۱۱/۲۱/۱۳۹۴

جاذبه‌های شرارتِ مشروع


به تازگی فیلمی از حمله ماموران شهرداری به یک کارواش منتشر شده است. (+) فیلم حاوی صحنه‌های بسیار خشنی است. پیش از این هم جسته و گریخته از خشونت‌های این ماموران شنیده بودیم. معروف‌ترین‌اش شاید موردی بود که به مرگ یک دست‌فروش ختم شد. اما این بار برای چند ثانیه فرصت داریم که شیوه بروز این خشونت را به چشم ببینیم. شیوه‌ای که آشکارا یادآور اوباش‌گری است.

* * *

«زیگموند فروید» اعتقاد داشت که «انسان ذاتا به شرارت گرایش دارد». او بر این باور بود که تمدن و اخلاقیات ناشی از آن، بر بسیاری از گرایش‌های شرورانه انسان پرده می‌کشد. اما اگر به دلایلی این پرده‌های اخلاقی کنار زده شوند، به چشم خواهیم دید که انسان قادر است تا چه میزان بی‌رحم، موذی، شریر، خائن و حتی خون‌ریز باشد.

گروه‌های شرارت و گنگ‌های خلاف‌کار، حتی در مدل دسته‌بندی‌های کودکانه‌ دوران نوجوانی، از مواردی هستند که به فرد کمک می‌کنند حجاب اخلاقیات را کنار بگذارد. این گروه‌ها به اعضای خود فرصت می‌دهند تا اگر نه در کل جامعه، دست‌کم در یک اجتماع محدود از امیال شرورانه خود شرمگین نباشند، بلکه حتی بدان افتخار کنند. چاقوکشی برای جامعه یک ناهنجاری است، اما در یک گروه شرار تعداد زخم‌های چاقو می‌تواند همچون نشان‌های افتخار عمل کند.

فردی را تصور کنید که با یک ناهنجاری جنسی، به «تجاوز» گرایش دارد. هنجارهای اخلاقی سبب می‌شود تا او از چیزی که هست و نیازی که عمیقا احساس می‌کند شرمنده باشد. حال اگر گروهی از راه برسد که تجاوز را نه یک عمل بسیار قبیح، بلکه یک حق و حتی نشان افتخار قلمداد کنند، این فرد می‌تواند مشتاقانه بدان بپیوندد و از مشروعیت اخلاقی که به گرایش شرورانه‌اش داده می‌شود لذتی دو چندان ببرد. (اگر گمان می‌کنید این فقط یک مثال انتزاعی است باید عرض کنم هفته گذشته، گروه «بازگشت پادشاهان» دقیقا با هدف قانونی شدن تجاوز، برنامه راهپیمایی در ۴۳ کشور جهان را تدارک دیده بود)

هانا آرنت نیز در بررسی رژیم‌های توتالیتر، تاکید ویژه‌ای بر «جاذبه شرارت» دارد. او متخصص تحلیل روان‌شناسی توده‌ها بود. جایی می‌نویسد: «جاذبه شر و خباثت برای ذهن اوباش چیز تازه‌ای نیست. این امر پیوسته حقیقت داشته است که اوباش کردارهای تجاوزگرانه را با نگاه ستایش‌آمیز می‌نگرند: فلانی ممکن است پست باشد، اما بسیار زیرک است. عامل تکان‌دهنده در پیروزی توتالیتاریسم همان بی‌خویشتنی هواداران این جنبش است». (توتالیتاریسم، هانا آرنت، محسن ثلاثی، نشر ثالث، ص۴۱)

رهبر جنبش توتالیتر، تا زمانی که هواداران‌اش در راستای منویات او دست به شرارت می‌زنند اعمال‌شان را توجیه می‌کند. ممکن است گاه برای حفظ ظاهر مجبور شوند عمل خاصی را تقبیح کنند، اما در این موارد هم تقبیح عمل نباید با سرخوردگی پی‌روان همراه باشد. پس به موازات تقبیح عمل، از خود پی‌روان دفاع می‌شود تا آنان همچنان بتوانند از مزایای «شرارت مشروع» بهره‌مند شوند.

حتی می‌توان در ریشه‌یابی رشد شگفت‌انگیز و خشونت افسارگسیخته «داعش» نیز رد پایی از جاذبه‌های شرارت مشروع را به چشم دید. گزارش‌های فراوانی ارسال شده که خشن‌ترین هواداران داعش اساسا چندان دل‌بستگی خاصی به اسلام نداشته‌اند. (برای مثال زن تروریستی که در عملیات فرانسه کشته شد) اما این فقط داعش است که به آن‌ها اجازه می‌دهد سر ببرند، دست و پا قطع کنند، مردان را بکشند و زنان را به غلامی و بردگی بگیرند، تجاوز کنند و در همه حال تحسین شوند. پس چه جای تعجب که شروران عالم از کشورهای مختلف جمع شوند و به سمت بهشت آمال شرورانه روی بیاورند. خشونت کم‌نظیر داعش، نه محصول یک برنامه‌ریزی و یا ایدئولوژی خاص، بلکه احتمالا نتیجه همان پیش‌بینی فروید است.

* * *

شهرداری تهران، چند سالی می‌شود که بخشی از مسوولیت‌های خود را به پیمان‌کاران خصوصی واگذار کرده است. پیمان‌کارانی که نیروهایی «دست به چوب» استخدام می‌کنند. همان اراذل و اوباشی که زمانی در گروه‌های شرارت قانون‌شکنی می‌کردند و با عواقب قانونی و حتی اخلاقی آن دست به گریبان می‌شدند، حالا با سازمان‌دهی شهرداری فرصت دارند که از «جاذبه‌های شرارت مشروع» لذت ببرند. با خیال راحت شیشه می‌شکنند، با وجدانی آسوده کتک می‌زنند، قمه می‌کشند، فحش می‌دهند و ... در تمام موارد، زیر سایه حمایت ماموران، شرارت‌های بروز یافته، به اسم «اجرای قانون» مشروعیت می‌یابند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر