امروز از صبح مقابل زندان اوین بودم. دنبال کار یکی از دوستان. تنها نبودم. تا چشم کار میکرد خانواده زندانیان بودند که بیخبر از عزیزان ناپدید شدهشان مقابل زندان جمع شده بودند تا دست کم از حضور نام عزیزانشان در فهرست بازداشت شدگان اطلاع پیدا کنند. بیشتر بازداشتیها به 25 بهمن و یک اسفند مربوط بودند. صدها نفر ساعت ها در مقابل زندان بلاتکلیف ایستاده بودند و این ماجرایی است که طی دو سال گذشته تقریبا هیچ گاه قطع نشده است. شاید باید اعتراف کنیم که تمامی این خانوادهها از خانواده شهدای جنبش خوش اقبالتر بودهاند. با این حال ساعتها و روزها بلاتکفیلی و درماندن از روند عادی زندگی کمترین هزینههایی است که شاید هیچ گاه دیده نشود، اما بدون تردید باعث فرسایش خواهند شد.
آنچه به چشم خود در راهپیماییهای 25 بهمن و یک اسفند دیدم و از چندین و چند راوی و شاهد دیگر تایید گرفتم، تفاوت رفتار آشکار ماموران نیروی انتظامی نسبت به نیروهای بسیج و حتی نسبت به رفتار خود این نیروها در سرکوبهای سال گذشته بود. صحنههای متواتری که نیروی انتظامی از بازداشت معترضان خودداری میکرد (خودم هم یک موردش را تجربه کردم) و یا حتی تلاش میکرد که معترضان در معرض ضربه قرار نگیرند. (گروهی از دوستان از دست بسیج به نیروی انتظامی پناه برده بودند) به باور من این رفتار اتفاقی و یا دستوری نبوده است. این دست رفتارها همه از شکافی عمیق حکایت دارند که در داخل بدنه دستگاه سرکوب رخ داده و در حال تشدید است. شکافی که جنبش سبز میتواند آن را به صورت روزافزون افزایش دهد و یا آن را کاهش داده و به یکدستی و یکدلی نیروهای سرکوب دامن بزند.
به باور من کاهش هزینه مبارزه، چه از جنس کاهش میزان بازداشتها باشد و چه از جنس کاهش شدت خشونت، در هر حال میتواند به بقا و تداوم جنبش کمک شایانی کند. ناگفته پیداست که معترضین و حاکمیت وارد ماراتن نفس گیری شدهاند که به نظر میرسد هیچ یک قصد ندارند در کوتاه مدت آن را ترک کنند و پیروز مسابقه را تنها توان استقامت هر یک تعیین خواهد کرد. در این میان تنها عامل استقامت سبزها به حفظ روحیه و سازمان دهی محدود نمیشود، بلکه کاهش و یا افزایش شدت خشونت در میزان این پایداری تاثیر مستقیم خواهد داشت. حال پرسش من این است که چه راههایی برای کاهش این خشونتها میتوانیم در پیش بگیریم؟ چگونه میتوانیم هزینه مقاومت را برای همراهان سبزمان کاهش دهیم تا امکان شرکت بخشهای بیشتری در جریان اعتراضات فراهم شود؟
جرقه اولیه این پرسش را دوست ناشناسی در بخش نظرات وبلاگ مطرح کرد که به نظرم رسید میتواند موضوع بحث مناسبی باشد. یک پیشنهاد اولیه از جانب همین دوست ناشناس اختصاص دادن یک روز از جانب سبزها برای روی خوش نشان دادن به نیروهای انتظامی بود. شاید یک راهپیمایی سکوت و آرام تنها با هدف لبخند زدن و خسته نباشید گفتن به نیروهای انتظامی. شاید با نثار چند شاخه گل و شاید با تکرار «سلام»هایی محبت آمیز. پیشنهاد خامی است اما گمان میکنم میتواند دستمایه مناسبی برای آغاز این هماندیشی باشد. پس از تمام دوستان دعوت میکنم تا نظر خود را در این مورد بیان کنند: به نظر شما چگونه میتوانیم خشونتهای سرکوب را کاهش دهیم؟
آنچه به چشم خود در راهپیماییهای 25 بهمن و یک اسفند دیدم و از چندین و چند راوی و شاهد دیگر تایید گرفتم، تفاوت رفتار آشکار ماموران نیروی انتظامی نسبت به نیروهای بسیج و حتی نسبت به رفتار خود این نیروها در سرکوبهای سال گذشته بود. صحنههای متواتری که نیروی انتظامی از بازداشت معترضان خودداری میکرد (خودم هم یک موردش را تجربه کردم) و یا حتی تلاش میکرد که معترضان در معرض ضربه قرار نگیرند. (گروهی از دوستان از دست بسیج به نیروی انتظامی پناه برده بودند) به باور من این رفتار اتفاقی و یا دستوری نبوده است. این دست رفتارها همه از شکافی عمیق حکایت دارند که در داخل بدنه دستگاه سرکوب رخ داده و در حال تشدید است. شکافی که جنبش سبز میتواند آن را به صورت روزافزون افزایش دهد و یا آن را کاهش داده و به یکدستی و یکدلی نیروهای سرکوب دامن بزند.
به باور من کاهش هزینه مبارزه، چه از جنس کاهش میزان بازداشتها باشد و چه از جنس کاهش شدت خشونت، در هر حال میتواند به بقا و تداوم جنبش کمک شایانی کند. ناگفته پیداست که معترضین و حاکمیت وارد ماراتن نفس گیری شدهاند که به نظر میرسد هیچ یک قصد ندارند در کوتاه مدت آن را ترک کنند و پیروز مسابقه را تنها توان استقامت هر یک تعیین خواهد کرد. در این میان تنها عامل استقامت سبزها به حفظ روحیه و سازمان دهی محدود نمیشود، بلکه کاهش و یا افزایش شدت خشونت در میزان این پایداری تاثیر مستقیم خواهد داشت. حال پرسش من این است که چه راههایی برای کاهش این خشونتها میتوانیم در پیش بگیریم؟ چگونه میتوانیم هزینه مقاومت را برای همراهان سبزمان کاهش دهیم تا امکان شرکت بخشهای بیشتری در جریان اعتراضات فراهم شود؟
جرقه اولیه این پرسش را دوست ناشناسی در بخش نظرات وبلاگ مطرح کرد که به نظرم رسید میتواند موضوع بحث مناسبی باشد. یک پیشنهاد اولیه از جانب همین دوست ناشناس اختصاص دادن یک روز از جانب سبزها برای روی خوش نشان دادن به نیروهای انتظامی بود. شاید یک راهپیمایی سکوت و آرام تنها با هدف لبخند زدن و خسته نباشید گفتن به نیروهای انتظامی. شاید با نثار چند شاخه گل و شاید با تکرار «سلام»هایی محبت آمیز. پیشنهاد خامی است اما گمان میکنم میتواند دستمایه مناسبی برای آغاز این هماندیشی باشد. پس از تمام دوستان دعوت میکنم تا نظر خود را در این مورد بیان کنند: به نظر شما چگونه میتوانیم خشونتهای سرکوب را کاهش دهیم؟
با راهپیمایی آرام موافقم ولی با سکوت نه. سکوت یعنی بهرسمیت نشناختنِ حق مدنی و قانونیمان. میتوانیم شعار بدیم، شعارهای دوستانه که خواستههایمان را بیان میکند و صداهایمان را از «مرگ بر» پاک کنیم.گفتمانِ گذشتهی ما پر بوده از این دست تکفیر و تقتیلها یا مداهنه٫ تغییر این وضعیت میتواند عملاً تاثیرگذار باشد.
پاسخحذفشاید بهتر باشد این سوال را از خودمان بپرسیم: چرا تغییر رفتار به این سمت تا این حد برایمان مشکل است؟ همان تغییری که از طرف مقابل جامعه میخواهیم؟ چرا نباید خشونتزادایی را از سمت خودمان شروع کنیم و به جهت دیگر سرایت دهیم؟
اما یک نکتهی بسیار مهم: بیخشونت و خشونتزدایی بهمعنای بیعملی نیست بلکه برعکس بهمعنای کاملاً فعال بودن است. ببینید همین پیشنهاد انجامش چقدر برایمان مشکل شده، چقدر سخت شده قبول توانایی انجام چنین حرکتی! در صورتیکه همانطور که شما نوشتید این شکاف را کف خیابانها دیدهایم. بنظرم اگر بتوانیم چنین عملی را سازماندهی و انجام دهیم یک حرکت فعال کردهایم، این نوعی ضربه زدن به استبداد است با روشی بیخشونت، چیزی که طرف مقابل را به چالش میکشد، چالشی که برایش عادی نیست.
ضمناً این روشیست که در تمام مبارزات بیخشونتِ موفق استفاده شده و ما این را با راهپیمایی سکوت اشتباه گرفتیم. از این گذشته نیاز هست به وصل شدن پارههای جامعه، سیاست ما دربرابر خشونت نمیتواند سیاستِ حذف طرفِ مقابل باشد، تنها میتوانیم جذب یا حلشان کنیم.
بنظرم راهپیمایی به این طریق حالا که اکثریت میل به این دارند میتواند اولین حرکت برای پس زدنِ سرکوب باشد و هم میلِ به خشونت که از طرف مقابل به این طرف دارد تحمیل میشود را هم پس خواهد زد.
اما نه منفعلانه، بلکه فعال و دقیقاً با عزم و برنامهی ایجاد پیوند بین ما و گروهی از سرکوبگران خیابانی که ابزار سرکوباند.
میدانم عدهیی خواهند گفت که نه اینها باز هم ما را خواهند زد، اصلاً نخواهند گذاشت بهشان نزدیک شویم ولی این حقیقت ندارد همانطور که شما نوشتید حداقل در مورد نیروی انتظامی اینطور نیست و اگر دیده باشید تندروترین نیروها، بسیجیها بهعنوان یک استراتژدی در آغازِ سرکوب اول بین یا پشت همین نیرو پناه میگیرند و حکله و سرکوب را از آنجا شروع میکنند.
اگه بتونیم شعارای مخرب مرگ بر ... رو حذف کنیم و به جاش شعارای مثبت بدیم، شدیدا تو ایجاد شکاف تو ماشین سرکوب تاثیر میذاریم
پاسخحذفخیلیا به صرف شنیدن مرگ بر خامنه ای یا مرگ بر دیکتاتور آمپر میچسبونن و شروع میکنن به زدن
همین 2تا رو اگه نگیم کلی جلو می افتیم
نه خير اگر بخوايم اينو نگيم چي بگيم
پاسخحذفاما مي شه در کنار شعاراي اعتراضي خودمون در حمايت از نيروي انتظامي و سپاه سر بديم مثل کارايي که ملت تو انقلاب 57 هممي کردند. بيانيه هاي مختلفي در حمايت از عدم خشونتشون صادر شه مثلاً امير اردشير ارجمند داره خوب عمل مي کنه حتي مي تونه يه تشکر هم به خاطر عدم خشونتشون بکنه.
بايد افراد رو مطمئن کنيم که هدف افراد نيستن بلکه هدف سيستمه و حتي در صورت تغيير سيستم در صورت حمايت اين افراد از جنبش مي تونن از امتيازاتي برخوردار بشن يعني ما تکليف رو روشن کنيم که با افراد برخورد نخواهد شد مدل آفريقاي جنوبي و مدل شيلي که در اين دومي پينوشه رو سناتور مادام العمر کردن يا تو مدل روسيه که حزب کمونيست به عنوان يکي از احزاب کشور شناخته شد.
در ضمن ما بايد براي تظاهرات و ب حداقل رسوندن خشونت، تاکتيک خياباني داشته باشيم. ما امکان تحصن رو متاسفانه به خار تعلل مير حسين روز 30 خرداد از دست داديم. امکان اعتصاب هم تنو ايران تقريباً وجود نداره. پس بايد تمرکز کنيم رو تاکتيکاي تظاهرات. مثلاً تظاهرات يک اسفند تو رشت يکي از مثال هاي خوب اين مورده که چطور با تاکتيک مي شه موفق تر عمل کرد. بايد ديد چه جوري مي شه هم نيروها سرکوب رو از تمرکز انداخت و هم تظاهر کننده ها رو جمع کرد ما اين جا احتياج شديد داريم به اين که تظاهرکننده ها دو دسته بشن يک سري حواس نيروي سرکوب رو پرت کنه و دسته ي دوم بلافاصله جا رو پر کنن البته نه لزوماً به همين صورت ساده و مي تونه حالت هاي پيچيده تري هم به خودش بگيره همون اري که نيروهاي سرکوب خودشون تو تظاهرات اخير هم انجام مي دادن و تجمعات رو پراکنده مي کردن.
دستگاه مذاکرات جنبش سبز با نيروهاي نظامي و سپاه هم بايد شديد تر به کار بيفته چيزي که به نظر مياد با توجه به تاييد شدن نامه ي فرماندهان سپاه تا به حال موفق عمل کرده. در ضمن بايد در نظر داشت نيروهاي بسيج و لباس شخصي بيشتر پياده نظام سرکوبن در صورت برداشته شدن حمايت نيروهاي نظامي عملاً بي مصرف خواهند شد.
آينده بسيار تاييد کننده است.
يا حق.
عذر مي خوام منظورم اين بود که آينده بسيار تعيين کننده است.
پاسخحذفبه اين مي گن لغزش فرويدي. دي:
من این نظرها رو تو چند تا سایت پست کردم و خوشحالم که این جا هم میتونم تبادل نظر کنم. برای تکرار مکررات معذرت میخواهم.
پاسخحذفبنظر من مردم باید بریزن توی خیابون و بطور کلی درخواست آزادی زندانیان سیاسی منجمله موسوی و کروبی را بکنند و معتقدم که در اطراف زندانها باشه بهتر است. حتیالمقدور سعی بشه که شعار مرگ بر چهل پدر و سایر شعارهایی که گند به ریش و تریش عبای آغایان علما میزنه ندهید. این بخاطر رخنه بمغز بعضی از اراذل استکه،… بابا این ملت میخواهد زندانی سیاسیشون آزاد بشه، ..اینکه خواسته بدی نیست! این دسته در اجرای دستورات شل تر عمل خواهند کرد. ولی آخر کلام اینستکه هموطنان هر روز باید در خیابانها باشند. برای اینکه از کار و زندگی عقب نهافتن، هر شخص بصورت یکی در میان و یا هر قسمت جغرافیایی شهر بصورت نوبهای در خیابان باشند، بطوریکه حضور در خیابان بصورت گسترده باشه ونوبتی بودن آن محسوس نشه. اگر مدتی در خیابان باقی بمانیم، فشار روحی بر اراذل اثر بیشتری خواهد داشت تا اینکه مابین تظاهرات استراحت بکنند. معلوم استکه اراذل هر دفعه سرحال تر از بار قبل بمیدان آمده و به اندازه کافی هم تعلیمات دیدهاند که از دفعه پیش کارآمد تر باشند. برای آندسته که در ایران در کنار عزیزان نیستیم و از طریق اینترنت همکاری میکنیم، چاکرانه از حضورتان میخواهم که دنباله روی فحش نثار کردن نباشیم و از این کار بی ثمر دست بکشیم، چون پشت اینترنت همه ما شیر هستیم و تا جا داره تخته گاز داریم بهم بدوبیراه میگیم. از ابراز عقیده خودداری نکنید که همفکری و هم صدائی اسلحه قویی استکه ما داریم، آنطرفیها اگر مغزی مثل ما داشتند که اینطوری ایران رو بر باد نمیدادند. بقول رفیقشان که میگفت اتوبوس از مینیبوس بزرگتره، همه با هم، ولی ایندفعه پیش بسوی آزادی وطن از دست چپاولگران و مغولان. معلم تاریخ من میگفت که در زمان حمله مغولها، ما ایرانیان چنان در مانده بودیم که در صف منتظر بودیم که مغول گردن ما رو بزنه. گرمش کنید نگذارید این مهلت از دست برّه که دشمن پول نفت رو داره و ملت در بدر دنبال نان، نگین گور پدر آزادی.
ali zand