۶/۲۴/۱۳۹۵


در مظلومیت شهید رامین قهرمانی

تابستان ۸۸ بود. برای پی‌گیری وضعیت یکی از هم‌سلولی‌ها به منطقه شهرآرا رفته بودیم. سراغ «محمد» را از چند نفری گرفتیم. با دیده تردید نگاه می‌کردند و جواب درست و حسابی نمی‌دادند. بالاخره وقتی فهمیدند هم سلولی بودیم گفتند باید سراغ فلانی را بگیری. فلانی کجاست؟ فعلا نیست؛ برادرش کشته شده و عزادار است. برادرش که بوده؟ «رامین آقازاده قهرمانی». کجا کشته شده؟ در یک بازداشتگاهی به اسم «کهریزک».

آن زمان چند سایت خبری بودند که فهرست شهدای جنبش سبز را پوشش می‌دادند. در هیچ کدام نامی از شهید «رامین آقازاده قهرمانی» دیده نمی‌شد. شاید ما اولین گروهی بودیم که نام او را به فهرست اضافه کردیم. در آن روزها بر سر صحت و سقم برخی اسامی و هویت‌ها تردیدهای فراوان وجود داشت و شاید قصور اولیه ناشی از همین تردیدها بود. با این حال این وضعیت بعدها هم ادامه پیدا کرد. برای مثال، در نخستین گزارش کمیته منتخب مجلس که به وضعیت قربانیان رسیدگی شده بود، علی‌رغم تایید اصل فاجعه و نام بردن از سه شهید دیگر (محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی‌فر) نامی از رامین برده نشده بود. بعدها دکتر «عبدالحسین روح‌الامینی» هم به همین مساله اشاره و اعتراض کرد. (اینجا+) بود. به دنبال این اعتراضات گزارش‌های بعدی اصلاح شد و نام رامین نیز به صورت رسمی در فهرست قربانیان فاجعه کهریزک به ثبت رسید، اما انگار هنوز هم اراده‌ای وجود دارد که برخی اسامی فراموش شوند.

ندامت‌نامه «سعید مرتضوی» را این روزها هرکس از منظری بازخوانی می‌کند. برای شخص من، تعجب از جای خالی نام رامین با هیچ موضوع دیگری برابری نمی‌کند. چطور حتی حالا که در ظاهر قرار بر ندامت و عذرخواهی است، دادستان وقت تنها از خانواده سه شهید کهریزک عذرخواهی می‌کند؟ آیا خون رامین ارزش توجه نداشت و خانواده‌اش مستحق یک عذرخواهی خشک و خالی هم نبودند؟

تیرماه سال ۸۸، رامین آقازاده قهرمانی، پس از احضار، به اختیار، خود را به ماموران معرفی کرد. اما ۱۵ روز بعد در حالی آزاد شد که به شدت مجروح و آسیب‌دیده بود. او به خانواده‌اش گفته بود که در طول دوران بازداشت از پا آویزانش کرده‌اند. به دنبال همین جراحات در منزل دچار تشنج شد و پیش از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داد. علت مرگ او «وجود لخته‌های خون در سینه» اعلام شده است. به دنبال شهادت رامین، پدرش نیز از داغ فرزند سکته کرد و درگذشت. مادرش در این مورد به خبرنگاران گفت: «فقط این را می‌توانم بگویم که با مرگ رامین تمام خانواده دچار مشکل شد. پدر رامین که بعد از این اتفاقات و مرگ رامین سکته مغزی کرده بود چهار ماه پیش فوت کرد. تا آخرین لحظه هم داغ از دست دادن رامین و آن بلاها روی دلش بود و از رامین می‌گفت. بعد از شهادت رامین تمام لباس‌هایش را مشکی کرده بود و رنگ مشکی می‌زد و می‌پوشید و دیگر هیچ لباسی غیر از مشکی نداشت. همسرم ترک بود و می‌دانید ترک‌ها جانشان به بچه‌شان است. بعد از خبر رامین سکته مغزی کرد و به مدت کوتاهی بعد از آن تاب نیاورد و پیش رامین رفت... پدرش برای همین مملکت سال‌ها خدمت کرد و من بچه‌ها را در زمان غیاب او بزرگ کردم و به ثمر رساندم حالا بعد از این همه زحمت و خدمت این بلا باید سرمان بیاید».

سوگنامه کهریزک و شهدای آن به همین‌جا ختم نمی‌شود. هنوز هیچ تلاش قابل توجهی برای پی‌گیری دلایل مرگ مشکوک پزشک بازداشت‌گاه، «رامین پوراندرجانی» نشده است. پزشکی که حاضر به دادن گزارش خلاف واقع در مورد وضعیت بازداشت شدگان نشد و به دنبال آن به طرز مشکوکی جان سپرد. پزشکی قانونی علت مرگ او را «مسمومیت» اعلام کرد و مقامات وقت مساله را در سطح اقدام به خودکشی خلاصه کردند.

با چنین نقاط تاریکی، به نظر می‌رسد ندامت‌نامه سعید مرتضوی، بیش از آنکه مرهمی بر زخم‌های داغ دیدگان فاجعه کهریزک باشد، بیشتر تلاشی است برای پوشاندن گستردگی ابعاد جنایت.

کانال تلگرامی «مجمع دیوانگان»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر