مجمع دیوانگان

باید از یک جایی شروع کرد. منتظر ماندن برای فردایی بهتر، یعنی بی‌عملی و حسرت ابدی. من مدت‌هاست به این فکر می‌کنم که «هدف» چیزی جز خود «مسیر» یا «وسیله» نیست. هر آنچه آرزوی‌اش را داریم باید همین امروز تجربه کنیم. من شیفته ادبیات و هنر هستم، پس این موضوع اصلی این وبلاگ خواهد بود.

۷/۰۱/۱۴۰۴

این قانون نیست، توحش است

›
تاریخ اصلی انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۰ در آن ترانه معروف جناب «ابی» که به «نون و پنیر و سبزی» شهرت داشت، یک بخشی بود که از کودکی من را به وحشت می‌ان...

به احترام مردی که غرور داشت

›
 از نگاه من (که چندان هم در عملکرد و دیدگاه‌های ایشان تحقیق نکرده‌ام) مرحوم بنی‌صدر، همیشه نماد فردی بود که برای خودش اصول و دیسیپلینی داشت....
۲ نظر:

الا یک از هزاران!

›
 این روزها گاه و بی‌گاه تصاویر جدیدی از بریده صحبت‌های آقای رییسی دست به دست می‌شود. موارد متعددی که ایشان عباراتی را به غلط به کار می‌برد، ...

اندک سرمایه‌‌ای برای جامعه سیاسی ایران

›
  با خروج فاجعه‌بار آمریکایی‌ها از افغانستان، یک تحلیل بسیار رایج در میان ناظران به کرسی نشسته: «ماحصل عملکرد ۲۰ ساله آمریکایی‌ها در افغانست...

توتالیتاریسمِ شکست خورده

›
 در داستان «فقط یک طاعون ساده (https://t.me/borjbooks/196)»، (که گویا بر اساس یک ماجرای واقعی در شوروی کمونیستی نوشته شده) ماموران امنیتی به...

عماد‌الدین باقی و تراژدی حقوق بشر در ایران

›
دو سال پس از بازداشت فعالین محیط زیستی، پرونده آن‌ها همچنان در یک سکوت خبری عجیب، بدون هیچ اتهام مشخصی مسکوت باقی مانده بود. در چند نوبت ...
۵/۲۸/۱۴۰۰

داستان‌نویسی ایرانی و کودتای ۲۸ مرداد

›
نیم قرن مقاومت در آخرین سنگر سناریوی داستان انگلیسی/آمریکایی بود اما اجرایی تماما ایرانی داشت. نتیجه این محصول مشترک، داغِ کودتایی بود که بر...
۲ نظر:

هدیه‌ای که باز نکرده پس فرستاده شد

›
در دهه هفتاد خورشیدی، دو خطر امنیتی مرزهای کشور ما را تهدید می‌کرد. یکی رژیم صدام که علی‌رغم پایان جنگ ۸ ساله همچنان یک تهدید بالقوه در مرزه...

اندر دستاوردهای رای ندادن

›
  آقای رییسی دستور صریح و قاطعی بر واردات هرچه سریع‌تر چندین میلیون دوز واکسن کرونا صادر کرده است. گویا سناریوی متوهمانه تولید واکسن ملی به ...

مسخ می‌شویم و سقوط می‌کنیم

›
زنده‌یاد سعیدی سیرجانی، یک داستانی تعریف کرده در کتاب «ای کوته آستینان». داستان مردی به نام «مشتی غلوم لعنتی» که کارش این بوده در مراسم محرم...
۲ نظر:
›
صفحهٔ اصلی
مشاهده نسخه وب

دست اندرکاران

  • ArmanParian
  • مریم‌خانم
با پشتیبانی Blogger.