۳/۱۰/۱۳۹۳

خوم کرماشانیم، فارسی نیزانم


حتی اگر ترک زبان بتواند «ساری‌گلین» و «کوچه‌لره» را از یاد ببرد و شمالی دیگر تکرار نکند که «آها بوگو»، باز هم بعید است که کرمانشاهی بتواند جلوی وسوسه «گل ونوشه باخان‌می» را بگیرد. ترانه‌ای بومی که صدها ساله سینه به سینه نقل شده و حالا دیگر نه ابتدای‌اش پیداست و نه انتهای‌اش. کسی نمی‌داند شاعرش چه کسی بوده و اساسا بسیار بعید است که یک شاعر داشته باشد. بلکه احتمالا به مانند بسیاری از دیگر ترانه‌های بومی، در طول زمان تکمیل شده و بندهای جدیدی به آن افزوده شده است.

ترانه‌ای که به «گل ونوشه باخانمی» شناخته می‌شود، در واقع مجموعه‌ای است از ابیات پراکنده که صرفا با یک ترجیع‌بند مشترک به هم متصل می‌شوند:

گل ونوشه باخانمی / شو چرای دیوان‌خانمی
(گل بنفشه باغ‌های منی / شب‌چراغ دیوان‌خانه منی)

و البته در هر دو مصرع، «خانمی» به گونه‌ای از واژه متصل جدا می‌شود که در گوش شنونده واژه جدیدی را هم تداعی کند. همان که در فارسی به شکل «خانومی» شناخته می‌شود.

 باقی ابیات ترانه، بیشتر به حافظه و حتی ابتکار خواننده وابسته است. البته چندین بیت کلی وجود دارد که معمولا همه آن‌ها را شنیده‌اند و اگر بخواهند بدون ابتکار بخوانند همان‌ها را تکرار می‌کنند، اما در میان همین ابیات هم به دلیل گستردگی، معمولا هر گروهی فقط بخشی از ترانه را می‌خوانند و ترتیب‌ها نیز لزوما یکسان نیست. جالب اینکه در برخی موارد، تک بیت‌هایی از دیگر اشعار کوردی که از نظر وزنی شباهت داشته باشد هم به این مجموعه اضافه می‌شود و این اضافه شدن‌ها آنقدر ادامه پیدا کرده است که دیگر دشوار بتوان قضاوت کرد که یک بیت متعلق به همین ترانه قدیمی است یا متعلق به ترانه دیگری بوده که گروهی به ابتکار خود ترجیع بند «گل ونوشه باخانمی» را بدان افزوده‌اند. برای مثال چند بیت زیر از معروف‌ترین ابیاتی هستند که در این ترانه به کار می‌روند:

هی داد هی بی‌داد آلوده دردم / خراوه نشین بیابان گردم
(ای داد و بی‌داد، آلوده به دردم. خرابه نشین و بیابان گردم)
گل ونوشه‌باخان‌می ...

امشو چن شوه نیتیده خواوم / له کی توریایده گلاره چاوم
(امشب چند شب است که به خوابم نیامده‌ای. از چه کسی فراری هستی ای مژگان چشمانم)
گل ونوشه باخان‌می ...

هی داد هی بیداد کس دی یار نیه / کس له دردی کس خبردار نیه
(ای داد بی‌داد. کس یاری نمی‌کند. کسی از درد کسی خبردار نیست)
گول ونوشه باخان‌می ...

بنویسین و بان طاقی طاق وسان / تا کی بکیشم جور ناکسان
(بر روی طاق طاق‌بستان بنویسید که تا کی باید جور ناکسان را بکشم؟)
گول ونوشه باخان‌می ...

بنویسین و بان سنگی مزارم / شهید عشقم نکین آزارم
(بنویسید بر روی سنگ مزارم که من شهید عشق شدم، آزارم ندهید)
گول ونوشه باخان‌می ...

که برای مثال، از همین چند بیت، بیتی که برجسته شده است را عینا در ترانه‌های دیگری و با وزن و موسیقی دیگری مشاهده می‌کنیم. مثلا در ترانه معروف «سر ولیم شیوان» که می‌گوید:

هی داد هی بیداد کس دی یار نیه / کس له دردی کس خبردار نیهه
هی داد هی بیداد لم گور شاره / نه دنگ دوستی نه یار دیاره
(ای داد و بی‌داد. در این شهر بزرگ نه صدای دوستی به گوش می‌رسد و نه یاری دیده می‌شود)
آمان هی آمان، آمان هی آمان، آمان صد آمان
چرخ چاوویلت چرخ چاوویلت سر ولیم شیوان
 (چرخ چشمانت من را آشفته سر کرده است)

حتی شنونده فارس زبان می‌تواند این بیت را دقیقا در ترانه دیگری که «محسن نامجو» به زبان کوردی اجرا کرده است به خاطر بیاورد:

شیرین شیرینم، شیرین شَمامَ، ساتیگ نبینَم، خُاوَام حَرامَه
(یار شیرین من، عسل من، لحظه‌ای تو را نبینم، خواب بر من حرام است)
شُیوه‌ی دلبری، لَ تو تمامَ
(راه و روش دلبری در تو پایان می‌پذیرد)
ای داد ای بیدَاد، کَس دیار نِیَه، عازیزم
کَس لَدردِ کَس خَوَردار نِیَه عازیزم 

از میان خوانندگان رسمی داخل ایران، شهرام ناظری، در جریان «کنسرت کامکارها» که در ورزشگاه انقلاب برگزار شد، بخش‌هایی از این ترانه را با چند بیت از ابیاتی که در ابتدای این متن آمده اجرا کرد، اما اجرای مجدد همان ترانه، با افزوده شدن یکی دیگر از مشهورترین ابیات موسیقی کرمانشاهی این بار به جنجالی از جانب رسانه‌های جریان اصول‌گرا منجر شده است. (اینجا بخوانید+)

شاید بتوان گفت هیچ مصراع دیگری به اندازه «خوم کرماشانیم» در مجموعه موسیقی کوردی تکرا نشده است. برای مثال در همان ترانه‌ای که «محسن نامجو» هم اجرا کرده است می‌شنویم:

خوم کرمانشانی یارم قصریه / خاطر خای بیمه‌ن تقصیرم نیه
(خودم کرمانشاهی و یارم اهل قصر شیرین است. خاطرخواهش شده‌ام، تقصیری ندارم)

همین بیت که نامجو آن را در ترانه «شیرین شیرینم» به کار برده، عینا در یکی دیگر از مشهورترین ترانه‌های کرمانشاهی تکرار می‌شود:

اسمر یارم جوانه وک ماه تابانه - اسمر اسمر
(«اسمر»، یارم، بسیار جوان و مانند ماه تابان است.)
خوم کرمانشانی و دل گریامه / وه زلف لیلی گان اسیر کریامه
(خودم کرماشانی و دلم گرفته است. با زلف لیلی اسیر شده‌ام)
زردی خزان‌گان خطای پاییزه / زردی‌گه من‌ له دوری عزیزه
(زردی برگ‌های خزان از گناه پاییز است. اما زردی روی من از دوری یار است)
خوم کرمانشانی یارم قصریه / خاطر خای بیمه‌ن تقصیرم نیه

بدین ترتیب، به مانند اکثر ترانه‌های فولکلور کرمانشاهی، معلوم نیست که این ابیات دقیقا به کدام ترانه مربوط می‌شوند. ترانه‌ها به دلیل داشتن وزن و آهنگ مشابه به صورت مداوم ابیات خود را به یکدیگر وام می‌دهند و گه‌گاه با تلفیق مجموعه‌ای از همان ابیات قدیمی در یک وزن و دستگاه جدید ترانه جدیدی ساخته می‌شود. بیت مشهور و به تازگی جنجالی «فارسی نیزانم» نیز از همین دست است.

منال کوردم فارسی نیزانم (بچه کورد هستم و فارسی نمی‌دانم)
و یا
خوم کرماشانیم، فارسی نیزانم (خودم کرمانشاهی هستم و فارسی نمی‌دانم)
و یا حتی
کرماشانی‌گم، فارسی نیزانم (کرمانشاهی هستم و فارسی نمی‌دانم)

این ابیات نیز به مانند دیگر ابیات پراکنده در اکثر ترانه‌های فولکلور کرمانشاهی به چشم می‌خورد و هیچ قصد و نیتی در گرایش‌های قومی ندارد. همان‌طور که گاه در ادامه «خوم کرماشانیم» از «یارم قصریه» استفاده می‌شود و هیچ خواننده و یا شنونده کورد زبانی این دوگانگی را به معنای برتری جویی کرمانشاهی‌ها به قصرشیرینی‌ها تعبیر نمی‌کند، فقط ذهنی عیب‌جو و شاید «بیمار» است که می‌تواند «فارسی نیزانم» را اشاره و تحریکی به اختلافات قومی و یا پان‌کوردیسم فارس‌ستیز تعبیر کند.

خواننده فارس زبان، با مرور همین مجموعه اندک ابیات کوردی کرمانشاهی به سادگی درخواهد یافت که این زبان تا چه حد به زبان فارسی نزدیک است. خواننده آگاه و اهل تحقیق هم می‌تواند خیلی زود دریابد که در بسیاری از موارد اختلاف زبان کوردی کرمانشاهی با زبان فارسی، این زبان فارسی است که در برخورد با زبان عربی پیشینه خود را فراموش کرده است. در واقع، زبان کوردی کرمانشاهی همان زبان فارسی است، قبل از آنکه در برخورد با زبان عربی دچار تغییراتی شود. به نمونه‌های زیر از معادل‌سازی واژگان دقت کنید:

کوردی کرمانشاهی . . . / . . . فارسی
ژن . . . . . . . . . . . . . . . . . . زن
گیان ٰ. . . . . . . . . . . . . . . . جان
ژیان . . . . . . . . . . . . . . . . زیستن
بژی . . . . . . . . . . . . . . . بزی (مثلا رودکی می‌گوید: ای بخارا، شاد باش و دیر زی)

برخی دیگر از اختلافات ظاهری دو زبان، صرفا به شکسته‌خوانی و یا تغییراتی در گویش مربوط می‌شود.

کوردی کرمانشاهی . . . / . . . فارسی
ونوشه . . . . . . . . . . . . . . . بنفشه
باخ . . . . . . . . . . . . . . . . . . باغ
داخ . . . . . . . . . . . . . . . . . . داغ (اصولا غ در کرمانشاهی خ خوانده می‌شود)
شو . . . . . . . . . . . . . . . . . . شب
ذان . . . . . . . . . . . . . . . . . . دان (مصدر دانستن)
نیذانم . . . . . . . . . . . . . . . . . ندانم
ذان‌گاه . . . . . . . . . . . . . . . . دانشگاه (این عبارت در کوردستان عراق رایج است)‌

با چنین نزدیکی و قرابتی، اساسا ناظر خردمند، بدون هیچ مراجعه‌ای به فرهنگ بومی مردم کرمانشاه می‌تواند دریابد که بسیار عجیب است اهالی کرمانشاه بخواهند موضع خاصی در ستیز با فرهنگ فارسی داشته باشند. این دو فرهنگ و زبان آن‌چنان به یکدیگر نزدیک و در هم پیچیده‌اند که اساسا تمایزگزاری میان آنان بسیار دشوار است، تا چه رسد به تضاد و عداوت. اما تمامی این نزدیکی‌ها مانع نمی‌شود که تداوم تحریکاتی از جانب گروهی غیرآگاه (اگر نگوییم آگاهان دارای سوء نیت) کدورت‌هایی را ایجاد نکند.

شهرام ناظری، بی‌نیاز از توصیف و معرفی بنده است. نگاهی گذرا به کارنامه او به خوبی می‌تواند بیانگر عمق و عظمت خدمت او به موسیقی و زبان فارسی باشد. شنونده فارسی زبان که با «گل صدبرگ»، «یادگار دوست»، «صدای سخن عشق»، «آتش در نیستان»، «مطرب مهتاب‌رو»، «کیش مهر» و «شورانگیز» بزرگ شده به خوبی قضاوت خواهد کرد که جایگاه و خدمات شهرام ناظری در خدمت به زبان فارسی چه تناسبی با مدعیانی دارد که امروز او را به «فارس ستیزی» متهم می‌کنند. در مقابل تنها شنونده کرمانشاهی است که می‌تواند بفهمد چنین واکنشی نسبت به اجرای یکی از شیرین‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین ترانه‌های کرمانشاهی، چه حجمی از نفرت و انزجار را در میان اهالی کرمانشاه ایجاد خواهد کرد.

۱ نظر:

  1. ناشناس۱۲/۳/۹۳

    شمالی! انگاراین قومی که در شمال این کشور زندگی می‌کند حتی اسمی هم ندارد. اصلا هیچ هویتی هم ندارد جز یک جهت جغرافیایی!

    پاسخحذف