۲/۲۱/۱۳۹۴

از خلال ادبیات روسیه: اعدام!


«... اگر شما گیوتین را به جلو صحنه آورده‌اید و آن را با این شادمانی و افتخار افراشته و به آسمان رسانده‌اید فقط برای این است که بریدن سر از همه کار آسان‌تر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر. شما تنبلید. پرچم شما کهنه پارچه‌ای بیش نیست نماد ناتوانی».

(شیاطین (جن‌زدگان) – فئودور داستایوفسکی – سروش حبیبی – نشر نیلوفر - ص۲۱۵)



نوجوانی که امروز چاقو به دست می‌گیرد و زورگیری می‌کند، یا در یک نزاغ خیابانی هم‌تای خودش را به خون می‌کشد و یا کارش به قاچاق مواد مخدر می‌کشد، در دوران اصلاحات به دنیا آمده، در دوران احمدی‌نژاد بزرگ شده و در دولت اعتدال کارش به جرم و جنایت کشیده است. همه ما پای‌مان گیر است. ما هنوز فقط در بند گام آخر هستیم. اینکه اعدام کنیم یا نکنیم؛ اما واقعیت این است که ما تجسم تنبلی، ناکارآمدی و ناتوانی هستیم!

پی‌نوشت:
تصویر متعلق است به اثری از «ایلیا رپین».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر