ها بستند، اتحادیه‌های منطقه‌ای و جهانی تاسیس کردند و در نهایت، با رویای تحقق یک جامعه جهانی، سازمان ملل بر پا ساختند، اما هیچ کدام نه تنها نتوانستند جلوی جنگ‌ها را بگیرند، بلکه از پس ده‌ها و صدها قانون و معاهده برای کنترل سلاح‌های کشتار جمعی یا ممنوعیت «جنایات جنگی»، حتی نتوانستند سبعیت جنگ‌ها را کاهش دهند!

اگر هولوکاست، طغیان ضد بشری یک سیستم تماما اهریمنی/فاشیستی بود، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به اسم مقابله با آن رخ داد. اگر همه این‌ها پیش از تشکیل سازمان ملل واقع شده بودند، جنگ‌های کره و ویتنام بلافاصله پس از تشکیل سازمان ملل آغاز شدند. اگر نسل‌کشی‌های رواندا و دارفور، یا قتل‌عام انفال (کردستان عراق) در آفریقا و آسیا پنهان بودند، بوسنیایی‌ها در ناف اروپا سلاخی شدند. دردناک آنکه تقریبا هیچ یک از کشورهای جهان، از راست‌گراترین گرفته تا چپ‌گراترین، نمی‌تواند ادعا کند که دامان‌اش از چنین جنایاتی منزه است. شاید یک هژمونی شبه‌روشنفکری بتواند جنگ ویتنام را به نماد و پرچم جنایت‌پیشگی امپریالیسم بدل کند، اما این پرچم آنقدر گسترده نیست که جنایات شوروی در افغانستان را کاملا بپوشاند؛ یا کوهی از جمجمه‌هایی که «خمرهای سرخ» بر جای گذاشتند را پنهان سازد.

حال دوباره باید پرسید: پس این خشونت‌ها محصول چیست؟ چرا همه عوامل تغییر می‌کنند اما نفس خشونت همچنان پابرجا می‌ماند؟ چرا نه تنها سازمان‌ها و نهادها، بلکه حتی اندیشه‌ها و مکاتب فلسفی نیز نسخه مشخصی برای توقف این جنون ددمنشی ندارند؟ آیا باید بپذیریم که به واقع «انسان گرگ انسان» است و رویای صلح جهانی، آنگونه که برخی بدون شرمساری بر زبان می‌رانند تنها یک «آرمان انتزاعی»، برآمده از روحیاتی ضعیف و شاعر مسلک است که ربطی به واقعیت زیست بشری ندارد؟

این پرسش‌ها، طرح موضوعی است برای یک سلسله جلسات با عنوان «جنگ، تروریسم و ادبیات» که به همت موسسه «آپارتمان» برگزار خواهد شد. در این مجموعه پنج جلسه‌ای، به بررسی موضوع جنگ، خشونت و تروریسم از چند منظر متفاوت (به شرح زیر) خواهم پرداخت و در نهایت، تلاش خواهم نمود که پیشنهادی جایگزین برای واکاوی فلسفی خشونت/صلح ارائه کنم. در صورت تمایل برای حضور در این سلسله جلسات، ثبت‌نام و یا کسب اطلاعات بیشتر، می‌توانید با شماره تلفن «۸۸۸۶۶۷۴۴» (از ساعت ۱۱ تا ۱۸) تماس گرفته و یا از طریق تلگرام برای حساب کاربری (@ArmanParian ) پیغام بفرستید.

درس گفتارهای جنگ، تروریسم و ادبیات

جلسه نخست: بنیان‌های توجیه جنگ (نقدی از منظر فلسفه سیاسی با نگاه به آثار «کارل اشمیت»)
جلسه دوم: مدرنیسم و تنهایی (نقدی از منظر جامعه‌شناختی با نگاهی به آثار امیل دورکیم، ماکس وبر و هانا آرنت)
جلسه سوم: جاذبه‌های شرارت مشروع (نقدی از منظر روان‌شناسی، با نگاهی به آثار آرنت، دگمجیان و داستایوفسکی)
جلسه چهارم: بی‌عدالتی و تروریسم (نقدی از منظر اقتصادی)
جلسه پنجم: رمان بالغ در برابر فلسفه اقتدارگرا


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر