احسانالله- سه میلیارد و ششصد میلیون تومان. یک میلیارد و ششصد میلیون تومان. یک و نیم میلیارد تومان. یک میلیارد و سیصد میلیون تومان. 900 میلیون تومان. 850 میلیون تومان. این عدد و رقمها بودجههای در نظر گرفته شده برای توسعه امکانات اولیه و حیاتی نظیر مدرسه و بیمارستان برای نقاط محروم ایران نیست. اینها مبالغی است که مدیر عامل جدید پرسپولیس، سردار رویانیان برای جذب یا تمدید قرارداد مربی و بازیکنان پرسپولیس در فصل جاری هزینه کرده است. البته تیم دولتی دیگر یعنی استقلال هم اوضاع چندان متفاوتی ندارد. این تیم هم با قرارداد سه میلیارد تومانی اش با نکونام (و چند قرارداد یک میلیاردی دیگر) نشان داد که در پرداخت بودجه عمومی ورزش به تعداد محدودی فوتبالیست، دست کمی از رقیب همشهریاش ندارد.
چند نوشته پراکنده اینطرف و آنطرف دیدم که با حمایت از این پرداختهای میلیاردی و مخالفت ضمنی با مقایسه فوتبال با ورزشهای دیگر، به دفاع از این موضوع پرداخته بودند. استدلالهای رایج هنگام توجیه این دستمزدهای میلیاردی چه هستند؟
اول. در فوتبال طراز اول دنیا در اروپا هم مبالغی به مراتب بیشتر از این به بازیکنان پرداخت میشود. پرداخت این پول به بازیکنان فوتبال طبیعی است.
دوم. فوتبال در ایران ورزشی پر طرفدار است. پس طبیعی است چنین مبالغی برای آن هزینه شود.
* * *
پاسخ این مغالطهها (و شاید اشتباهات) رایج چه هستند؟
1- باشگاههای فوتبال در اروپا متکی بر کسب درآمد از طریق فروش بلیط، فروش محصولات ورزشی، پخش تلویزیونی و تبلیغ و غیره هستند. حقوق بازیکنان از این درآمدها تامین میشود و نه از بودجههای دولتی. هر باشگاه (بعنوان یک بنگاه اقتصادی) بر اساس کیفیت محصولی (فوتبال) که به مخاطب تماشاچی و هوادار) عرضه میکند، درآمدی دارد و از همان درآمد هم حقوقهای کلان کارمندانش (یعنی بازیکنان) را تامین میکند. در ایران اما اینگونه نیست. آخرین تیمهای تماما غیردولتی حاضر در لیگ برتر به گمانم شموشکنوشهر و استقلالاهواز بودند (البته در مورد دومی مطمئن نیستم). اکثر تیمها، یا مستقیم متعلق به نهادهای دولتی هستند (استقلال و پرسپولیس بودجههای میلیاردی متولی رسمی ورزش کشور(!) را میبلعند، ملوان و فجرسپاسی و صبا متعلق به سازمانهای نظامی هستند) یا متعلق به کارخانهها و صنایع دولتی هستند (سپاهان، ذوبآهن، صنعت نفت، مس، تراکتورسازی، فولاد و غیره). هیچ کدام از این تیمها بدون کمک نهادهای دولتی قادر به ادامه حیات با مخارج و هزینههای فعلی نیستند. هیچ کدام نمیتوانند با تبلیغات و فروش بلیط حتی بخشی کوچک از درآمدهای میلیاردی خود را تامین کنند. چرا؟ چون کالای با کیفیتی برای عرضه ندارند. چون احتمالا تماشاگر حاضر نیست پولی برای این فوتبال هزینه کند. در چنین شرایطی مهم نیست کدام بنگاه محصول با کیفیت تری به مخاطب عرضه کند. تیمی موفقتر است که در دستیابی به منابع ثروت (البته منابع لایزال دولتی) به منظور جذب بازیکنان بهتر، کوشا باشد و در این زمین نتایج بهتری کسب کند! از آنجا که اقتصاد ایران عموما دولتی است و بنگاههای دولتی منابع بیانتهایی از ثروت در اختیار دارند، این رقابت بر سر افزایش اعتبارات، و به تبع آن افزایش سطح دستمزدها هم رقابتی بیانتها خواهد بود.
2- اما این تمام داستان نیست. در حالیکه فدراسیون فوتبال برای بازیکنان باشگاهها سقف درآمد تعیین کرده، تیمها راههای دیگری برای پرداختهای میلیاردی به بازیکنان پیدا میکنند. از جمله مدیر عامل باشگاه «مردمی» پرسپولیس با استفاده از رانت و دریافت ارز دولتی (40 درصد ارزانتر از نرخ ارز در بازار آزاد) و خرید خودروهای خارجی گرانقیمت مانند پورشه و بیامو مرسدس بنز، بخشی از قرارداد بازیکنان را به این شکل پرداخت کرده و بدین ترتیب با دور زدن قانون، سقف قرارداد تعیین شده از سوی فدراسیون را بیاعتبار کردند. یعنی رانت خواری و سوء استفادههای فراقانونی (و نه لزوما غیرقانونی) هم وارد ماجرا میشود. مناسبات اقتصادی هم به مانند بسیاری موارد دیگر در ایران غیرشفاف و ابهامآمیز است. استفاده از رانتهای سیاسی و اقتصادی برای نقل و انتقالات مالی درفوتبال، نمود دیگری از فوتبال کثیف ایرانی استکه به ادامه این مناسبات پنهان در فضای تاریک کمک میکند.
3- فوتبال در ایران ورزشی پرطرفدار است؟ خب قبول. علاقه مخاطب به یک کالا از کجا میآید؟ پاسخ ساده است: مخاطب از بین مجموع محصولاتی که به او عرضه شود آنچه را که به ذایقهاش خوش بیاید انتخاب میکند. میزان محبوبیت و مقبولیت یک محصول وقتی قابل مقایسه و بررسی است که حق انتخابی در کار باشد. آیا در این مورد خاص، اینگونه بوده است؟
از حدود بیست سال پیش و اوایل دهه هفتاد رسانهها و از همه بیشتر صدا و سیما، اقدام به پخش مستقیم یا با تاخیر مسابقات فوتبال در سطوح مختلف کرده است. مسابقات فوتبال جام جهانی و جام ملتهای اروپا و لیگهای اروپایی و مسابقات داخلی ایران و مسابقات تیمهای ملی در سطح رقابتهای منطقهای تا مسابقات دوستانه از رسانه فراگیری مانند تلویزیون پخش شده. آیا این لطف ویژه شامل حال رشتههای ورزشی دیگر هم بوده است؟ یک درصد این میزان، مسابقات رشتههای بسیار جذابی مانند والیبال و بسکتبال در تلویزیون پخش شده است؟ یک هزارم این مقدار، مسابقات رشتههایی مانند دو و میدانی، شنا، تنیس، ژیمناستیک و شمشیر بازی (حتی در سطح بی رقیبی مانند المپیک) به نمایش در آمده؟
مشخص است که نه. غیر از فوتبال هیچ محصول دیگری به مردم عرضه نشده. به عنوان فقط یک مثال: چه تضمینی وجود دارد که اگر مسابقات جام جهانی و لیگ داخلی آمریکا و مسابقات جام ملتهای اروپا در رشته بسکتبال هم به اندازه فوتبال پخش میشد طرفداران بسکتبال در ایران کمتر از فوتبال میبود؟ پخش مسابقات در سطوح رده بالای جهانی، در نتیجه افزایش علاقه مخاطب به این ورزشها، رو آوردن شرکتها و اسپانسرهای داخلی به حمایت از تیمهای ایرانی و لیگهای داخلی، پخش منظم مسابقات لیگ داخلی از تلویزیون و افزایش دوباره مخاطبان اتفاقی است که میتوانست (و میتواند) برای هر رشته ورزشی دیگری بیفتد. فعلا این لطف ویژه صرفا متوجه فوتبال شده، و این طبعا به معنای جذابیت مطلق فوتبال و عدم جذابیت رشتههای دیگر نیست.
4- نهایتا نتیجه توجه شهوتگونه رسانهها به فوتبال ایرانی، بیتوجهی به رشتههای ورزشی پایه مانند دو میدانی و شنا و ژیمناستیک و دوچرخه سواری، و اقبال کمتر به ورزش قهرمانی است. چند سال پیش در مجلهای گزارشی میخواندم از کشورهای شرق آسیا (کره جنوبی و ژاپن) که با گسترش امکانات ورزش همگانی، میانگین قد شهروندانشان در طول یک بازه ده ساله چیزی حدود 10 تا 15 سانتیمتر افزایش یافته است و طبعا سلامت عمومی جامعه هم به همین میزان بهتر شده. در مقابل در ایران کارشناسان نسبت به افزایش عدم سلامت و فقر حرکتی بخصوص در کودکان و نوجوانان و باز بخصوص در دختران نوجوان و زنان هشدار میدهند (بخشی از فقر حرکتی دختران نوجوان احتمالا ناشی از محدودیتهای موجود و فقر فرهنگی رایج در جامعه است. باوری کهنه که با لعاب جدیدتر _ و به همان میزان ابلهانهتر _ «زن ریحانه است پس باید در خانه بماند» در رسانهها بازتولید میشود. بخش دیگری از این عدم سلامت ناشی از افزایش ناگهانی جمعیت در دهههای گذشته و کاهش شدید سرانه فضاهای آموزشی و ورزشی در مدارس و کل جامعه است که گویا با سیاست حمایت از افزایش جمعیت دولت فعلی قرار است همچنان ادامه یابد).
با هزینهای که صرف فوتبال فشل ایرانی شده، چند زمین مخصوص دویدن و چند استخر شنا برای کودکان و نوجوانان میشود ساخت؟ وظیفه وزارت ورزش و جوانان توجه به مشکلات رشدی و پرورش جسمانی نسلهای آینده ایران است یا تامین بودجههای میلیاردی دو تیم پایتخت؟ تیمهایی که با وجود هزینههای گزاف نه تنها سالهاست که در آسیا ناکام بودهاند، که در لیگ داخلی هم در میانههای جدول دست و پا میزنند. کدام یک از مدیران دولتی مرتبط با فوتبال ایرانی، و کدام یک از صنایع دولتی که سالانه هزینههای گزافی را صرف فوتبال بیکیفیت ایرانی میکنند، در آینده مسوولیت مشکلات جسمی و حرکتی نوجوانان و جوانان ایرانی را به عهده میگیرند؟ نیز کدام یک از افرادی که در صدد توجیه هزینهها و امکانات گزاف صرف شده در فوتبال هستند؟ نوجوانان ناسالم امروز تبدیل به والدینی میشوند که ناسلامتی را به فرزندانشان هم انتقال میدهند. مشکلات جسمانی آدمها در سنین پیری هزینه زیادی را به سیستم خدمات درمانی کشور و نظام بیمهای تحمیل میکند. آنقدر که درباره یکی از باختهای متعدد دو تیم پایتخت (و تیم های دیگر) در رسانه عمومی کشور صحبت میشود، یکی از این موارد مورد بحث و بررسی قرار میگیرد؟ من اینطور فکر نمیکنم.
در ورزش قهرمانی هم همین گونه است. اکنون موفقیت در رقابتهای جهانی مستقیما به تبلیغ نام یک کشور مرتبط شده است. کشورهای شرق آسیا عموما در رشتههایی مانند دو میدانی و شنا هرگز کشورهایی صاحب نام نبودهاند (یا کمتر بودهاند). اما در المپیک 2012 لندن، مثلا در رشته دو 10000 متر، جلوی دوربینهای تلویزیونی و هنگام پخش زنده از دهها شبکه مختلف، سه دونده ژاپنی با آن قیافههای برند گونهشان هفت یا هشت دور اول را جلوی انبوهی از دوندههای کنیایی و اتیوپیایی میدوند و هر چند از دور دهم به ته صف نقل مکان میکنند، اما تا همین جا آنها وظیفهشان را انجام دادهاند. ایضا در دو ماراتن هم تا یک چهارم اول مسیر دو دونده ژاپنی در گروه دوندههای گروه اول دیده میشوند. آن جلو میدوند تا پرچم کشورشان را نشان بینندگان دو ماراتن، این رشته بنیادین و دلیل وجودی بازیهای المپیک بدهند. چینیها در کنار اقتدار سنتیشان در ژیمناستیک و شیرجه، در شنا هم طلا میگیرند. رکورددار دو صد و ده متر با مانع در المپیک، نه یک کوبایی و نه یک آمریکایی، که یک چشم بادامی چینی است. باز در دو چهار در صد متر امدادی، ژاپن در کنار قدرتهای سنتی آمریکا و جاماییکا، در فینال حضور دارد، یعنی که حداقل چهار دونده صد متر طراز اول دارد، یعنی که میلیونها ژاپنی دویدهاند و بدنی سالمتر داشتهاند و هزاران نفرشان دو میدانی را در سطح حرفهای ادامه دادهاند و از میان آنها چهار نفر به این سطح بالا از آمادگی جسمانی دست یافتهاند تا میان سریعترین انسانهای کره زمین قرار گیرند.
در مقابل، نگارنده شاهد این بوده که در یک جشنواره مرتبط با مسایل حیات وحش، حدود بیست کودک 6 تا 10 ساله که از میان بازدیدکنندگان از جشنواره و بطور اتفاقی برای یک بازی آموزشی انتخاب شده بودند، هیچ کدام، دقیقا هیچ کدام معنای پریدن (پرش طول) را نمیدانستند. نه تنها نمیدانستند که یاد هم نمیگرفتند؛ انگار که بدنهایشان هیچ آموزشی در این زمینه ندیده بود.
برگردیم به ورزش قهرمانی. چندی پیش گزارشی از رسانه ملی پخش شد درباره ورزشگاه نیمه تمام دوچرخه سواری در مشهد که در حال تبدیل به انبار ضایعات بود! قبلتر دوچرخهسوارهایی در یک شهرستان که با دوچرخههای معمولی کورسی و در جادههای آسفالت برای مسابقات آسیایی تمرین میکردند. گزارشهایی دیگر از ورزشکاران رشتههای مختلف که حتی تجهیزاتشان را هم خودشان با هزینه شخصی تامین میکردند. ورزشکارانی که حضور در بالاترین سطح رقابتهای جهانی یعنی المپیک را هم تجربه کردهاند اما همچنان از کسری از توجهی که به فوتبال میشود محرومند.
کشتی در ایران سابقهای دیرینه دارد و موفقیت ایران در کشتی امر عجیبی نیست. این درخشش ایران در رشتههای مانند والیبال و بسکتبال و حضور موفق در رقابتهای جهانی است که مایه افتخار ورزشکاران این رشتهها و مدیران فدراسیونهای مربوطه است، اما همچنان تیمهای لیگهای داخلی ایران در این رشتهها به دلیل مشکلات مالی از حضور در رقابتها انصراف میدهند، همچنان مسابقات لیگ داخلی بطور منظم از رسانه ملی پخش نمیشود، همچنان تلاشی جهت جوسازی مثبت پیرامون این رشتهها انجام نمیگیرد. هر چه هست، صرفا برای فوتبال است.
5- پس چرا اینقدر به فوتبال توجه میشود؟ بخشیاش احتمالا به این دلیل است که مدیران دولتی شهوت شهرت دارند و حضور در جو پر سر و صدا و پر حاشیه فوتبال ایرانی میتواند این عقده آنان را پاسخ دهد و برای پاسخ دادن به نیازهایشان چه راهی بهتر از استفاده از بودجه عمومی سراغ دارید؟ دلیل کلانتر اما این است که بنظر من فوتبال آشکارا بعنوان یک مخدر اجتماعی عمل میکند. گاه سرپوشی برای انگیزههای پنهان استقلال طلبی نزد برخی از قومیتهاست، گاه به جوانان عاصی ابزار اعتراض و اغتشاش در محیطی کنترل شده میدهد. همچنین برای انبوه جوانانی که شغل مناسب و درآمد مناسبی ندارند، تنها تفریح ارزان قیمت و در دسترس است. بدین ترتیب دولتی که برنامهای جامع و بلند مدت برای افزایش اشتغال و ایجاد سرگرمی و توانمند سازی بخشی از جوانان جامعه بخصوص در میان اقشار حاشیه نشین ندارد، با پرداخت رانت مستقیم به فوتبال، مخدری دسته جمعی برای جواناناش ایجاد میکند. البته که هر مخدری تاریخ مصرف مشخصی هم دارد.
6- سخن آخر: دو سالی هست که تصمیم گرفتهام دیگر بیننده فوتبال ایرانی نباشم. این یک تصمیم شخصی است. نمیتوانم قبول کنم وقتی حتی بسیاری از شهرها از داشتن یک بیمارستان تخصصی و مجهز محرومند، وقتی بسیاری از روستاها یک مکان مناسب بعنوان مدرسه ندارند، بودجههای دولتی صرف دستمزد بازیکنهای درجه چندم (در مقیاس جهانی) شود؛ وقتی اکثریت کودکان و نوجوانان ایرانی از کوچکترین فضای مناسب برای بازی و ورزش محرومند و ساعتهای گرانبها از وقتشان در محیطهای بسته کافینت و گیمنت و جلوی تلویزیون تلف میشود، وقتی سلامت روح و جسم شان را در این محیطها از دست میدهند، سازمان ورزش و جوانان (!) میلیاردها تومان بابت دو تیم تحت مالکیتاش هزینه کند.
ترجیح میدهم اگر هم میخواهم از فوتبال لذت ببرم، نمونه با کیفیتتر اروپاییاش را استفاده کنم و نه از فوتبال کثیف و پرحاشیه باشگاهی در ایران. من مشتری این محصول مخرب و ضد اجتماع نیستم. شما میتوانید باشید و از آن لذت هم ببرید.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
"سه میلیارد و ششصد میلیون تومان. یک میلیارد و ششصد میلیون تومان. یک و نیم میلیارد تومان. یک میلیارد و سیصد میلیون تومان. 900 میلیون تومان. 850 میلیون تومان....این تیم هم با قرارداد سه میلیارد تومانی اش با نکونام"
پاسخحذف-------------
سلام. من جایی ندیدم که مبلغ قراردادها (آنهم با این دقت و کاملی) منتشر شده باشه.
همیشه صحبت از بالای سقف و پایین سقف بوده و یک «حدسهایی» هم در مورد قیمت.
البته من موضعی در مورد هزینههای این دو باشگاه ندارم، اما دلم میخواد بدونم که این این آمار که شالودهی این تحلیل هستند چقدر بر پایهی حقیقت استواراند.
توجه کنید که این ارقام اعلام شده حدود 2 میلیون دلار میشوند و من حدس میزنم که اگر تیمها توان پرداخت چنین مبالغی را داشته باشند مسلما با این پول بازیکنان خارجی بسیار با کیفیت تری رو میتونن جذب کنند.
هواداران این دو تیم که عده ی کثیری از مردم رو تشکیل میدن از این خرید ها راضی هستن و خوشحالن از اینکه مدیر عامل تیمشون این طور برای پیشرفت تیم خرج می کنه و همین هواداران هستند که صاحب اصلی این سرمایه هستند.با این وجود عده ای کاسه ی داغ تر از آش شدن و از این ریخت و پاش ها ایراد می گیرن.
پاسخحذفجناب علیرضا این هوادارانی که شما می فرمایید عده ی کثیری هستن، دقیقن این بودجه و سرمایه رو -که باز می فرمایید صاحب اش هستند- از چه کاری در آوردن؟
پاسخحذفباسلام .من در روستایی تیم فوتبالی را اداره میکنم علی رغم فشارهای اقتصادی که وجود داره حدود 100 کیلومتر راه رو در مسیر رفت وبرگشت طی میکنم .تا از منزل به زمین تمرین برسم بازیکنان هم سنی در حدود 15 سال دارند زمین سنگی پر از خاک تازه بخشی از ان در حدود تا پنجاه متر از ان قابل استفاده است.بعد از هر جلسه کای گردوخاک میخوریمو گلو درد و هزار مشکل دیگر ....سوال است که طی ایمیلی به فدراسیون فوتبال فرستادم اما جوابش را ندادند دارم اگر عزیزی جوابم را بدهد ممنون می شوم .سوال : مگر ما و سایر کوکان و نوجوانان دراین سرزمین زندگی نمی کنیم سهم ما از بودجه های میلیاردی فوتبال که مسلما از پول نفت سرچشمه میگیرد چقدر است آیا باندازه چند توپ و یک دست لباس در سال نمی شود ؟ایا سهم ما یک زمین خاکی مناسب هم نمی شود ؟
پاسخحذفسیاستمداران کوتوله (کوتوله درمعنای سیاسی) ترجیح می دهند درعوض انجام امورزیربنایی - که اگر هم فرض محال درتوانشان باشد بازهم مایل به انجامش نیستند - به کارهایی می پردازند زود بازده ( این عنوان برایتان آشنا نیست !!؟) و تو چشم. مصداق کامل پوپولیسم یا عوام فریبی.
پاسخحذفنه درعرصه ورزش بلکه درهمه عرصه ها درتمامی سال های گذشته شاهد این بوده ایم و هستیم و متاسفانه خواهیم بود.
مسکن را ببینید. مگر بخش خصوصی توان ساخت مسکن ندارد که دولت باید منت مهرورزی اش را بسر مردم بگذارد. آنچه بخش خصوصی توانش را ندارد ساختن راه و ارتباطات و قطار سریع السیر و ... است. حالا این مثال را درهرزمینه ای بررسی کنید به همین نتیچه می رسید. ورزش به یک طرف حتی دربحث فرهنگ هم ترجیح داده اند درعوض هرکاری به روسری زن ها آویزان شوند.
با درود.حقیقت را گفتی دوست من هم وطن من . امروز باز باید بروم سر تمرین با دقدقه بسیار ولی چه کنم چشمهای نوجوانان منتظر جاده را نگاه میکنند که کسی میاید یا نه و من به امید بهتر شدن باز کیفم را برمیدارم و ماشین مدل 76م را روشن میکنم و میروم .....شاید کسی ما را ببیند ...شاید ...
پاسخحذفاحسنت ! حرف کثیری از مردم آشنا به مشکلات کشور را بیان فرمودید. اما « آنچه به جایی نرسد فریاد است »
پاسخحذفامروز انقدر گردو خاک خوردیم که یک لحظه باخودم گفتم نکند این ورزش ما بیش از انکه استفاده ای داشته باشد ضرر داشته باشد.اهای قرارداد میلیاردیها که پوز ماشینهای گران قیمییتان را می دهید ما داریم از گردو خاک خفه میشویم .....مسولین محتتتتتتتتتتتتتتتترم باور ندارید که ما هم ایرانی هستیم و از بودجه ورزش سهم بسیلر اندک میخواهیم .البته بقول هم وطن عزیز انچه بجایی نرسد فریاد است .درخواست و خواهش که هیچچچچچچچچچچچچچچچچچچ.
پاسخحذف