دست کم از 22 بهمن ماه سال گذشته، حاکمیت تحت هیچ حمله شدید فیزیکی (خیابانی) از جانب جنبش سبز قرار نگرفته است. چنین فرصت و آرامشی می توانست بهترین کمک برای بازسازی وجهه حکومت و بازگرداندن کشور به مسیر عادی خود باشد؛ اما به نظر می رسد که نتیجه برای دولت و حاکمیت کاملا متفاوت بوده است. با توقف لشکرکشی های خیابانی جنبش سبز، گویی یک اهرم فشار سنگین از روی جناح های داخلی حکومت برداشته شده است. اهرم فشاری که دو کارکرد متفاوت داشت. نخست مخفی نگاه داشتن اختلافات درونی به بهانه یک دشمن مشترک بیرونی (به نام جنبش سبز) و دیگر حواله کردن تمامی مشکلات کشور به گردن معترضان*.
در چنین شرایطی بود که حاکمیت، به جای بهره گیری از آتش بس موقت با جنبش سبز دچار یک درگیری شدید داخلی شد. جدال مجلس با دولت روز به روز بالا گرفت تا جایی که دوطرف یکدیگر را به فساد اقتصادی و نقض قانون متهم کردند. حتی دولت و مجلس به فراخور زمان حملاتی را هم متوجه قوه قضاییه کردند. علاوه بر آن مسئله پرونده هسته ای کشور بار دیگر جای خود را در اخبار داخلی پیدا کرد و شکست مفتضحانه اجلاس تهران با صدور قطعنامه چهارم بار دیگر ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی دولت کودتا را به اثبات رساند. وقایع سالگرد درگذشت آقای خمینی نیز مثل پتکی به بدنه حاکمیت وارد شد و کار را به جایی رساند که مراجع خاموش و بی طرف هم به اعتراض برخواستند و حتی اصولگرایی افراطی همچون علی مطهری در آستانه اخراج از جبهه «خودی»ها قرار گرفت. دردسرهایی که اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها به دنبال خواهد داشت و تبعات موج تورمی آن خود کابوس دیگری است که سایه اش از دور پیدا است.
همه این موارد به خوبی و بار دیگر نشان داد که حاکمیت برآمده از کودتا در فضایی آرام و بدون جنجال توانایی ادامه حیات ندارد. نظامی که از هرگونه شایسته سالاری خود را تهی، و نظارت ها و مشارکت های مردمی را با رانت خواری های نظامیان جایگزین کرده است، حتی در کوچکترین امور داخلی نیز دچار بحران مدیریت و کارآمدی خواهد شد. حاکمیت نیز به خوبی دریافت که ادامه این روند نتیجه ای جز فروپاشی تدریجی نخواهد داشت، پس تنها یک معجزه می تواند نجاتش دهد و آن هم بازگشت به دوران جنگ و جدال و آشوبی است که بهانه ای برای سرپوش گذاشتن بر ضعف های داخلی خواهد بود.
در اسناد منتشر شده از گزارش جلسات شورای فرماندهان ارتش شاهنشاهی نقل قول جالبی ثبت شده است که می گوید «مثل برف آب خواهیم شد». به نظر می رسد تاریخ بار دیگر در حال تکرار شدن است، نظام به شدت در حال ریزش نیرو است و جبهه مقابل، علی رغم اختلاف نظرهای درونی که دارد دست کم در مخالفت با حاکمیت کنونی روز به روز تقویت می شود و گسترش می یابد. طبیعی است که وارد کردن یک شوک به روندی که با سرعت هرچه تمام تر به زیان حاکمیت به پیش می رود، بیش از آنکه خواسته و مطلوب مخالفان باشد، مورد نظر حاکمیت خواهد بود. با چنین پیش زمینه ای است که لغو راهپیمایی سالگرد کودتا از سوی رهبران جنبش دست کم قابل درک می شود (اگر به گزاف ادعا نکنیم که شفاف و مشخص می شود). به قول ناپلئون «هنگامی که دشمن شما در حال اشتباه کردن است مزاحمش نشوید».
پانویس:
* فراموش نکرده ایم که تلویزیون در روزهای برگزاری راه پیمایی مدام با کسبه و فروشندگانی مصاحبه می کرد که نسبت به تجمع و راه بندان و تعطیلی گلایه و آن را سبب کسادی کسب و کار و تنگنای اقتصادی اعلام می کردند.
تحلیلت قبل از این که سیاسی باشه ژورنالیستیه. این قبیل مشکلات و درگیری های درون گروهی و داخلی در همه کشورها وجود داشته و دارد. در ایران هم تا بوده همین بوده. هیچ وقت هم به تغییرات اساسی منجر نشده.
پاسخحذفاین متن خیلی شبیه گزارش های صدا و سیماست که به طور مثال اختلاف مجلس و دولت انگلستان را به عنوان یک بحران جدی مطرح می کند.
با تمام احترامی که برای شما قائلم باید بگم از ورطه سیاست به حوزه "قال" ژورنالیستی وارد شده اید :D
انتقاد شما را می پذیرم و تعجب هم نمی کنم. به هر حال من بیشتر از یک تحلیل گر سیاسی، یک روزنامه نگار (یا به قول شما ژورنالیست) هستم. به قول معروف «از کوزه همان برون طراود که در اوست».:)
پاسخحذف