۴/۰۱/۱۳۸۹

با دست خالی در چند جبهه نمی جنگند

روایت مقدمات جنگ جهانی دوم مفصل و تکراری است. جایی که هیتلر از درگیری های شدید میان بلوک شرق و غرب به خوبی بهره گرفت و هردو جناح را در معرض نابودی کامل قرار داد. پس از حمله هیتلر به فرانسه و انگلستان، شوروی کمونیستی با این تصور که هیتلر تنها دشمن دنیای لیبرال غرب است و بر سر پیمان صلح با این کشور باقی خواهد ماند واکنشی نشان نداد تا اینکه صابون نازی ها بالاخره به تن کمونیست ها هم خورد. بالاخره روزی فرا رسید که چه کمونیست های شرق و چه کمونیسم ستیزهای غربی به این نتیجه رسیدند که اختلافشان بر سر هرچیز که باشد، امروز هر دوی آنها را در معرض نابودی قرار داده است. درگیری های میان کمونیست ها و لیبرال ها و محافظه کاران غربی هنوز به هیچ جنگ خونینی کشیده نشده بود، اما دشمن مشترکی پیدا شده بود که هیچ منطقی جز گلوله نداشت. نتیجه کنفرانس تهران بود تا چرچیل، روزولت و استالین دور یک میز قرار بگیرند و دست کم برای مدتی توافق کنند تا از یکدیگر حمایت کنند. قطعا هیچ کدام از این سیاستمداران آنقدر ساده لوح نبودند که دیگران را دوستان دایمی خود بدانند و یا به جمله معروف «دشمن دشمن من، دوست من است» اعتقادی داشته باشند. اما همه خوب می دانستند که با دست خالی نمی توانند در چند جبهه بجنگند.


بهانه این یادداشت، نوشته خانم توحیدلو در «برساحل سلامت» است. جایی که ایشان یادآوری می کند صرف درگیری میان هاشمی و احمدی نژاد سبب نمی شود که ما از وضعیت کنونی دانشگاه آزاد (که تداوم وضعیت پیشین آن است) حمایت کنیم. با ایشان کاملا موافقم. حتی اشاره های ایشان کاملا دقیق و بجا است زمانی که ایراد کار را در تصمیم گیری های شخصی و توصیه های یک شبه می دانند. با این حال گمان می کنم این داده ها برای قضاوت نهایی کافی نیست. این تنها یک روی ماجرا است.


روی دیگر که دست کم در شرایط کنونی اهمیت دو چندانی یافته سلطه روزافزون احمدی نژاد به نمایندگی از نهادهای نظامی بر ارکان کشور است. همان هایی که تمامی قراردادهای نفتی، فعالیت های حوزه نفت و گاز، صنایع سنگین، مخابرات و ... را یکی پس از دیگری فتح کردند. این افیون سیاه که شریان های حیاتی جامعه را یکی پس از دیگری مسدود می کند منطق گفت و گو و سهم خواهی های سیاسی را نمی شناسد. چکمه پوش تنها یک منطق می شناسد: «گلوله».


باور نمی کنم که کسی طی 15 سال گذشته در این کشور هاشمی رفسنجانی را فردی دموکرات دانسته باشد. حتی حمایت برخی از روشنفکران (از جمله دکترزیباکلام) از اقدامات هاشمی نه به دلیل دموکراسی خواهی وی، که بیشتر بر سر نتایج اعمال او بوده است. اولا بخش عمده ای از فعالیت های هاشمی (نظیر سازندگی در زیرساخت های اقتصادی کشور و حتی توسعه همین مجموعه دانشگاه آزاد ولو با کیفیت پایین) خواسته یا ناخواسته گامی در فرآیند مدرنیزاسیون ایرانی محسوب می شوند. گیرم که با پشتوانه توسعه سیاسی همراه نبوده باشند. از این گذشته، هاشمی هیچ گاه برای پیشبرد نظرات خود دست به سرکوب و نظامی گری نزده است. آگاهان به خوبی می دانند که وی حتی هیچ گاه رابطه ای با گروه های فشار نداشته است؛ نظامیان که جای خود. هاشمی همواره سیاست ورزی کرده، هرچه سیاست ورزی های او به سبک مدرن و شفافش نبوده باشد، بلکه بیشتر به کدخدا منشی های قجری بماند. با این حال جناح مقابل هاشمی دست کم می داند که این فرد برای اقدامات خود چهارچوبی دارد و از این نظر بازی و یا حتی ستیز با او می تواند تا حدودی قابل پیش بینی و چهارچوب مند باشد.


همه این موارد را نوشتم با بگویم علی رغم نظر خانم توحیدلو، من اتفاقا باور دارم در ماجرای دانشگاه آزاد باید از تمامی اقدامات هاشمی حمایت شود. شاید هاشمی و نزدیکانش عایدی های خود را از دانشگاه آزاد در خدمت پیشرفت علمی و فرهنگی کشور قرار ندهند (که من لزوما با چنین گزاره ای موافق نیستم)، اما دست کم توافق داریم آن را در اختیار نیروهای سرکوبگر نیز قرار نمی دهند. همان نیروهایی که دانشگاه آزاد مشهد را به خاک و خون کشیدند، اما فقط و فقط به لطف سیطره نداشتن بر مدیریت این دانشگاه تا حدود زیادی رسوا شدند.

۳ نظر:

  1. ناشناس۱/۴/۸۹

    چرا "باور نمی کنید که کسی طی 15 سال گذشته در این کشور هاشمی رفسنجانی را فردی دموکرات دانسته باشد"؟و چرا فکر میکنید هاشمی از نتایج کارهایی که انجام داده آگاه نبوده؟ و چرا اسم سیاست ورزی او را میگذارید "کدخدامنشی به سبک قاجار"؟ راستش من اصلا در تصورم نمی‌گنجه که چطور میشه سیاست ورزی هاشمی رو به کدخدامنشی ربط داد! هاشمی و کجا و کدخدامنشی کجا؟!!!
    البته یه چیزی رو خوب می‌دونم و اون این که از بعد از سال 78 هر کسی هر جا که ناچار بوده از مواضع هاشمی به نحوی حمایت کنه خودش رو ملزم دیده حتما چند تا انتقاد و اتهام هم چاشنی کنه تا به پول گرفتن از "باند هاشمی" متهم نشه.
    به هر حال من اگر قابل باشم به عنوان مثال نقض نظریه شما از همین تریبون! اعلام میکنم که هاشمی رو دموکرات‌ترین سیاستمدار ایران می دونم که موثرترین گامها رو در جهت تقویت دموکراسی در ایران برداشته :)) بخصوص از دوم‌خردادی‌هایی که از فضایی که هاشمی در جامعه به وجود آورده بود برای رسیدن به قدرت استفاده کردن و بعد این قدرت رو علیه خودش به کار گرفتن و برای همیشه ناکار کردن بسیار بسیار دموکرات‌تره.
    ارادتمند، عالیجناب س.پ.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲/۴/۸۹

    مظمئنید که هاشمی هرگز ارتباطی با گروههای فشار نداشته؟ خاطرات حضرات انصار حزب الله از دوران ریاست جمهوری هاشمی چیز دیگه ای میگه

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱۳/۶/۸۹

    آی! خدا نیست خدا گم شده
    سید علی خدای مردم شده
    جنتی احمق کون نشسته
    میانجی و داور و قلزم شده
    بشکه گه، شبیه اسب آبی
    لشگری و سردار مردم شده
    خامنه ای که ریده توی اسلام
    مدعی مراجع قم شده
    کاش یکی به داد ما می رسید
    تو دهن خامنه ای می شاشید

    خامنه ای مرده رهبری بود
    مدعی خدا و سروری بود
    خاتمی هشت سال تو کاسش ریده بود
    از این گروه بد جوری ترسیده بود
    دلش میخواست رهبر پر زور باشه
    یه ابنه ای ریس جمهور باشه
    ابنه ای ها پر رو و نانجیبن
    کون که بدن ساکت میشن عجیبن
    خامنه ای چشش به محمود افتاد
    یه ابنه ای میخواست خدا بهش داد
    کاش یکی به داد ما می رسید
    تو دهن خامنه ای می شاشید

    گفت می خوام رییس جمهور باشی
    من هر چی خواستم تو همون جور باشی
    اگر کسی گفت که تو اینجا ریدی
    شتر دیدی من هم میگم ندیدی
    هر گهی خوردی کم نیار و خوش باش
    هر جای مملکت دلت خواست بشاش
    فقط بگو چشم و بهم کون بده
    جون اگه خواستم تو برام جون بده
    خلاصه این جوری قرار گذاشتن
    تا ناف سر همه کلا گذاشتن
    کاش یکی به داد ما می رسی
    دتو دهن خامنه ای می شاشید

    پاسخحذف