۱۰/۱۵/۱۳۹۳

یادداشت وارده: کدام اخلاق؟



یادآوری: «یادداشت‌های وارده»، نظرات و نوشته‌های خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شده‌اند و «لزوما» هم‌راستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.

سهراب نوروزی - پس از انتشار گزارش «سنا»ی آمریکا در مورد شکنجه‌های «سیا» در زندان‌هایش برای استخراج اطلاعات ضدتروریستی، تفسیرها و حاشیه‌های متعددی در مورد علت انتشار چنین گزارشی انجام شد. بدون تدقیق و صرفا با مطالعه‌ی روزنامه‌ها و نظرات و تفاسیر مختلف در شبکه‌های اجتماعی، به نظر می‌رسد که مواضع در مورد انتشار آن به دو دسته تقسیم می‌شود:

۱- اختلافات سیاسی بین حزبی در آمریکا علت اصلی انتشار گزارش است.
۲- اخلاق‌مدار بودن دولتمردان آمریکا و پایبندی به اصل آزادی بیان علت انتشار گزارش است حتی اگر به ضرر دولت باشد.

در مورد اول فعلا حرفی نیست، چرا که بر خلاف متخصصین فراوانِ ایرانیِ امور حزبی آمریکا(!)، نویسنده در این مورد دانش قابل عرضی ندارد. در مورد دوم اما می‌توان اندکی بیشتر تامل کرد. با مراجعه به قانون اساسی، موارد قانونی-تاریخی دیگر، و نیز مشاهده‌ و مطالعه‌ی موارد قضایی (کمی با احتیاط) می‌توان ادعا کرد که آمریکا پرچم‌دار آزادی بیان در دنیای امروز است. اما این ادعا حتی در صورت صحت به معنای این نیست که هیچ گونه اعمال فشار و سانسور یا حتی تهدید و ارعاب توسط گروه‌های فشار در آمریکا وجود ندارد. مخصوصا وقتی پای منافع ملی یا منافع مادی ابر-شرکت‌ها در میان باشد، جامعیتِ آن ادعا زیر سوال می‌رود. به عنوان مثال در مواردی چون جنگ سرد، پروژه منهتن (بمب اتمی)، تروریسم، و حتی چند مورد انتخابات رییس جمهوری فشار دولت و مجلس بر مطبوعات و حتی سانسور مستقیم و غیر مستقیم ثبت شده است(1).

در مورد اخلاق‌مدار بودن تهیه کنندگان و منتشر کنندگان سند فوق، ترجیح می‌دهم ترجمه بخش مربوط به نتیجه‌گیری‌ها و یافته‌های کمیته تحقیق را از متن خود گزارش اینجا ارائه کنم تا خوانندگان خود قضاوت کنند که پایبندی به کدام اخلاق سبب می‌شود دولت آمریکا سندی را فاش سازد که موجب خشم و انزجار داخلی و جهانی و بی‌آبرویی بیشتر برایش شود.

پیش از ارائه ترجمه باید اشاره کنم که این کار را در وهله‌ی اول برای اطلاع‌رسانی به آن عده‌ای انجام می‌دهم که چشم و گوش بسته به تحسین و تمجید آمریکا و نیز مواضع آن دولت در مورد حقوق بشر و اخلاقیات می‌پردازند و اما مهمتر از آن، این مطالب نمونه‌ی عملی خوبی از رابطه‌ی اخلاق و سیاست است برای آنانی که در این مورد تامل می‌کنند. نمونه‌ای که نشان می‌دهد اخلاق فدای سیاست‌کاری نمی‌شود، بلکه برای موثر بودن سیاست‌ها اخلاقیات به شکل خاص و واقع‌گرایانه‌ای وضع و استفاده می‌شود.

از متن «گزارش کمیته ویژه‌ی سنا در مورد عملکرد سیا» صفحات ۲ تا ۱۷؛ این کمیته به یافته‌ها و نتایج زیر رسیده است:

۱- استفاده «سیا» از روش‌های پیشرفته بازجویی برای استخراج اطلاعات یا جذب همکاریِ زندانیان موثر نبوده است.
۲- توجیه «سیا» در مورد موثر بودن روش‌های پیشرفته بازجویی متکی به ادعاهای نادرست در مورد میزان اثربخشی آن‌هاست.
۳- بازجویی‌های انجام شده توسط «سیا» وحشیانه و بسیار بدتر از آن‌ چیزی بود که «سیا» به سیاست‌گذارن و سایرین ارائه کرده است.
۴- وضعیت حبس زندانیان بدتر از آن‌چه که «سیا» به سیاست‌گذارن و سایرین ارائه کرده است بود.
۵- «سیا» به دفعات اطلاعات نادرستی به وزارت دادگستری آمریکا ارائه کرده است که مانع از انجام تحلیل قانونی مناسب در مورد برنامه‌های حبس و بازجویی سیا شده است.
۶- «سیا» فعالانه از نظارت کنگره طفره رفته یا مانع آن شده است.
۷- «سیا» مانع نظارت موثر کاخ سفید و سیاست‌سازان آن شده است.
۸- عملکرد و مدیریت «سیا» سبب دشوار شدن یا در برخی موارد مانع از انجام وظیفه سایر سازمان‌های مسئول در زمینه‌ی امنیت ملی شده است.
۹- «سیا» مانع از نظارت «دفتر بازرسی کل سیا» شده است.
۱۰- «سیا» نشر اطلاعات طبقه‌بندی شده به مطبوعات را کنترل کرده که این شامل ارائه اطلاعات نادرست در مورد موثر بودن روش‌های پیشرفته بازجویی نیز می‌باشد.
۱۱- «سیا» تا شش ماه پس از اخذ مجوز و اختیارات لازم برای اجرای عملیات حبس و بازجویی خود آمادگی لازم برای اجرای آن را نداشت.
۱۲- «سیا» در برنامه‌ی حبس و بازجویی خود عملکرد و مدیریتی به شدت غلط و پر خطا داشته است، مخصوصا در سال 2002 و اوایل سال 2003.
۱۳- دو روان‌شناس قراردادی به «سیا» در مورد روش‌های بازجویی مشاوره داده اند و نقش اصلی را در عملیات، ارزیابی، و مدیریت برنامه حبس و بازجویی «سیا» داشته اند. پس از 2005، «سیا» به شکل گسترده‌ای عملیات‌های مربوط به این برنامه را به بیرون واگذار کرد.
۱۴- روش‌های خشنی در بازجویی از زندانیان «سیا» اعمال شده که مورد تایید وزارت دادگستری یا مدیران ارشد «سیا» نبوده است.
۱۵- «سیا» به شکل دقیق و جامع حساب تعداد افراد محبوس را نگاه نداشته است و برخی از افراد علیرغم مغایرت با استانداردهای قانونی حبس محبوس شده اند. ادعاهای «سیا» در مورد تعداد محبوسان و افراد تحت بازجویی ناصحیح بوده است.
۱۶- «سیا» در انجام برآوردی صحیح از اثربخشیِ روش‌های پیشرفته بازجویی اش موفق نبوده است.
۱۷- «سیا» کارکنان خود را به خاطر تخلفات جدی و مهمی که انجام داده اند، یا اعمال ناشایست، یا سوءمدیریت‌های فردی یا سازمانی به ندرت توبیخ کرده یا پاسخگو دانسته است.
۱۸- «سیا» انتقادات و منتقدان متعدد داخلی مرتبط با عملیات و مدیریت برنامه حبس و بازجویی اش را نادیده‌ گرفته یا به حاشیه رانده است.
۱۹- برنامه حبس و بازجویی «سیا» ذاتا ناپایدار بود و عملا در سال 2006 به دلیل درز اطلاعات طبقه‌بندی شده به مطبوعات، کاهش همکاری سایر کشورها، و نگرانی‌های قانونی و نظارتی متوقف شد.
۲۰- برنامه حبس و بازجویی «سیا» جایگاه ایالات متحده در دنیا را خراب کرده و موجب دیگر هزینه‌های پولی و غیر پولی شده است.

بدون انکار اختلافات و روابط سیاسی حزبی در داخل آمریکا، به نظر من این گزارش و امثال آن نشان می‌دهند که اتفاقا نسخه برخی دولتمردان آمریکا در نفی «هدف وسیله را توجیه می‌کند» این است که با مثال و ارجاع به واقعیت نشان دهند اتفاقا وسیله می‌تواند به راحتی هدف را تخریب کند و نه ارائه‌ی نقدهای فلسفی و کلی. در نتیجه وسیله باید هوشمندانه‌تر و واقع بینانه‌تر انتخاب شود (که ممکن است با سایر معیارهای اخلاقی نیز در تضاد باشد). به همین دلیل است که متعقدم مطالعه‌ی چنین اسنادی می‌تواند به ساخت فهم واقع‌گرایانه و عاری از توهمات آرمان‌گرایانه از رابطه‌ی میان اخلاق و سیاست کمک کند. چیزی که به نظر می‌رسد جامعه‌ و دولت ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد.

(1) برخی منابع انگلیسی در زمینه تاریخ فشار بر مطبوعات و سانسور دولتی در آمریکا: 1، 2، 3، 4 و 5 که متاسفانه گویا از این کتاب‌ها هیچکدام به فارسی ترجمه نشده است.

پی‌نوشت:

«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند. یادداشت‌های وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.

۴ نظر:

  1. ناشناس۱۵/۱۰/۹۳

    سهراب نوروزی نوشته "می‌توان ادعا کرد که آمریکا پرچم‌دار آزادی بیان در دنیای امروز است".
    اما بر چه اساسی؟ حدس من این هست که اساس این ادعا سیندرم ممل آمریکایی که در ایران بدجوری شایع هست باشه
    این رتبه کشورها در آزادی مطبوعات طبق گزارشگران بدون مرز در 2014 و 2013 و آمریکا در رتبه های 46 و 32
    http://rsf.org/index2014/en-index2014.php
    http://en.rsf.org/press-freedom-index-2013,1054.html
    امریکا با جاسوس بازی ها و جنگ طلبی ها و پروپاگانداش بیشتر تهدیدی برای انواع آزادیهاست تا پرچمدار آزادی بیان بودن.

    پاسخحذف
  2. سهراب۱۶/۱۰/۹۳

    شما گویا متن را به تمامی نخوانده اید. من نوشته ام «با مراجعه به قانون اساسی، موارد قانونی-تاریخی دیگر، و نیز مشاهده‌ و مطالعه‌ی موارد قضایی (کمی با احتیاط) می‌توان ادعا کرد که ...» در اینجا بحثی از آزادی مطبوعات بنا بر رتبه بندی های مختلف جهانی نیست بلکه صرفا اشاره به وضعیت قانونی آزادی بیان در آمریکاست. انتشار گزارش اخیر هم هیچ ارتباطی به آزادی مطبوعات ندارد، بلکه به آزادی بیان به شکل کلی تر ربط پیدا میکند. همچنین آشنایی با تاریخ و محتوا و نحوه اجرا و تطور قانون اساسی و موارد قضایی مربوطه در آمریکا کاملا آشکار میکند که آن کشور سخاوتمندانه ترین قانون آزادی بیان در دنیا را دارد. در ضمن جنگ طلبی و تهدید آزادی در سایر کشورها الزاما به معنای تحدید و سانسور در داخل آن کشور نیست (که شواهد زیادی از جمله رسوایی واترگیت در این زمینه وجود دارد). در آخر اینکه پیغام اصلی این متن، نفی همان سیندرمی بود که شما به اشتباه به نویسنده چسباندید منتها به جای کلی بافی خواستم کمی هم ماده اولیه برای تفکر عمیقتر فراهم آورم (و نیز به همین دلیل بود که در انتها نیز کتابهایی در مورد سانسور مطبوعات در آمریکا را در پاورقی معرفی کردم)

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱۶/۱۰/۹۳

    چرا خوندم. اتفاقا چون دیدم متوجه روحیه ذوب در آمریکای ایرانی ها هستید میدونستم منظورم رو از ممل آمریکایی متوجه میشید. آقا خفه کردید ما رو با این آمریکا. تا کسی حرف میزنه یا انتقاد میکنه زود چماق آمریکا رو میزنن تو سرش که ببین تو آمریکا فلان جوره پس حرف تو غلطه یا ایده آلیستیه. شما هم اومدی ادعا میکنی "که آمریکا پرچم‌دار آزادی بیان در دنیای امروز است" و مقاله هم درباره این هست که ببینیم تو آمریکا رابطه اخلاق و سیاست چی هست و یاد بگیریم ازشون.
    حاشیه:
    آقا برای اینکه راحتت بکنم: آمریکا تو مسائل اجتماعی و انسانی یک کشور متوسط هست تازه اون هم به لطف وجود کشورهای وحشتناک آفریقا و خاورمیانه و آسیای مرکزی و کره شمالی و غیره. وگرنه کشور عقب افتاده ای هست. مدرک: نگاه کن به ضریب دمکراسی، رتبه آزادی مطبوعات، ضریب جینی و غیره. تو هر معیاری که من تا بحال چک کردم آمریکا حرفی برای گفتن نداره. نگاه کنید به اخبار و گرفتاریهای روز آمریکا: رسوایی شنود شهروندان و جاسوسی در مقیاس ملی و جهانی از ارتباطات اینترنتی، سرکوب وال استریت، بازداشتگاه گوانتانامو، شکنجه و قانون شکنی توسط سیا، عضو هیئت منصفه ای که قانونا حق نداره در مورد دروغی که دادستان قضیه فرگوسن از طرفش گفته اظهار نظر کنه، کشمکش سر بیمه همگانی تازه تو دهه دوم قرن بیست و یک، وحشت مرضی و دشمنی با کمونیسم در حالی که تو کشورهای دیگه کمونیست ها یک حزب هستند در کنار بقیه احزاب، متهم کردن اباما به ایدهئولوگ بودن به دلیل تلاش در کنترل گازهای گلخانه ای، بزرگترین سهم در گرمایش زمین همراه با چین، کشمکش سر منع تدریس فرگشت.
    اتمام حاشیه
    نوشتید "انتشار گزارش اخیر هم هیچ ارتباطی به آزادی مطبوعات ندارد" من هم نگفتم دارد یا ندارد، بحث من سر " آمریکا پرچم‌دار آزادی بیان در دنیای امروز است" هست که به نظر من جمله ای هست از سر احساسات. آزادی بیان مگر غیر از آزادی رسانه و مطبوعات و اظهارنظر در جمع خصوصی و عمومی هست؟ آزادی مطبوعات (که به نظر من از همه مهمتر و موثرتر هست) که رتبه 46 را داره. آزادی بیان فردیش هم از جاسوسی عمومی از شهروندانش پیداست (رجوع کنید به اعتراض جمعی نویسندگان من جمله گونترگراس به ناامنی و محدودید آزادی بیان در اثر جاسوسی های اینترنتی آمریکا). هیچ معیاری سراغ دارید که نشون بده در عمل آمریکا پرچمدار آزادی بیان در دنیاست و مثلا فنلاند و نروژ باید از کجای این آزادی بیان آمریکایی پیروی کنند؟
    اظهار میکنید که روی کاغذ و به صورت تئوری آمریکا از طریق قوانین بیشتر از هر کشوری در دنیا آزادی بیان رو تضمین کرده. اولا قوانین کدام کشورها رو با قوانین آمریکا مقایسه کردید و دیدید از آمریکا عقب هستند؟ مدرک ادعا رو باید ادعا کننده ارائه کنه. ثانیا حتی اگر فرض کنیم قوانین مستقیم مربوط به آزادی بیان در آمریکا سخاوتمندانه ترین در دنیاست (که بدون بررسی قوانین سایر کشورهای آزاد ادعایی بی اساس هست) سایر قوانین و ساختارهای حکومت آزادی بیان رو چنان محدود میکنند که وضعیت آزادی بیان در آمریکا در عمل بسیار متوسط میشود.
    گفتید "جنگ طلبی و تهدید آزادی در سایر کشورها الزاما به معنای تحدید و سانسور در داخل آن کشور نیست" من هم میگم لزوما این طور نیست (هرچند مثلا هدف شنودهای اینترنتی اخیر آمریکا بیش از هر کشوری شهروندان خود آمریکا بوده یا همان قضیه معروف واترگیت). اما این قضیه که یک کشور هر کاری در حق کشورهای دیگه کرد مهم نیست و فقط باید دید داخل اون کشور چی میگذره هم از اون استانداردهای ایرانی هست که به نظر من به دلیل شیدایی و ذوب در آمریکا بودن بین مردم جا افتاده. خوب آره آمریکا این سیاست رو داره و مثلا به قیمت از بین بردن کل زمین بر اثر گرمایش حاضر نیست دست به بهینه کردن صنایعش بزنه تا این رویای "ترین" بودن تو همه چیزش از دست نره. یا ویکی لیکس نشون داد رفتار نظامی آمریکایی با مردم کشور دیگه چجوری هست. اما خوب که چی؟ چون آمریکا میکنه، درستش همینه؟
    خلاصه بگم، مگه شما تاریخ و قوانین و نحوه اجرا و موارد قضایی همه کشورهای مشهور در آزادی بیان رو مطالعه کردید که میگید امریکا از همه دنیا بهتره؟ من فکر میکنم این تصورات از آمریکا فقط نتیجه ایزوله بودن مردم ایران و بی ارتباطی با دنیا و تبلیغات و سینما و محصولات فرهنگی آمریکاست.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ناشناس۱۶/۱۰/۹۳

      جمله آخر رو بهتر بنویسم:
      من فکر میکنم این تصورات از آمریکا فقط نتیجه ایزوله بودن مردم ایران و بی ارتباطی با دنیا هست در کنار تبلیغات و سینما و سایر محصولات فرهنگی آمریکا.

      حذف