هفته گذشته، اخبار ضد و نقیضی
در مورد کاهش ساعت کار ادارات و یا بازگشت ادارات به روال کار معمول منتشر شد. در
واقع، به فواصل کوتاهی اعلام میشد که ساعات کاری کاهش یافته، سپس این خبر تکذیب میشد
و بحث بازگشت به روال عادی مطرح میشد. حتی فراتر از این مورد خاص، به صورت گسترده
شاهد هستیم که برخی از تریبونهای رسمی وضعیت کشور را عادی و بحران کرونا را خفیف
اعلام میکنند و برخی دیگر حتی جلوی دوربین تلویزیون زانو میزنند و التماس میکنند
که بحران جدی است، از خانه خارج نشوید. این سرگشتگی و آشفتگی را چطور میتوان توضیح
داد؟ به نظر من ترسیم یک الگوی ساده از رفتار حکومت کاملا به ما نشان میدهد که
چرا این سطح از تناقض و تضاد را شاهد هستیم:
سالهاست بسیاری از صاحبنظران
نسبت به ناکارآمدی سیستم حکومت در «حل مساله» و در نتیجه «حل بحران» هشدار میدهند
و حتی از تعابیری مانند «فروپاشی اجتماعی» سخن میگویند. این روایت (که من نیز با
آن موافقم) میگوید که حکومت ما، سازوکار ضروری حل بحران را با یک مدل خودساخته دیگر
جایگزین کرده است: مدل «پاک کردن صورت مساله». مدلی که در جریان آن ما با یک فرآیند
تکرار شونده و در نتیجه کاملا آشنا مواجه هستیم:
- مرحله نخست انکار
بحران/مساله: بهترین سناریو آن است که در همین مرحله قائله ختم به خیر شود.
- مرحله دوم فرافکنی و انحراف
موضوع: مثلا مدعی میشوند که بحران کرونا توطئه دشمنان بوده برای اینکه مردم در انتخابات
شرکت نکنند!
- مرحله سوم و در نهایت نیز
سرکوب سوال و سپردن آن به دست فراموشی است. در این مرحله غالبا با رسیدن یک بحران
جدید افکار عمومی از مساله نیمهتمام بحران قبلی منحرف میشود؛ اگر هم نشد، به
صورت دستوری و چکشی حکم میشود که: «کشاش ندهید».
در ماجرای اخیر اما به یک دلیل
ساده، ساز و کار معمول حکومتی موثر نیفتاده است. البته ما همچنان مراحل «انکار
بحران» و سپس «فرافکنی و انحراف موضوع» را به چشم دیدیم، اما دشواری حکومت از جایی
آغاز شد که پس از مراحل اولیه، به مرحله سوم رسید. جایی که متاسفانه شیوع بیماری از
فرامین حکومتی ما پیروی نمیکند. اینکه موضوع کرونا کش پیدا نکند، البته که اوج
آمال و آرزوهای همه ماست اما خب، متاسفانه دوران «آرزواندیشی» به سر رسیده و دیوار
واقعیت این بار بدجوری محکم به نظر میرسد. اینجاست که آن بحث آشفتگی از راه میرسد.
وقتی مقامات حکومتی، مراحل سهگانه
دستورالعمل «پاک کردن صورت مساله» را تا به انتها ادامه میدهند اما بحران همچنان
«کش پیدا میکند»، به ناچار به مرحله اول بر میگردند! کار دیگری که بلد نیستند و یا
اجازهاش را ندارند. پس مدام همین سه مرحله را تکرار میکنند. یعنی بعد از آنکه
برای جلوگیری از انتشار ویروس حتی نماز جمعه را تعطیل کردند و ساعات کار ادارات را
کاهش دادند، اما بحران باز هم «کش پیدا کرد»، دوباره به مرحله «انکار بحران» جهش میکنند
و به ناگاه تصمیم میگیرند که اصلا همه ساعتهای کاری به حالت عادی برگردد! ولی خب
باز هم بحران ادامه پیدا میکند و باز هم مرحله دوم و مرحله سوم و باز
هم بازگشت به سطر اول.
بیش از ده سال پیش میرحسین
موسوی با عباراتی بسیار ساده اما کاملا گویا و کامل، دقیقا به همین ساز و کار غلط
حکومتی اشاره کرده بود. آن زمان شاخصهای سیاسی و اجتماعی ما هنوز اینقدر نابود نشده
بود که بخواهیم از بحران فروپاشی تمام عیار سیاسی و اجتماعی سخن بگوییم و در نتیجه
احساس کنیم که «کار از کار گذشته» است. یعنی اگر آن صدای نجیب شنیده میشد احتمالا
فرصت کافی برای اصلاح رویهها را داشتیم، اما خب میدانیم که حکومت در برابر آن
درخواست تغییر رویه چه واکنشی از خود نشان داد.
امروز البته رسیدگی فوری به
بحران کرونا در اولیت قرار دارد، با این حال، به نظرم بیش از هر زمان دیگری همه ما
متوجه شدهایم که وقتی یک سیستم توانایی حل مساله نداشته باشد چطور ابعاد فاجعه گریبان
تمامی شهروندان را خواهد گرفت. در نتیجه، من اگر بخواهم آن صحبت اصلی میرحسین را
در یک شکل دیگری تعبیر و تفسیر کنم به اینجا میرسم که: آن بحران اصلی که همه ما
باید بدان اعتراف کنیم، نه کرونا است و نه سیل و نه تحریم و نه گرانی و نه تورم.
اینها همه صرفا محصول و نتیجه یک بحران بزرگتر هستند: «بحران وجود حکومتی که
کارکرد حل مساله و بحران خودش را از دست داده است». پس تا زمانی که ما هم بخواهیم
این بحران اصلی را نپذیریم و یا انکارش کنیم، باقی اقدامات و تصمیماتمان همه تکرار یک سری الگوهای شکست خورده
هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر