۳/۲۰/۱۳۸۹

رهبران ما ترسویند

یک زمان رهبری در این کشور پیدا شده بود که «قاطعانه» «فرمان» می داد. هیچ کس نمی دانست بر اساس چه منطقی فرمان داده است. آنچنان در این فرمان دادن هایش مرموز بود که بسیاری وی را با ماوراءالطبیعه مرتبط دانستند. مثلا گفته می شد حکومت نظامی است، رهبر فرمان می داد «ندیده بگیرید». می گفتند حق تیر داده اند، رهبر فرمان می داد «ندیده بگیرید». می گفتند کشتار به راه انداخته اند، رهبر فرمان می داد «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می شود». آن رهبر آنچنان قاطع فرمان می داد که محبوب شد. رهبر کاریزماتیک شد. میلیون ها نفر به عشقش سینه چاک می دادند و از شهامت و قاطعیت و قدرت رهبریش افسانه می ساختند. اما هیچ کس نگفت آنان که کشته شدند که بودند؟ چند مادر به سوگ فرزند نشستند؟ چند فرزند یتیم شدند؟ چند نفر بیوه شدند؟


رهبر قاطع بعدها هم به فرامین قاطع اش ادامه داد. «خرمشهر باید آزاد شود». آزاد شد. «لیکن حمله کنید». حمله کردند. «لیکن بکشید». کشتند. «لیکن کشته شوید». کشته شدند. رهبر فرمان می داد و همه اطاعت می کردند. آخر رهبر شهامت داشت. آنقدر شهامت و شجاعت داشت که صدها هزار نفر را بدون اینکه خم به ابرو بیاورد روانه میدان مین می کرد. سینه صدها هزار جوان را سپر گلوله و رگبار می کرد و در نهایت، بر مزار هزاران هزار شهید، صدها هزار گل پرپر شده این «رهبر» بود که پیروز بود. نام او بود که در تاریخ می ماند. او با تمام «شهامت» و «قاطعیتش».


این روزها رهبرانی پیدا شده اند که می ترسند. که نگرانند. که اشک می ریزند در سوگ سهراب و شرمنده اند از روی اشکان و شکسته پشتشان از داغ ندا و ترانه. این روزها رهبران متزلزلی پیدا شده اند که دستشان می لرزد هرگاه می خواهند فرمان حمله را صادر کنند. این روزها رهبران ترسویی پیدا شده اند که صدایشان می لرزد آنگاه که باید فریاد «کشته شوید» سر دهند. و این روزها رهبرانی پیدا شده اند که می گویند: «برای حفظ جان و مال مردم راهپیمایی برگزار نمی شود». من این رهبران ترسو را دوست دارم، به احترام همین ترس مقدس شان.


پی نوشت:

اگر حوصله اش را دارید لطفا این یادداشت قدیمی را هم بخوانید. برای همین روزها نوشته بودمش.

۴۰ نظر:

  1. ناشناس۲۰/۳/۸۹

    من به بلاگ تو مرتب سر می زنم چون نظراتت معمولا ضد آن چیزی ست که من فکر می کنم. این بار هم ضدیت ما روشن است. دوست من، ترس برادر مرگ است. آزادی هم بدون قربانی دادن بدست نمی آید. موسوی و کروبی جزوی از این سیستم اند و نمی خواهند رژیم سرنگون بشود. از اینرو با هر حرکتی که بسمت براندازی برود خودداری می کنند. دلسوزی اینها قلابی ست؛ مگر نمی بینند که خود مردم حاظر به جانفشانی اند؟ چرا زیر پای مردم را خالی می کنند؛ حداقل بگویند خودشان به تظاهرات نمی آیند(توجه داشته باش که مردم در فضای مجازی ماه هاست که خواهان تظاهراتند. شما هم آماری ندارید که این را نفی کنید). در یک کامنت دیگر (در مورد نقش موسوی در کشتار ۶۷) اشاره کرده بودم که پوشاندن حقیقت یک نوع دروغ است. اینبار هم باید گفت که پوشاندن انگیزه لغو تظاهرات نشان می دهد که این «رهبران» دروغگویند. با قطعنامه جدید کشور ما به سمت خطرناکی می رود. فقدان رهبری صادق و کارآمد این روند را تسریع خواهد کرد. به خاطر داشته باشید که انقلابات خونین معمولا نتیجه از هم پاشیده شدن شیرازه اقتصادی ست. موسوی و کرروبی ناخواسته به چنین انقلابی کمک می کنند

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۰/۳/۸۹

    علیرغم عدم صدور مجوز جنبش سبز برای حضور در 22 خرداد آماده می شود
    http://balatarin.com/topic/2010/6/10/1005222
    (ناشناسِ نظر اول)

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲۰/۳/۸۹

    من هم این رهبران ترسو را دوست دارم.....

    پاسخحذف
  4. حمید۲۰/۳/۸۹

    با تشکر ازنویسنده مطلب
    آقای ناشناس شما که اینقدر نترس هستید چرا ناشناس پیغام میذارید. فکر کنم برای این باشه که بیرون گود نشستی

    پاسخحذف
  5. ناشناس۲۰/۳/۸۹

    غافلگیر شدم!
    به هر حال قشنگ بود...

    پاسخحذف
  6. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    به نظرت گه خوردگی چه مزه ای داره و چه حالی می ده :D

    پاسخحذف
  7. در پاسخ دوست ناشناسی که مخالف من است:

    اول از هر چیز بگویم که رفتار شما در پی گیری نظرات مخالف ستودنی است به ویژه زمانی که در اعلام نظر و مخالفت هم انصاف و نزاکت را رعایت می کنید.

    اما در مورد نظرات شما:

    من هم شنیده ام که ترس برادر مرگ است. ضرب المثل های ایرانی برگرفته از روحیه ایرانی هستند و بهترین بازتاب دهنده آن. اتفاقا می خواهم بگویم در همین فرهنگ ایرانی متاسفانه با استناد به همین ضرب المثل ها «ترس» به نوعی فحش بدل شده است. در حالی که اتفاقا یکی از انسانی ترین ویژگی های آدمی است. حتی در دیگر موجودات زنده هم وجود دارد و از نظر علمی ضامن حیات و بقای آنها است. من به عمد این تیتر را انتخاب کردم تا تاکید کنم ترس گاهی می تواند مقدس هم باشد. حتی در طنزی تلخ می خواهم بگویم ترسیدن گاهی عملی شجاعانه است و من ترسیدن امروز موسوی و کروبی را شجاعانه می دانم.

    در مورد اینکه فرمودید کروبی و موسوی برانداز نیستند عرض می کنم که درست است و اتفاقا نیازی به تاکید ندارد. صراحتا و صادقانه هم این را می گویند. متاسفانه تنها کسانی که باید باور کنند باور نمی کنند. ای کاش شما یک جوری بهشان بقبولانید.

    اما اینکه فرمودید مردم خود حاضر به جانفشانی هستند، من کاری ندارم که شما چطور نبض مردم را در دست دارید و به این سادگی از این قید عریض و طویل «مردم» استفاده می کنید. اما اگر واقعا اینگونه است که شما می گویید خوب بکنند. بروند و جانفشانی کنند. امیدوارم انقلاب بشود و آزادی بشود و ما هم از آزادی استفاده کنیم. یک جوری ماجرا را وانمود می کنید انگار موسوی گفته من یک باتوم دستم می گیرم و هرکس بیاید بیرون کتکش می زنم!!!!! موسوی تنها و تنها احساس وظیفه کرده که در حد خودش و نظر خود مصلحت را بسنجد. چطور اینجور مواقع موسوی رهبر قاطع جنبش می شود، اما در روزهای دیگر اگر ما یک کلام بگوییم موسوی رهبر جنبش است سر تا پایمان را می شویند که فرد پرست هستید و انحصار گرا هستید و هزار بهتان دیگر؟ خوب همه آن کسانی که می گفتند میرحسین هیچ کاره جنبش است پا پیش بگذارند و آنها دعوت به راهپیمایی کنند. دیگر این همه حمله و توهین برای چیست؟

    در مورد دروغگو خواندن رهبران جنبش پاسخی ندارم به شما بدهم. اما نمی دانم چرا از جملات پایانی شما این برداشت را می کنم که از نظر شما اگر مردم برای 22 خرداد به خیابان دعوت می شدند نظام حتما سقوط می کرد و موسوی با بیانیه خود جلوی این کار را گرفت. اگر این برداشت من از نوشته شما درست باشد که باید عرض کنم یک بار دیگر همین تاریخچه یک ساله جنبش را مرور کنید. تظاهرات و اعتراض کم نداشته. میلیونی بوده اند و سکوت داشته اند و خشونت داشته اند و هرچه شما بخواهید. تظاهرات ندیده نیستیم که اینگونه توهم بزنیم.

    پاسخحذف
  8. خیلی خوب بود
    مرسی

    پاسخحذف
  9. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    نامه مهندس سحابی به هموطنان

    http://www.kaleme.com/1388/10/13/klm-7220
    behtare yekbar in name ra ba deghat bekhoonid. omidvaram eterazat be khoshonat nekeshe . ehyaye haghe mosalame ma nabayad ba zor va khoshonati ke nirohaye sarkoobgar mikhan bepeyvandad. soroode rahaie baraye irane azad.

    پاسخحذف
  10. کنایه استفاده شده ( ترس ) هوشمندانه است آرمان جان ، اما می ترسم عده ای همین را هم نفهمند. این هم یک خصلت این جنبش است که هرنفر هم برایش محترم است و جان انسان در این دنیا را ارزشمند می داند

    پاسخحذف
  11. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    لينکهاي زيرساخت بالن سبزبراروز22 خرداده ...لطفاهرجوري ميتونيداطلاع رساني کنيد...بالاخره اينم يه راهشه
    http://persiandrive.com/569708
    http://persiandrive.com/720792
    http://persiandrive.com/632609

    پاسخحذف
  12. امیر جوادیان۲۱/۳/۸۹

    آنها که در خارج از کشور هستند تنها کمکی که می توانند بکنند این که ساکت باشند و اخبار داخل را پوشش دهند . حاضرم شرط ببندم ناشناسان بزدلی که حتی در خارج از کشور جرات بیان نام خود را ندارند ، اغلب مخالفان حرکت سنجیده میرحسین و کروبی را تشکیل می دهند . شما نمی فهمید که عزیز از دست دادن به چه معناست ، چون تنها دیده اید اما از دست نداده اید . شما در برابر چشمتنان کسی به خون نیفتاده ، تا چندین ماه کابوس خواب و بیداریتان شده باشید . شما خوب حرف می زنید ، چون کاری آسان و بی هزینه است

    پاسخحذف
  13. میلاد۲۱/۳/۸۹

    حیفم اومد ننویسم عالی بود

    پاسخحذف
  14. هانا۲۱/۳/۸۹

    منم دوستشون دارم

    پاسخحذف
  15. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    aaaali boood,ma hame in rahbarane tarsoo ro doost darim,be ehterame in tarse moghadaseshoon

    پاسخحذف
  16. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    من هم،
    این رهبران ترسو را دوست دارم، به احترام همین ترس مقدس شان.

    ترسیدن گاهی عملی شجاعانه است و من ترسیدن امروز موسوی و کروبی را شجاعانه می دانم.

    و جواب شما به آقای ناشناس هم بسیار متین و عالی بود.
    عالی

    پاسخحذف
  17. محسن پورحسینی۲۱/۳/۸۹

    میدونم که شما حال و روز و شب و وقت و بیوقت خوبی نداری
    ولی من کوتاه چیزی می نویسم و فورا پاکش می کنم و مسولیت اش رو هم به عهده نمی گیرم .شما هم این رو از من نخونده بگیر و بدون نیمی از این نظریه رو هم خودم قبول ندارم و اون نیمه دیگر یقه نیمه دیگر من رو هم گرفته
    ( اینکه:
    باترس و لرز چون شما امشب واقعا خشمگین هستید
    در تمام رقابت ها / مبارزات / مسابقات /و......یکی از مسایل مطرح شرایط خود انسانه و دیگری چیزی که در روبرو قرار داره. در ورزش . و ورزش های رزمی - در شطرنج - در فوتبال - والیبال و - و.......یک طرف توان مبارزاتی خود انسان و یا گروه مطرحه و از طرف دیگر خسته کردن و از تعادل خارج کردن حریف و به هم ریختن مدام طراحی هاش .
    تو سبکی به اسم ای کی دو که دوستمون روشن صحبتش رو میکرد شما می ایستی و کاری نمی کنی .حریف که حمله میکنه شما با همون انرژی که اون به کار برده تنها با حرکت ها و پیچش ها نیروی خودش رو علیه خودش میچرخونی.
    در شیوه های کلاسیک نیروها جلوی هم صف می کشیدن با تمام داشته هاشون و یکی غلبه می کرد ولی تلفات هم بسیار بالا بود.
    در بکس محمد علی در مقابل فورمن تو تمام راند هم رقص پا کرد و یا گوشه ای ایستاد و مشت خورد و در روند اخر که توان او تموم شد با چند ضربه بازی رو برد و اون مسابقه معروف ترین مبارزه بکسه
    تو جودو حریف رو اهرم می کنند .
    و تو خیلی از مبارزات خشم رو از تاکتیک دور می کنند.
    ...............
    به این بیندیش که ده ها و بللکه صدها هزار حقوق بگیری که با پول همین ملت برای رودر رو قرار گرفتن با این ملت اجیر شده ان الان با یه فضای خالی مواجه بشن. این دلیل بر این نیست که مردم دست بر داشته اند مردم جا خالی داده اند .
    حکومت یا باید تمام پول وعده داده شده به اونا رو پرداخت کنه و یا پر داخت نمی کنه که در هر دو صورت قضیه خیلی خنده داره و حکومت قسمت زیادی رو پر داخت نمی کنه و خیلی ها که به دلشون صابون زده بودن دفعه دیگه رو هیچ چیزی حساب باز نمی کنند. ( سست تر شدن طرف مقابل )
    اگر حالا هیچ کس به خیابونا نیاد و همه تو خونه بمونن چی میشه.؟؟؟!!ا
    مبارزه تنها بودن نیست . بعضی وقت ها نبودن است. من الان فکر میکنم که کروبی و موسوی باید می گفتند که ما بیرون نمیایم و مردم هم همین را دنبال میکردن.
    به نظر من همیشه باید دنبال راه دیگه ای بود و از راه های رفته و علامت گذاری شده و پر خطر نباید عبور کرد
    من این رو همین طوری نوشتم که شاید خشمت کمی تا قسمتی فرو کش کنه و دوباره بگم که این مردم و کلا انسانها مثل اب هستند جایی از رفتن بمونند جای دیگه ای راهی پیدا می کنند.
    و این نکته رو هم بگم که این گمانه رو هم در نظر بگیر که شاید موسوی و کروبی با توجه به رخدادهای هفته های اخیر و ارتباطاط اشون اطلاعات دقیق تری راجع به تصمیمات این سگ های هاری داشته باشند و واقعا نمی خواسته اند مردم و جوانان و زنان را دم تیغ این ها بذارند
    بخصوص که اونا زخم تازه تحریم رو دارن و همیشه ضربه هایی رو که می خورن سر مردم بیچاره تاتفی می کنند.
    فعلا و در این مورد بخصوص
    یک بیطرف افراطی
    م. پ
    =برای یک دوست نوشته بودم . خواستم که پاک کنم در راه به شما برخوردم اون رو پاک کردم ولی برای شما اول یه کپی گرفتم

    پاسخحذف
  18. محسن پورحسینی۲۱/۳/۸۹

    از دیشب تا حالا ذهنم در این تحلیل کمی کسترش پیدا کرد
    به نظر من از هر نوع ریسک تا گذشتن جام جهانی باید حذر کرد . تمام رسانه ها و توجه انها الان متوجه جام جهانی فوتباله و اخبار ایران باز تاب پیدا نمی کنه
    گروه های درون نظام هشت سال جنگ رو خوب و یا بد که بحث اش اینجا نیست و من هم متخصص اش نیستم اداره کرده اند و با روحیلت همدیگر - توانایی ها -درنده خویی ها - بلوف ها - اطرافیان و همینطور تاکتیک های جنگ -بخصوص - به خوبی اشنا هستند و هر کس هم مشاورها و تحلیل گرهای خودش رو داره.
    بپذیریم که موسوی و کروبی هم میفهمند که با این حرکتشون چه اختلاف هایی در میان هواداران جنبش سبز ممکن است رخ بدهد . احساسی و از سر خشم نگوییم . / اصلا اونا همین رو می خوان./ چون این اصلا منطقی نیست /ا
    و لی کاش و کاش یا همه بیرون میامدند و یا اعلام میشد که هیچ کس بیرون نیاد
    یک ارتش کاملا مسلح در مواجه با خیابان های خالی
    به این میگن مبارزه مردمی.
    به عقیده من باید راه های تازه ای را هم بکار گرفت.
    همانطور که گفتم مبارزه میتواند نبودن هم باشد
    از مسبقات جام جهانی و تاکتیک های بکار گرفته شده در اون خیلی چیزها میشود یاد گرفت. این مسابقات همان جنگ های ملل در قدیم هستند که مدرن شده اند و بسیار هم خوب .هم سرگرم کننده و هم قابل توجه و قبل انالیز
    در نیمه نهایی قبل حرکت زیدان و خشم اش یادتان است که باعث شکست یک مملکت و از دست رفتن امکان بردن جام شد؟؟؟ ان خشم و بودن میتوانست چند روز دیگر و با پیروزی و بالا بردن جام تلافی شود.
    ببینید در هنگام هجوم بی امان تیم مقابل تیم های حریف چه تاکتیک هایی را بکار می برند. نگویید که ربطی ندارد به موضوعات مورد صحبت ما. چند بار ببینید و انالیز هم را بشنوید و بعد قضاوت کنید.

    پاسخحذف
  19. البته رهبر قاطع با رهبر فاشیست یکسان نیست
    من یه رهبر قاطع رو دوست دارم
    کاملا مشخص بود که مجوزی برای راهپیمایی داده نمیشه. بهتر نبود اصلا چنین بحثی مطرح نمیشد؟
    درخواست مجوز از سوی کروبی و موسوی به عنوان یه کار تبلیغاتی در نظر گرفته میشد چون واقعا مشخص بود که هرگز مجوزی صادر نخواهد شد...الان این دو نفر باید صادقانه توضیح بدن که این کارشون چه هدفی داشته...ناامیدی و یاس رعب آوری جامعه رو فراگرفته...

    پاسخحذف
  20. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    همان ناشناس اولی
    ـ پاسخ به نویسنده بلاگ. بله ترس از جمله غرائز انسانی ست و پدیده ای لازم برای بقای حیات، اما بزدلی ترس افراطی و مانع حیات است. بعلاوه مترادف قرار دادن ترس وشجاعت مغلطه محض است. می توان علیه خشونت بود و به خیابان رفت. بدون هزینه هیج جنبشی موفق نخواهد بود. جنبش در یک سال گذشته هیچ کار چشم گیری نکرده است و خطر اینجاست. با این اوصاف باید منتظر بود تا خود رژیم فرو بپاشد و آن موقع سرنوشتی مثل عراق چندان دور از تصور نیست. مسئولیت «رهبران» هم به همین واسطه دوچندان است. «رهبران» چونکه علی الرغم اعلام خودشان که «رهبر» نیستند بخش بزرگی از جوانان پیرو آنهایند. ملاک واقعیت است نه حرف خالی. به هر حال اینها به یک تعبیر دیگر رهبر نیستند چون جنبش را به بی راهه می برند. موضوع بر انداز نبودن را هم از آن جهت تاکیید کردم که به یاد آوردنش برای درک مواضع مخرب کروبی و موسوی لازم است.

    ـ در پاسخ به دیگران که نظر نویسنده را تصدیق کردند باید گفت که شما شاید از ژن های شکل گرفته در دوره مغولان بهره برده باشید؛ لطفا ترس خودتان را ماست مالی نکنید. از بین شما دوست داشتم یک کله میزدم به امیر شجاع خان جوادیان؛ مردک از کجا میدانی که بنده ساکن املاک پدرت در جنوب شهر نباشم؟ یا اینکه یادت رفته تبعید ده ها هزار انسان مبارز به خاطر چیست؟ منطق تو به منطق مجاهدین خلق و بسیجی های دوره جنگ بسیار شبیه است. عبرت بگیر جوجه

    پاسخحذف
  21. محسن۲۱/۳/۸۹

    بحث برسر ترسو بودن يا نبودنشون نيست، من اين سوالو دارم كه چرا از 22 بهمن تو بوق و كرنا كردند كه مردم بياين 22 خرداد اعتراضتونو نشون بدين. يعني «واقعا» احتمال ميدادند كه اونا مجوز بدن؟ مگه تو اين 1 ساله مجوز دادن؟؟
    به نظر من اين بيانيه‌اي كه دادن، الان زمانش نبود و خيلي راحت ميشد احتمال داد كه اين بيانيه بين مردم تفرقه خواهد انداخت و كسايي مثل من كه قراره برن، او روز تحت فشار بيشتري خواهند بودو ضمنا من يادمه كه قبلا خونده بودم كه يكي از اين آفايون يا جفتشون فرموده بودند كه مجوز هم ندهند، مردم ميروند...

    پاسخحذف
  22. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    بیانیه موسوی و کروبی خطاب به ملت مادر مرده ایران، ما به شما میگوئیم نروید اما شما بروید
    http://irangreenews.wordpress.com/2010/06/10/%D9%81%D8%A7%D9%84%D8%B3-%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%87/

    پاسخحذف
  23. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    اگر حسین علیه السلام هم این ترس به اصطلاح مقدس را داشت، الان اثری از اسلام و فرهنگ اهل بیت نبود. (راستی، 1- اسلام رو با نظام یکی نگیرید،
    2- من هم به همین رهبران ترسو رای دادم و پشیمانم)

    پاسخحذف
  24. فقط رهبراتون ترسو نیستن . خودتون هم ترسویید. خاک بر سر بی عرضه تون

    پاسخحذف
  25. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    ای ول
    فوق العاده بود
    مرسی

    پاسخحذف
  26. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    چی شده ترس جان دادن شده مقدس
    زمانیکه جوونا به عشق خمینی میرفتن جبهه و تیکه پاره میشدن ترس نداشتن اما حالا تظاهرات در مقابل دیکتاتور شده ترس مقدس!
    همش برای اینه که میدونید هیچکس نمیاد تظاهرات و ضایع میشید...آخه به کی میخوایید قوت قلب بدید؟؟
    اگه عقل داشتید و اون رو به کار انداختید این نظام 3سوت میریزه...
    حیف که...
    حیف جوونایی که رفتن و ننگ بر شما که همه چیز رو وارونه کردید

    پاسخحذف
  27. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    گیک

    پاسخحذف
  28. ناشناس۲۱/۳/۸۹

    من هم مثل خيلي هاي ديگه تو اين آشفته بازار موندم که چه بايد بکنيم از يه طرف از روز 4شنبه فشردگي نيروهاي سرکوبگر رو ديدم و مي دونم اينا به هيچ کس رحم نمي کنند و از طرف ديگه تمام وجودم فرياده خصوصا بعد از ديدن اين فيلم جديد از شهادت ندا
    ولي من هم اين رهبران ترسو رو که براي مردم دل مي سوزونند خيلي خيلي دوست دارم چون به جان و مال مردم اهميت مي دهند

    پاسخحذف
  29. من ایرانیم۲۱/۳/۸۹

    موافقم با جوون رو مین فرستادن به اینجا میرسیم که هستیم! ولی خواب هم نباید بذاریم به جشماشون برگرده که رویای سرکوب و خفقان بیشتر من و شما رو ببینند رو فشارهای سیاسی بین المللی باید زوم کرد؛ به سایت هر نهاد بین المللی، هر سفارتخونه ای که میشه برید و هرروز کامنت بذارید ذره ذره جمع گردد ... بالاخره هرچی نشه چوب لای چرخشون که میشه

    پاسخحذف
  30. واقعا خیلی خوب رهبر ِ قاطع رو توضیح دادی

    پاسخحذف
  31. به دلیل فیلتر شدن وبلاگ و دسترسی نداشتن به فیلتر شکن مناسب به شدت با کامنت گذاشتن مشکل دارم، پس سعی می کنم جواب همه دوستان رو در یک نظر ارسال کنم.

    در پاسخ به محسن پورحسینی

    ممنون از نظر شما. با شما کاملا موافقم که اگر اسیر احساسات نشویم بهتر می توانیم شرایط را درک کنیم. احتمالا طولانی تر شدن مبارزه بیش از آنکه مردم را خسته کند نظام را از پا در می آورد. دست کم دلیل من این است وقتی مردم تحت فشار قرار دارند و اعتراضاتشان واقعا ریشه دارد (مثلا فقر، بیکاری، تورم و یا نبود آزادی های شخصی) پس عملا امکان فروکش کردن اعتراضات تا برآورده نشدن تمامی این توقعات وجود ندارد.

    در پاسخ به رود و دیگر دوستانی که نسبت به درخواست مجوز گلایه دارند به زودی یک مطلب می نویسم، تا آن موقع همین قدر بگویم این استدلال مثل این می ماند که دوستان تحریمی بگویند ما می دانستیم نظام در انتخابات تقلب می کند، پس نباید شرکت می کردیم. خوب مسئله قطعی بودن تقلب (یا مجوز ندادن) یک مسئله است، اثبات آن و گرفتن بهانه از دست حریف یک مسئله دیگر.

    در پاسخ به دوست ناشناس و همچنان مخالف خودم:
    دوست عزیز، شما که معتقد هستید «جنبش در یک سال گذشته هیچ کار چشم گیری نکرده است» دیگر چرا از برهم خوردن راهپیمایی گلایه دارید؟ یعنی کسی که راهپیمایی 25 خرداد، مقاومت 30 خرداد، راهپیمایی روز قدس، نماز جمعه هاشمی، بزرگداشت منتظری، اتفاقات 18 تیر و 13 آبان و 16 اذر و در نهایت درگیری روز عاشورا را «کار چشم گیری» نمی داند، پس دیگر چرا باید به یک راهپیمایی دیگر اینقدر اهمیت بدهد؟

    در پاسخ به محسن:
    من پاسخ پرسش شما را نمی دانم؛ اما این یک مسئله طبیعی و بی نیاز از تکرار است که شرایط تغییر می کند. یعنی بعد مدت ها رهبران جنبش شرایط را مساعد راهپیمایی 22 خرداد می دانستند اما در آخرین روزها اوضاع تغییر کرد. باز هم من تاکید می کنم اطلاعی ندارم، فقط می خواهم بگویم تغییر نظر هیچ مسئله عجیبی نیست.

    در پاسخ به دوست ناشناسی که به جای استدلال از حسین بن علی مایه گذاشته است:
    دوست من، شما که به این راحتی قضاوت می کنید اگر حسین زنده بود و فلان کار را می کرد چه اتفاقی می افتاد، لطفا جواب بدهید اگر حسن صلح نمی کرد چه می شد؟ یا اگر رضا ولیعهد مامون نمی شد؟ من مذهبی نیستم و هیچ اعتقادی هم به معصومیت و یا حتی درایت این افراد ندارم. اما به نظر می رسد مذهب شما را بهتر از خودتان می شناسم.

    پاسخحذف
  32. مثل خودت کوتاه میگم:
    بین مساله تحریم و این داستان تفاوت زیادی وجود داره...ناامیدی حاصل از این مساله کاملا مشهوده...

    پاسخحذف
  33. باران۲۱/۳/۸۹

    به نظر منم ترس برادر مرگ وقتی ادم از ترس جونش خودشو تو قبر مخفی کنه وگرنه ارزش قائل شدن,نگرانی و ترس واسه جون کسانی که دوسشون داریم ارزش محسوب میشه!

    پاسخحذف
  34. شکیبا۲۲/۳/۸۹

    عالی بود

    پاسخحذف
  35. ناشناس۲۲/۳/۸۹

    ناشناس اولی
    گفتید:
    «در پاسخ به دوست ناشناس و همچنان مخالف خودم:
    دوست عزیز، شما که معتقد هستید «جنبش در یک سال گذشته هیچ کار چشم گیری نکرده است» دیگر چرا از برهم خوردن راهپیمایی گلایه دارید؟ یعنی کسی که راهپیمایی 25 خرداد، مقاومت 30 خرداد، راهپیمایی روز قدس، نماز جمعه هاشمی، بزرگداشت منتظری، اتفاقات 18 تیر و 13 آبان و 16 اذر و در نهایت درگیری روز عاشورا را «کار چشم گیری» نمی داند، پس دیگر چرا باید به یک راهپیمایی دیگر اینقدر اهمیت بدهد»

    حرف شما درست است و تقصیر از من. منظورم این بود که بعد از عاشورا جنبش هیچ کار چشم گیری نکرده است، نه «سال گذشته». الان که خوب فکر می کنم حتی این هم توصیف عادلانه ای نیست. مثلا خیل دستگیری ها نشان دهنده مقاومت وتداوم آن است. باید چیزی با این مضمون می گفتم که پتانسیل عظیم جنبش بعد از عاشورا مورد استفاده درست قرار نگرفته ...

    امشب خوابیدن کار آسانی نیست ... درود بر یکایک شما که دلتان برای آزادی می تپد. در یک کشور دمکراتیک اختلافات ما جدی نخواهد بود. شاید این عشق ما به آزادی ست که حرارت بحث ها را بالا می برد ...

    پاسخحذف
  36. عبداله۲۲/۳/۸۹

    آوخ که این رژیم آدمی و خون خوار شکیبائی و تدبیر و تاب را گرفته. انرژی مردم و جوانان را باید مدبرانه هزینه کرد. خاتمی یکبار به باد داد و موسوی هم یکبار. موسوی و کروبی میتوانستند ضد کودتا عمل بکنند اگر هوش و تجربه سیاسی کافی میداشتند. یعنی هنوز که رژیم اعلان نکرده بود برنده است آنها اعلام برندگی میکردند و مردم را به خیابان کشاتده و تا تثبیت کامل برندگی کوتاه نمی آمدند. ولی بنظرم ازان به بعد روز به روز بهتر و درست تر عمل کردند. پیروزیهای بزرگی که بدست آمده را اندیشه کنید،همیشه تبلیغ کنیدو کوچک نگیرید.خدا کند رهبران جنبش سبز هم مانند مردم ایران همانقدر کینه ونفرت از کل رژیم داشته باشند اما تدبیر و شکیبائی و پشتکار و بازهم تدبیر. رژیم خیلی پی این است که مرگ خود را یکبار و شیون خود را یکباره کند.

    پاسخحذف
  37. مریم۲۲/۳/۸۹

    از این که افرادی پیدا می‌شوند که بدون سانتی‌مانتالیسم خاص ما ایرانیان، کمی منطقی و عقلانی به اطراف نگاه می‌کنند واقعن ذوق‌زده می‌شوم.
    درود بر شما دوست عزیز، بر خوب نکته‌ای انگشت گذاشتید. من زمانی به دنیا آمدم که انقلاب به اصطلاح پیروز شده بود و از جنگ خاطره‌ی مبهمی دارم. می‌خواهم بگویم چیز زیادی از مبارزه عملی نمی‌دانم و اوج کار سیاسی من قبل از جنبش سبز، صحبت های سیاسی در فضای باز دانشگاه دوران خاتمی بود. می‌دانم که باید بینش خود را از مبارزه گسترش دهم و مطالعه‌ی مبارزات خشونت‌گرایانه‌ای که مثلن به پیروزی رسیده‌اند را تکلیف خودم قرار داده‌ام.اما فکر می‌کنم این که در قرن بیست و یکم هنوز بخواهیم آن چه را حسین در 1400 سال پیش راه مبارزه تشخیص داد، پیش گیریم به امید آن که همان نتیجه را بدهد، خودفریبی محض است. نگرانی آن است که تنها مبارزه‌ای که حتی خاطره مبهمی از آن داریم با خشونت بوده و ناخودآگاه جمعی این قوم ایرانی هم پر از جنگ‌ها و کشته‌ها و غارت‌هاست. ما همیشه به خشونت گرایش داشتیم و اگر این طور پیش برود خواهیم داشت مگر آن که بدانیم هزینه‌ی آزادی فقط کشته شدن نیست. هزینه‌ی آزادی تحمل است، تحمل تحقیر، توهین، تهمت، دروغ، ناسزا ولی ثابت قدم بودن و شک نکردن به هدف یعنی آزادی. آیا تنها یک راه برای رسیدن به آن وجود دارد؟ تظاهرات و کشته شدن و دستگیر شدن و تجاوز و شکنجه؟ آیا راه‌های دیگر را آزموده‌ایم؟ آیا اصلن می‌دانیم چه راه‌هایی برای رسیدن به هدفمان وجود دارد؟ آیا به این هم فکر کرده‌ایم که ممکن است این جنبش کمی بیش‌تر از آن چه ما دوست داریم طول بکشد و آن وقت این هزینه‌ها به قیمت برچیده شدن آن تمام نخواهد شد؟
    من نمی‌گویم که بیانیه موسوی و کروبی وحی منزل است یا آنها خدا هستند ولی این قدر می دانم که سابقه سیاسی آنها از من خیلی بیشتر است، مبارزه را می شناسند، با این حکومت و زد و بندهایش آشنا هستند و این که از روز اول حرکت صداقت داشته‌اند. با این مشخصات کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بهشان اعتماد کنم. این که اعدام‌های سال 60 را پیش بکشیم، به نوبه‌ی خودم اعلام می کنم تا وقتی که مدارک مستدل در محکمه‌ای عادلانه و بی‌طرف ارائه نشود هیچ قضاوتی نمی‌توانم بکنم و آیا راه بازگشت به مردم مسدود است؟ آیا راه جبران را بسته‌ایم؟
    این که آن‌ها با چنین هزینه‌ی گزافی نمی‌خواهند برای خود مشروعیت بخرند خود قدم بزرگی است که همه باید تمرینش کنیم.
    باز هم دست مریزاد
    یا حق

    پاسخحذف
  38. شبی از شب ها۲۲/۳/۸۹

    متن خوبی بود.
    چرا نباید بفهمیم که مبارزه هم راه های گوناگون دارد؟
    و یا چرا نباید بفهمیم که گاهی قاطعیت هم معانی مختلف پیدا می کند؟ مثل قاطعیت رهبر در نماز جمعه خرداد 88 و قاطعیت در برگزار نکردن تظاهرات...
    چرا ما حداقل یک دقیقه در سکوت و آرامش به این فکر نمی کنیم؟
    لطفا یک دقیقه سکوت...

    پاسخحذف
  39. ناشناس۲۲/۳/۸۹

    باید بگم که زمان شاه هم به همین سادگی‌ انقلاب نشد، شاه هم یک دیکتاتور بود به هیچکس رحم نمیکرد مخا لفین رو تو سیاه چالها و زیر بدترین شکنجه‌ها از بین میبرد، احزاب زیادی سالهای زیاد با شاه مبارزه کردند خونهای زیادی ریخته شد تا این انقلاب به ثمر رسید، اما این انقلاب توسط اوباش جمهوری اسلامی و با عوام فریبی و وعده سر خرمن دادن دزدیده شد و تا به امروز این عوام فریبی توسط این یا اون مهره رژیم ادامه داشته، از یک رژیم دیکتاتوری که برای بقا ی خود دست به هر جنایاتی می‌زنه نمی‌شه طلب اصلاح و آزادی کرد. من هم دوست ندارم خون از دماغ کسی‌ بیاد ولی‌ هیچ انقلابی بدون از بین رفتن عده‌ای از مردم سر نگرفته، فقر، فحشا، بیکاری، اعتیاد، ظلم و زور در ایران به اوج خود رسیده و این یعنی‌ یک مرگ تدریجی‌ برای مردم، باعث و بانی‌ این مصیبتها رژیم جمهوری اسلامی است و چنین رژیمی‌ باید از ریشه کنده بشه نه اینکه بیا ایم شاخ و برگشو بزنیم. اصلاح طلبی را در زمان حاتمی تجربه کردیم. همین رهبران سبز زمانی که قدرت در دست داشتن دست به هر جنایاتی زدند حالا که قدرت را از دست دادند یک شب طرفدار حق و حقوق مردم شدن و اشک تمساح می‌ریزند، یک رهبر واقعی‌ و آزادی خواه باید از دل مردم بیرون باید نه از دل حکومت دیکتاتوری. موسوی و کروبی و حاتمی و امثال اینها از مردم نیستن اینها فقط دارند از آب گل‌آلود ماهی‌ میگیرند، دعوا سر لحاف مولا است نه برای حق و حقوق مردم، آیا واقعا فکر می‌کنید که یکی‌ از این دو سر کار بیان دیگه زندانی سیاسی وجود نخواهد داشت و آزادی بیان و یک سیستم دمکراتی بر ایران حاکم خواهد شد؟ اگر ملّت ایران هنوز بعد از ۳۱ سال هنوز به این نتیجه نرسیده باشند جای تاسف است، و واقعا در اینجا باید گفت خلایق هر چه لایق.

    پاسخحذف
  40. از آدمي كه از هيچ چيز نمي ترسد بايد ترسيد. من هم اين ترس را دوست دارم فقط دعا مي كنم ترسشان ترسي مقدس باشد و نه حساب كتاب شده.

    پاسخحذف