۵/۰۵/۱۳۹۳

چگونه دشمن را شاد نکنیم؟



نخست: «محمود عباس» پیشنهاد تشکیل دولت مستقل فلسطینی را در مرزهای ۱۹۶۷ به سازمان ملل ارایه می‌کند. اسراییل، آمریکا و ایران (ولو با انگیزه‌های متفاوت) در دادن رای مخالف به آن پیشنهاد مواضع مشترکی دارند.

دوم: «مرسی» انتخابات مصر را می‌برد. حزب او بزرگترین حامی «حماس» است. حماس با اسراییل و اخوان المسلمین با «اسد» در سوریه دشمن هستند. نظامی‌ها مرسی را برکنار می‌کنند. اسراییل و اسد به یک میزان از حذف حامی بزرگ مخالفان خود خوشحال هستند. حالا ایران باید چه کار کند؟ دشمن کدام است؟ اگر بخواهیم شاد نشود باید از سقوط مرسی خوشحال باشیم یا نباشیم؟

سوم: روسیه کریمه را اشغال می‌کند. آمریکا اعتراض می‌کند. اسراییل بر خلاف آمریکا جانب روسیه را می‌گیرد. حالا ما باید چه کار کنیم؟ علیه آمریکا به روسیه بپی‌وندیم؟ یا علیه اسراییل به آمریکا؟

چهارم: در جریان جنگ هشت ساله، نیروی هوایی ایران در عملیات «شمشیر سوزان» با نفوذ به خاک عراق نیروگاه اتمی «اوسیراک» را بمباران کرد. اسراییل، که عراق را نزدیک‌ترین و بزرگ‌ترین تهدید علیه خود می‌دانست آنچنان از این حمله خوشحال شد که چند ماه بعد کار نیمه‌تمام ایرانی‌ها را تمام کرد و در جریان عملیات «اوپرا» باقی‌مانده نیروگاه اوسیراک را با خاک یکسان کرد. حالا دشمن چه کسی است؟ آیا عملیات «شمشیر سوزان» کاری غلط و حتی عملی خیانتکارانه بوده است، صرفا به این دلیل که اسراییل از خوشحالی برای ما دست می‌زد؟

این‌ها شاید همه توضیح واضحات به نظر برسد. جهان سیاست، به ویژه مواضع بین‌الملل پس از جهان دو قطبی جنگ سرد، آنقدر پیچیده و در هم تنیده است که نمی‌توان همه چیز را با منطق ابتدایی «هر کجا دشمن خوشحال شد، کار ما غلط بوده» تحلیل کرد. این «دشمن» به صورت مداوم تغییر ماهیت می‌دهد. منافع متفاوتی دارد، پس تصمیمات متفاوتی هم می‌گیرد. خلاصه کردن تحلیل ما در همین سطح پیش پا افتاده، نه تنها همیشه ما را یک قدم عقب نگه می‌دارد، بلکه سبب می‌شود به صورت مداوم تصمیماتی متناقض بگیریم.

به همان میزان که استوار کردن منطق برنامه‌ریزی ما بر سیاست «دشمن از ما شاد نشود» ناکارآمد و محکوم به شکست است، به همان میزان این شیوه برای نقد و متهم ساختن مخالفان ما نیز غلط است. ممکن است آن کس که ما «دشمن» می‌خوانیم، به هزار و یک دلیل آشکار یا پنهان، در مواردی از منتقد یا مخالف ما حمایت کند، درست به همان میزان که در موراد دیگری هم منافع‌اش با ما منطبق می‌شود. برای آنکه بتوانیم سیاست و تصمیمات مستقل خود را داشته باشیم، باید این منطق وابسته تحلیل را برای همیشه کنار بگذاریم و هسته‌های قابل اتکایی از اصول مستقل خودمان را جایگرین آن کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر