«کمپین» از آن واژه هایی است که در ادبیات اجتماعی-سیاسی ما تازه وارد محسوب می شود و احتمالا عمرش از یک دهه تجاوز نمی کند. من معنای دقیق و یا جهانی اش را نمی دانم، اما آنچه در فضای جامعه مدنی ایرانی متداول شده هم بستگی و تلاش گروهی برای مبارزه با یک پدیده نامطلوب سیاسی-حقوقی و یا برای به دست آوردن حقوق طبیعی-شهروندی است. شاید معروف ترین نمونه ها کمپین «بیست میلیون امضا برای رفراندوم قانون اساسی» و یا «کمپین یک میلیون امضا برای رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان» باشد. آخرین نمونه اش را هم احتمالا کمپین «من مجید توکلی هستم» بود. در تمامی این موارد، طراحان کمپین تلاش کرده بودند تا از ابزار «خواست اکثریت» برای مقابله با ساختار های سیاسی، حقوقی و یا امنیتی بهره بگیرند.
روز گذشته در یکی از وبلاگ های حامی کودتا به کمپین عجیبی برخورد کردم. کمپین «ما همه عباس کارگر جاوید هستیم». پیشنهاد دهنده و طراح این کمپین در وبلاگ خود نوشته است: «عباس رو به استاد موسیقی و دیگر شاهد قتل می گوید: شما هم مثل من متهم به قتل ندا بودید، اما کدامتان زندگی اش را رها کرد؟ من الان توی اتاق 6 متری زندگی می کنم. شماره تلفن و آدرس من در سراسر دنیا پخش شد. بیشترین آزار و اذیت را من متحمل شدم، چرا؟».
دست کم بنابر ادعای این فرد، هیچ نهاد امنیتی، حقوقی، قضایی و یا سیاسی خطر و یا تهدیدی برای جناب کارگر جاوید به وجود نیاورده است. وی حتی این امکان را دارد که از تریبون صدا و سیما و به صورتی کاملا یک طرفه از خود دفاع کند. تنها فشاری که گویا برای وی آزار دهنده است فشار افکار عمومی است. حال اینکه یک گروه، آن هم با حمایت ساختارهای سیاسی-امنیتی تصمیم گرفته اند یک کمپین علیه افکار عمومی تشکیل دهند در نوع خود جالب توجه است. از نگاه من یا این دوستان معنای کمپین تشکیل دادن را متوجه نشده اند و یا دیگران باید از این پس دایره تعاریف کمپین را کمی گسترش دهند و مثلا در توصیف آن بنویسیند: «کمپین ها گاهی علیه افکار عمومی تشکیل می شوند»!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر