بعید است هیچگاه پس از انقلاب،
دو قطبیهای انتخاباتی با چنین شکاف عمیقی شکل گرفته باشند. تمام مقدمات و تلاشهای
جناح حاکم در پرهیز از دوقطبی چالشبرانگیز انتخاباتی همچون سرکنگبین از قضا صفرا
فزود تا بار دیگر به انتظار یک حماسه از جنس دوم خرداد بنشینیم. باور این ادعا شاید
کمی دشوار باشد. نتایج انتخابات روز جمعه ملاک سنجش خوبی پیش روی ما قرار خواهد داد؛
تا آن روز، من صرفا به برخی عوامل تشدید این شکاف اشاره خواهم کرد.
دوقطبیهای انتخاباتی زمانی
شکل میگیرند که شکافهای اجتماعی به صورت تشدید کننده بر هم منطبق شوند. نخستین نمونه
این موارد را در انتخابات ۷۶
شاهد بودیم. آن
سال برای نخستینبار شکافهای اقتصادی و نارضایتیهای سیاسی/اجتماعی روی هم منطبق شد
و دوم خرداد را رقم زد. با این حال، به نسبت انتخابات جاری، چند عامل تشدید کننده دوقطبیها
غایب بودند:
نخست: تهدید جنگ
هرچند رویکرد خاتمی به سمت
گفتوگو و تعامل نوید بهبود در روابط بینالمللی را میداد، اما سیاست تنشزدایی را
دولت هاشمی کلید زده بود. روابط با عربستان بهبود یافته بود و کمتر سخنی از خطر جنگ
در میان بود.
دوم: شکاف عمیق فساد و مافیای
اقتصادی
در سال ۷۶ هم گلایههای اقتصادی شامل فساد برخی مقامات
میشد، اما نه تنها هیچ یک از نامزدها، بلکه هیچ یک از دو جناح حاکم به تنهایی نماد
چنین فسادی نبود. اساسا در آن دوران هنوز شاهد فساد «سیستماتیک» نبودیم که یکی از دو
جریان را در مظان اتهام قرار دهد.
سوم: شکاف سبک زندگی
این شکاف احتمالا موثرترین عامل
در پیروزی اصلاحطلبان دوم خردادی بود، اما همچنان با تصویر کنونی فاصله بسیار بعیدی
داشت. جناحهای راست و چپ سنتی ایران بازه تفاوت نسبتا اندکی با یکدیگر داشتند و به
دو روایت متفاوت از اسلام خلاصه میشدند؛ اما در دوره اخیر، گفتمان جناح راست سنتی
عملا حذف شده است. جریان اصولگرا به سمت راست افراطی گرایش پیدا کرده و راست معتدل
سابق، با حمایت بدنه اجتماعی اصلاحطلبان، جنبش سبز و جامعه مدنی، بسیار بیشتر به سمت
فضای لیبرالیسم فرهنگی کشیده شده است.
۱۲ سال پس از
دو قطبی خیره کننده سال ۷۶، بار دیگر دو قطبی انتخاباتی نظام سیاسی کشور را چنان به
لرزه انداخت؛ با این حال، شکافهای انتخابات ۸۸ نیز از چندین جنبه ضعیفتر از شکافهای
انتخابات امسال بودند:
نخست: شکاف اقتصادی
جایی که احمدینژاد توانسته
بود گفتمان اقتصادی جناح راست را به دفاع از فرودستان تغییر دهد. در مقابل، اتفاقا
کلاسیکترین نامزد جریان چپ قرار داشت که خود تجسم دفاع از مستضعفین بود.
دوم: خطر تحریم/جنگ
در سال ۸۸ ابدا سایه جنگ جدی به نظر نمیرسید، منطقه
در آرامش کامل بود و باراک اوباما تلاش میکرد برای حکومت ایران پیامهای دوستی ارسال
کند.
سوم: شکاف فرهنگی/سیاسی/سبک
زندگی
این شکافها عملا میبایست بار
تمامی دوقطبیسازی انتخاباتی سال ۸۸
را به دوش میکشیدند؛
باز هم با این تبصره که احمدینژاد، بر خلاف حامیان اصولگرایش، آمادگی داشت تا در
عرصه سبک زندگی تغییر رویههای بزرگی از خود نشان دهد.
بدین ترتیب، انتخابات سال ۹۶، از هر جهت نسبت به دو همتای
پیشین خود واجد شکافهای عمیقتری است. نخستین نتایج این شکافها را در جریان مناظرههای
تلویزیونی دیدیم؛ جایی که شدت تابو شکنیها، حرمتشکنیها و تخریبها شوکه کننده بود.
رویهای که قالیباف در پیش گرفت، بزرگترین جرقه را به انبار باروت دوقطبی انتخاباتی
افکند.
ابراهیم رییسی در جریان مناظرهها
چهره به نسبت آرامی از خود تصویر کرده بود و میرفت تا از تعمیق شکاف دوقطبی انتخاباتی
بکاهد؛ اما با کنارهگیری قالیباف او هم رفتهرفته تحت تاثیر همان مشاورههایی قرار
گرفت که سردار اصولگرایان را به مرز انتحار کشانده بود. بدین ترتیب، آخرین گزینهای
که میتوانست جلوی فعال شدن شکافهای عمیق انتخابات را بگیرد، خودش به یک عامل محرک
جدید بدل شد تا در فاصله یک هفته مانده به موعد انتخابات، اثرات انفجار این شکافها
بار دیگر یک موج بلند انتخاباتی رقم بزند.
آمارهای جدید حکایت از رشد چشمگیر
و همزمان دو پدیده انتخاباتی میدهد. نخست، سطح مشارکت که پیشبینی میشود از مرز ۴۰ میلیون رای دهنده هم عبور خواهد کرد. دوم،
سرازیر شدن آرای مرددها به سبد حسن روحانی، که میرود تا او را از مرز ۶۰ درصد آرا هم فراتر ببرد. ترکیب این دو،
یعنی روحانی در آستانه رای خیره کننده ۲۵ میلونی قرار گرفته است. چنین رکوردشکنی
خیره کنندهای، بسیار بیش از آنکه محصول کارنامه و دستاوردهای خود دولت باشد، محصول
اشتباهات فاحش انتخاباتی اصولگرایان و ایجاد عمیقترین شکاف انتخاباتی در تاریخ نظام
بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر