۲/۰۳/۱۳۹۸

یک تیر و دو نشان برای حل مساله سپاه




با قرار گرفتن نام سپاه در فهرست تروریستی آمریکا، برخی احزاب به ظاهر منتقد نیز به حمایت از سپاه پرداختند. ادعای این گروه‌ها آن است که هرچند با رفتارهای داخلی سپاه مخالف هستند، اما در عرصه روابط بین‌الملل از آن دفاع می‌کنند. تعجب ما از همینجا آغاز می‌شود: آیا انتقادات به سپاه فقط در عرصه داخلی است؟ آیا هیچ جریانی از سیاست‌های منطقه‌ای اخیر انتقاد ندارد؟

با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، سیاست تنش‌زدایی دولت اصلاحات به کلی متوقف و حتی وارونه شد. اظهارات نسنجیده و ماجراجویانه او همچون ضرورت محو اسرائیل دقیقا همان مواردی بود که از جانب میرحسین موسوی در مناظره تاریخی مورد انتقاد قرار گرفت. موسوی بعدها در گفتگو با شبکه الجزیره نیز به صراحت تاکید کرد که از ابتدا با شعار نابودی اسرائیل مخالف بوده است. (اینجا ببینید) نشانه‌ای از نارضایتی او از رویکرد تقابل‌گرا و تنش‌زای منطقه‌ای. با این حال، اتفاقاتی که در سال‌های پس از ۸۸ در عرصه سیاست منطقه‌ای ما رخ داد، حتی به مراتب مخرب‌تر از نسنجیده‌گویی‌های احمدی‌نژاد بود.

با ورود سپاه به سیاست‌های منطقه‌ای کشور، اوضاع از اظهارات نسنجیده قبلی، به وضعیت «اقدامات نسنجیده عملی» وارد شد و نتایج ویرانگرش شدت بیشتری یافت. تقابل دو رویکرد تهاجمی از جانب ایران و عربستان وضعیت خاورمیانه را به جایی کشاند که بسیاری از آن با تعبیر «جنگ نیابتی» یاد کردند. در چنین شرایطی، تروریست خواندن سپاه پاسداران، هرچند می‌تواند نقطه اوج فشارهای آمریکا به شمار آید، اما بدون شک فقط یک حلقه در زنجیره انزوای منطقه‌ای ایران است.

به هر حال، صورت مساله امروز مشخص است. نام سپاه در فهرست تروریستی قرار گرفته و این یعنی افزایش فشارهای تحریمی بر کشور. حال به نظر می‌رسد، جریانات سیاسی رسمی ما فقط دو راه پیش روی نظام می‌بینند:

- نخست اینکه با پذیرش پیش‌شرط‌های سنگین وارد مذاکره با آمریکا شود و احتمالا امتیازات گسترده‌ای را تقدیم کند که سپاه را از این فهرست بیرون بکشد.

- دوم اینکه وارد لاک دفاعی شده و عواقب رو به گسترش فشار اقتصادی و حتی امنیتی را بپذیرد. فشاری که تا همین جای کار نیز کمر اقتصاد کشور را خرد کرده است و از تحمل جامعه خارج شده.

طبیعی است که اگر مساله را در همین دوگانه خلاصه کنیم، با توجه به نامعلوم بودن سرنوشت مذاکره، بخش بزرگی از نیروها مقاومت را ترجیح بدهند که البته تکلیف آن هم مشخص نیست. یعنی این نگرانی وجود دارد که بعد از مدتی که اوضاع اقتصادی از این هم بدتر شد، از موضع ضعف بیشتر وارد میز مذاکره شود. یعنی مصداق همان قضیه «خوردن چوب و پیاز و پس دادن پول». ما اما راه حل سومی را پیشنهاد می‌کنیم که می‌تواند این دوگانه شوم را بر هم بزند.

از مدت‌ها پیش زمزمه‌های ضرورت بازنگری در قانون اساسی گسترش یافته است. حتی شخص رهبری نیز در مواردی به چنین تغییراتی چراغ سبز نشان داده‌اند. مساله‌ای که باقی مانده این است که هنوز هیچ نیرویی، پیشنهاد شفافی برای این تغییر در قانون اساسی ارائه نکرده که هم در چشم‌انداز آینده‌ کشور مطلوب به شمار آید و هم دقیقا توضیح بدهد که با این تغییر، چطور مشکلات کوتاه مدت ما برطرف می‌شود. ما اما گمان می‌کنیم، حداقل یک مطالبه بسیار مشخص وجود دارد که به این پرسش‌ها پاسخی صریح و مشخص می‌دهد: «ضرورت ادغام سپاه در ارتش».

بدون تردید در چشم‌انداز بلند مدت نمی‌توانیم کشور خود را آزاد، دموکراتیک و پیشرفته تصور کنیم، مگر آنکه قانون اساسی ما صراحتا بر ضرورت بازگشت تمامی نیروهای مسلح به پادگاه‌ها تاکید کند. از سوی دیگر، حال که دشمنان کشور، برای اعمال فشار به ما، عملکرد منطقه‌ای سپاه را مورد هدف قرار داده‌اند، با انحلال سپاه و ادغام آن در ارتش، می‌توان با حذف سپاه، بدون هیچ گفتگو و چانه‌زنی بی‌موردی، این بهانه را به کل از دست دشمنان خارج کرد.

طرح مطالبه ادغام سپاه در ارتش، می‌تواند مصداق تبدیل یک تهدید به فرصت باشد تا بتوانیم در بدترین شرایط، با یک تیر دو نشان بزنیم: گرفتن بهانه از دست دشمن خارجی و تصفیه و سالم‌سازی فضای سیاسی و اقتصاد داخلی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر