یکی از رفقا در فیس بوک نوشته است: «پیشاپیش از عشاق سینه چاک میرحسین پوزش می خواهم، اما آقای میرحسین مسوولیت بازداشت تظاهر کنندگان روز 22خرداد بر عهده شما است». بحث من اینجا بر سر وقایع روز 22خرداد و یا بیانیه میرحسین نیست، یعنی دلم می خواست باشد، اما بخش اول نوشته این رفیق اصلا اجازه وارد شدن به بحث را نمی دهد. استدلال های زیادی در ذهنم بود که فکر می کنم می توانست ما را به یک توافق برساند، اما وقتی گفت و گو با چنین کنایه ای آغاز شد، تنها پاسخ متناظری که به ذهن من می رسید این بود که «از عشاق سینه چاک و گوش به زنگ مسعود رجوی پوزش می خواهم، اما هر بلایی سرشان بیاید حقشان است». (وسط دعوا حلوا که خیرات نمی کنند، البته خوشبختانه چیزی ننوشتم)
این روزها برای انتشار افکار و عقاید، آزادانه سخن گفتن و به گفت و گو نشستن به اندازه کافی محدودیت امنیتی و اطلاعای وجود دارد. عجیب است که وقتی از تمامی این محدودیت ها عبور می کنیم و به یکدیگر می رسیم، این بار خودمان و با زخم زبان و گوشه و کنایه، پیش پای مسیر گفت و گو سنگ اندازی می کنیم و هزینه اش را بالا می بریم.
پی نوشت:
گمان می کنم شناخته شده ترین مصداق فضای مجازی در این زمینه نیک آهنگ کوثر باشد. جناب کوثر مخالفینش را «سبزالله» می خواند و متهمشان می کند که «سبزالله می میرد، منطق نمی پذیرد». مثلا دلم می خواهد بدانم ایشان از نوشتم چنین مطالبی به جز توهین به مخالفین خود چه انگیزه دیگری می توانند داشته باشند؟ و یا مثلا فکر می کنند با چنین کاری به جز ایجاد نفرت و اختلاف چه دستاورد دیگری می توانند داشته باشند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر