من در برابر آنان که باور دارند «قیام 15 خرداد» نطفه اولیه انقلاب 57 بود پاسخی ندارم. به واقع نمی دانم بوده است یا نه، اما تردید ندارم که اگر بوده، باید اعتراف کنیم «نطفه اولیه انقلاب جنبشی واپس گرا بوده است».
«انقلاب سفید»، «انقلاب شاه و مردم» و یا هر اسم و عنوان دیگری که به آن بدهیم نمونه کامل و مترقی یک اصلاحات از بالا بود. مستقل از آنکه چه پیامدهایی داشت و آیا به اهداف خود رسید یا نه، اصول شش گانه اصلاحات شاهنشاهی آنچنان پیشرو طراحی شده بودند که با گذشت نزدیک به 50 سال هنوز هم می توانند به الگویی برای اصلاحات کشوری بدل گردند:
۱ - اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
۲ - ملی کردن جنگلها و مراتع
۳ - تبدیل کارخانههای دولتی به شرکتهای سهامی و فروش سهام آن جهت تضمین اصلاحات ارضی
۴ - سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها
۵ - اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
۶ -ایجاد سپاه دانش
شاید چنین گمانی وجود داشته باشد که در فاصله یک دهه پس از کودتای 28 خرداد، جامعه ایرانی آنچنان نفرتی از دستگاه سلطنت داشت که تنها به دنبال بهانه ای بود تا علیه آن دست به اعتراض بزند. اما با نگاهی گذرا به ترکیب گروه های حامی «قیام 15 خرداد» اتفاقا رد پای حامیان و مجریان کودتای 28 مرداد (نظیر «طیب حاج رضایی» یا همان «طیب تاج بخش») را در میان معترضین به وضوح خواهیم یافت. در برابر، طبقه متوسط شهری و لایه های نازک روشنفکری ایرانی و حتی احزاب و گروه هایی که پس از کودتای 28 مرداد به شدت سرکوب شده بودند بزرگمنشانه و خردمندانه یا بر اصول اصلاحات مهر تایید زدند و یا دست کم از مخالفان آن حمایت نکردند. در نهایت من گمان می کنم در میان جنبش های مترقی 150 سال اخیر ایران، شورش 15 خرداد لکه تیره ای بیش نبود. اگر جنبش تحریم تنباکو آرمانی ضد استثماری داشت، اگر جنبش مشروطیت عدالت خواه و قانون طلب بود، اگر جنبش ملی شدن صنعت نفت خواستار حاکمیت ملی و نفی استعمار بود، اگر انقلاب 57 با شعار استقلال و آزادی شکل گرفت، اگر جنبش اصلاحات خواستار احیای قانون گرایی بود و اگر جنبش سبز می تواند خود را جنبشی مدنی و دموکراتیک بماند، اما «قیام 15 خرداد» تنها و تنها شورشی واپس گرایانه از جانب متحجرترین و عقب مانده ترین اقشار اجتماعی ایران بود که دودش به چشم کل فرآیند تجددخواهی ایرانی رفت.
نمی دانم، اما در کتابهای تاریخ چیزهای دیگری هم می گویند، باید حرف مخالفان را هم شنید.
پاسخحذفبسیاری استدلالهاشان واپسگرایانه است، اما حداقل برای اصلاحات ارضی من با آنها موافقم. اصلاحات ارضی باعث به نابودی کشیده شدن کشاورزی کشور شد چرا که با خرد شدن زمینها بین مالکان کوچک، صرفه اقتصادی تولید از بین رفت (چیزی که همین حالا اگر به شمال کشور سفر کنید به خوبی قابل مشاهده است) و به تبع آن موج مهاجرت به شهرها را تشدید کرد، حتی بعضی چهره های بسیار مترقی کشور از جمله مرحوم دکتر مصدق هم در مخالفت با این موضوع اظهاراتی داشته اند، من متاسفانه به کتابهایم دسترسی ندارم ولی به یاد دارم که این نکته را در کتاب خاطرات و تالمات مصدق خوانده ام (گویا در جایی شاه به سبب این مخالفتها به مصدق خرده گرفته و او هم در اینجا پاسخ داده)
نکته دیگر موضوع شرکت افرادی نظیر طیب حاج رضایی و امثالهم در این در گیریهاست، باید توجه داشته باشید که آنها نه به سبب مخالفت با لوایح، که در اعتراض به حبس و بازداشت آیت الله خمینی در این اعتراضات شرکت کردند، روحانیت در آن زمان بر خلاف زمان حاضر بسیار پر نفوذ بوده است.
در کنار همه این مسایل، اگر به اسناد نهضت آزادی نیز رجوع کنید، متوجه می شوید که آنها هم تحلیل های خود را از این "انقلاب شاه و ملت" دارند، و جزو مخالفین اصلی در آن زمان بوده اند. من نمی توانم با هیچ تعریفی نهضت آزادی و اعضای آن را در شمار نیروهای مرتجع قرار دهم.
شاید دهها سال دیگر فردی پیدا شود که مخالفت با لایحه حذف یارانه ها را بسیار ارتجاعی تلقی کند، اما باید دید که در زمان ما چرا دولت ارتجاعی به دنبال اجرای یک لایحه مترقی است؟! همانطوری که در شرایط حاضر حذف طبقه متوسط و نیز دستیابی به منابع مالی بیشتر برای دولت محترم یک هدف مهم محسوب می شود، باید دید در آن زمان این لوایح مترقی چه سودی برای اعلیحضرت داشته است.
وقایع تاریخی را باید در بستر رخ دادنشان بررسی کرد.
دوست عزیز
پاسخحذفمن هم در مورد عواقب و نتایج اصلاحات ارزی با شما موافقم. اما این مشکلات به دلیل شیوه نادرست اجرابه وجود آمد و نقض کننده درستی تصمیم القای نظام ارباب و رعیتی نیست. حتی گروهی می گویند شاه این کار را کرد که کشاورزی ضربه بخورد و ما وارد کننده محصولات آمریکایی شویم. خوب این قضاوت پس از وقوع است. در زمان پیشنهاد قوانین همه کارشناسان موافق بودند و یا در نهایت انتقادهای اجرایی داشتند.
.
در مورد همراهی امثال طیب هم دقیقا با شما موافقم. این جماعت که چیزی از قانون و نتایج آن نمی فهمیدند که بخواهند سر خود تصمیمی بگیرند. مسئله این بود که روحانیت سنتی به گوش توده های گوش به حرف خود خوانده بود که می خواهند زنانمان را به اجتماع بکشند که فاسد شوند. خوب اینها هم ریختند توی خیابان که به اصطلاح خودشان ناموسشان را حفظ کنند. درست همانگونه که ده سال پیشش ریخته بودند توی خیابان تا تاج و تخت و سلطنت را حفظ کنند چرا که یا از کمونیست ها ترسانده بودنشان و یا از نقل قول امثال کاشانی که گفته بود «عمامه ما به تاج اعلی حضرت بند است». اتفاقا استدلال من هم دقیقا همین بود که تنها چنین جماعتی به خیابان ها ریختند.
.
در مورد نهضت آزادی هم مسئله اینطور نیست که با قوانین اصلاحی مخالف بودند. اتفاقا کاملا برعکس، خیلی هم خوب می دانستند که این اصلاحات چقدر مفید هستند. اول جبهه ملی اعلام کرد «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه». بعد نهضت آزادی دید این کافی نیست و یک قدم جلوتر رفت. حرف اصلی نهضت در بیانیه معروفی که آن زمان منتشر کرد این بود که شاه می خواهد سوپاپ اطمینان درست کند تا ملت کودتای 28 مرداد را فراموش کنند. بعدش هم گفتند اگر رفراندوم خوب است چرا مصدق را به جرم برگزاری رفراندوم محاکمه کردید. ملاحظه می فرمایید که انتقادات نهضت آزادی به هیچ وجه متوجه اصول قوانین نبود، بلکه بیشتر یک نوع لجبازی به دلیل کینه ای که از شاه به دل گرفته بودند به حساب می آمد. شاید درست به مانند مخالفین جمهوری اسلامی در زمان اصلاحات که تمام انتقاداتشان به آقای خاتمی این بود که ایشان دارند یک مقداری اصلاحات می کنند و سوپاپ اطمینان نظام شده اند و عمر نظام را طولانی می کنند.
.
اما در مورد حذف یارانه ها، اگر همین الآن اقتصاد دانی به من بگوید که این لایحه از نظر اقتصادی درست است و تحلیلی در این زمینه ارایه دهد، من حتما از انجام آن حمایت می کنم.
ممنون از وقتی که گذاشتید و نظر مفصلی که نوشتید.
ارزی نه ارضی
پاسخحذف