چهرههای
برافروخته، خونهای به جوش آمده، رگهای برآمده و انسانهای کف به دهان آورده. نخستین
تصاویری که نام «انقلاب» در ذهن من ایجاد میکند، تصاویری خشن، پرالتهاب و آشفته است.
هیجانی است که بر عقلانیت سایه افکنده و شتابی است که جایی برای تامل باقی نمیگذارد.
خوشههای خشمی که انتحار و انفجار به بار آورده. خشک و تر اهمیتی ندارند. همه چیز خواهد
سوخت. اینکه نتیجهای حاصل شود یا نه در درجه دو اهمیت قرار میگیرد. مهم فوران
خشمی است که باید تخلیه شود.
*
* *
جرقههای
جنجال «فیشهای نجومی» خیلی زود به انفجاری از اخبار و واکنشها بدل شد. قابل پیشبینی
هم بود. جامعه ما (احتمالا به مانند همه جوامع دیگر) نسبت به مفاسد اقتصادی بسیار
حساس است. هر روز خبر اعتراض کارگرانی که چندین ماه است حقوق نگرفتهاند و گاه
مجازات هم میشوند به گوش میرسد. در چنین وضعیتی وقوع مفاسد اقتصادی مدیران دولتی
بیش از هر زمانی غیرقابل تحمل به نظر میرسد. اما چه بخشی از واکنشهای ایجاد شده
از جنس «پیگیری برای حل مشکل» بود؟
در
یک مثال عینی و تجربه شخصی، پس از صحبت با چند دوست عزیزی که به شدت از حقوقهای نجومی
به خشم آمده بودند و با برافروختگی تمام نسبت به «فساد افشا شده» فریاد میزدند متوجه
شدم که این عزیزان، علیرغم گذشت چند روز، نه اطلاع دقیقی از رقم حقوقها دارند، نه
از مقام و مسند حقوقبگیران، نه از منبع خبر یا میزان اعتبار آن. در مواردی حتی به
اخباری استناد میکردند که آشکارا بیپایه بود یا شایعاتی که حتی در پرونده حاضر نیز
هیچ جایگاهی نداشتند.
در
موردی دیگر، تاثیر «قصور احتمالی» پزشکان در ماجرای فوت زندهیاد «عباس کیارستمی» به
یک موج خبری دیگر دامن زده است. طی ۲۴ ساعت، تعداد متونی که با ادعای «اطلاع دقیق»
از پرونده پزشکی ایشان خواندهام باور نکردنی است. باورنکردنیتر از آن، حجم اخبار
نادرستی است که به اسم «گزارش دقیق و خبر دست اول» در این دست نوشتهها منتشر میشود.
بخش دردناک ماجرا نیز هجمه به نشانی پزشکان بیمارستان مربوط و ارسال انبوهی از فحاشی
و تهدیدهایی است که احتمالا سراغشان را داریم. نگارنده به طرزی کاملا اتفاقی از نزدیک
با جزییترین مراحل و مسایل مربوط به اعمال جراحی آقای کیارستمی و پزشکان مسوول در
ارتباط است. اما به نظر میرسد بسیاری از دوستان حتی کمترین سطح اطلاع و آگاهی را برای
اظهار نظر ضروری ندانستهاند. مهم موج «افشاکن» و «محکومکن» بوده است.
*
* *
به
باور من، حاصلضرب «هیجان و التهاب در واکنشها» با «مداومت و دقت در پیگیری»
همیشه مقداری ثابت است. فورانهای خشم به همان سرعتی که از راه میرسند فروکش میکنند.
نه لزوما هدف خود را درست انتخاب میکنند و نه تا حصول واقعی نتیجه ادامه مییابند.
شاید یکی از تمایزهای آشکار میان جوامع توسعه یافته با دیگر جوامع، در همین شیوه مواجهه
با حوادث باشد. هرچه جامعه توسعهیافتهتر و ملت بالغتر شوند، برخوردهای خشمگین، شتابزده،
بدون تحقیق و در یک کلام، «انقلابی» کاهش مییابد، در عوض آنقدر پیگیریها تداوم
پیدا میکند تا از برطرف شدن اصل مشکل اطمینان حاصل شود. در مقابل، مللی که حتی در
وضعیت غیرانقلابی هم واکنشهای انقلابی از خود بروز میدهند، احتمالا از تجربیات تلخ
گذشته هیچ درسی نگرفتهاند.
فضای
غیرعقلانی و سطحی حاکم بر واکنشهای انقلابی بهترین موقعیت برای سودجویان، دسیسهپردازان
و موجسواران است. اینها گروهی هستند که در هر قائلهای، از تامل و درنگ و تحقیق
هراس دارند. هرگونه دعوت به آرامش را تلاشی برای «مالهکشیدن» و «سرپوش گذاشتن» بر
اصل موضوع میدانند. مدام فریاد را بلندتر میکنند و در توصیف فاجعه اغراقهای بیحساب
و کتاب به خرج میدهند تا محل بحث و گفتوگویی باقی نماند. افکار هیجانزده و
ملتهبی که اسیر این تحریکات هیجانی شوند هر لحظه به سمت و سویی هجوم میبرند و چه
بسا در نهایت ابزار اعمال مقاصد همان گروهی را فراهم کنند که بیشترین تقصیر را
دارند.
بسیاری
از ماهایی که امروز هم هیجانی و ملتهب قضاوتهای سیاه و سفید میکنیم، دقیقا همان کسانی
هستیم که میتوانیم ساعتها در انتقاد از برخوردهای شتابزده آغاز انقلاب داد سخن بدهیم.
همه داستانهای فراوانی سراغ داریم از انسانهایی که گاه بیگناه و گاه با کمترین
گناه قربانی شدند و در مقابل انبوهی از مفاسد وجود دارند که هیچگاه ریشه کن نشدند.
در پرهیز از تکرار آن واکنشهای انقلابی، شاید تنها توصیهای که بتوانیم به خودمان
کنیم، نوشیدن یک لیوان آب خنک باشد، یا کشیدن یک نفس عمیق، قبل از صدور یک رای محکومیت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر