tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post607672782912300517..comments2024-03-04T21:20:46.420+03:30Comments on مجمع دیوانگان: نگاهی به رمان «دو قدم این ور خط»ArmanParianhttp://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comBlogger2125tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-3277596801534060692011-05-29T20:57:25.637+04:302011-05-29T20:57:25.637+04:30از یک توده ای باز نشسته که فارسی را هم درست نمی دا...از یک توده ای باز نشسته که فارسی را هم درست نمی داند چه انتظاری دارید.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-11427301642544906922011-05-28T21:30:53.484+04:302011-05-28T21:30:53.484+04:30رمان بسیار بدی بود از معدود رمان هایی بود که نتوان...رمان بسیار بدی بود از معدود رمان هایی بود که نتوانستم خواندنش را تا ته دوام بیارم. وقایع وحشتناک سر هم شده اند. دیالوگ نویسی واقعاً افتضاح است. هر مدت یه دفعه هم با ترکی روبرو می شن که آره از جریان پیشه وری خاطره ای داره و اینا و فلان و بیسار. البته بنده اشکالی نمی بینم در این که نویسنده ایدئولوژی خاص خودش رو داشته باشه یا به داستان حتی تزریقش هم بکنه اما نه این که شخصیت پردازی و روایت رو نزول بده.<br />هنوز به نظر من بایکوت مخملباف نمونه ای بسیار خوب از سینمای ایدئولوژیکه چون باوجود موضع گیری آشکار کارگردان چند تا شخصیت درست داره از جمله اون معلم توده ای فیلم که حالا زندانی شده و اون مافوقش. کربلایی لو حرفی می زنه با این مضمون که آره روشنفکرا می گن باید از جنگ انتقاد کنی ولی من می خوام ستایش کنم جنگ رو. موضع کربلایی لو به شدت خنده داره. کسی برای داستان تو تکلیف تعیین نمی کنه که از جنگ انتقاد یا دفاع کن همون طور که اکثر منتقدا هنوز فیلمای اولیهحاتمی کیا مثل دیده بان رو بهتر از کارای انتقادی بعدیش جرا که اون جا شخصیتا رو خوب شکل داده و فضا رو خوب ساخته. تو تفکر انتقادی درباره ی یک اثر هنری موضع هنرمند چندان اهمیتی نداره هر چند ترجیح بر اینه که موضع هنرمند مترقی تر باشه. به طور مثال عرض می کنم دگرباشض ها، اقلیت های مذهبی مثل بهاییان و زنان رو به سخره نگیره هر چند هیچ کدوم نه نقطه قوتن و نه نقطه ضعف.هر چند به شخصه ترجیح می دم یک اثر بازتاب دهنده ی بخشی از تاریخ، سیاست و اجتماع و فرهنگ زمان خودش باشه.<br />در ضمن بر خلاف شما من معتقدم وفاداری به تاریخی در ادبیات چندان الزام نیست از قضا رمان بزرگی مثل جنگ و صلح چندان به تاریخ پایبند نیست هم چنین نه بی طرف است و نه غیر ایدئولوژیک. تاریخ یک عنصر خشک نیست که بخواهیم واقع نگرانه به آن نگاه کنیم. تاریخ یک امکان است برای روایت. روایتی که گرچه در گذشته می گذرد اما به خاطر امروزینه بودن نوشتار در واقع آینه ای می شه از جامعه یس معاصره یعنی با چشم معاصر گذشته دیده می شه و خب حتی اگر تاریخ هم در این روند بالکل وارونه شه به نظر بنده خارج از اشکال است. نویسنده یک اثر ادبی می نویسد نه اثر تاریخ نگارانه پس به تاریخ تعهدی ندارد. از قضا فیلم دانتون آندره وایدا نمونه ای خوب از وارونه کردن تاریخه برای در خدمت در اوردن تاریخ برای داستان.<br />چیزی که به نظر من ضعف پوری است ضعف در شخصیت پردازی( اوج آن دیالوگ های مضحک راوی با زنش) و هم چنین ضعف غریب در دیالوگ نویسی و نثر داستان و همین طور ضعف در چیدمان وقایع است( انگار وقایع دنباله ی منطقی هم نیستند و البته این بسیار متفاوت است با الگوی سیالیت رویاگونی که مثلاً در کافکا یا به نوعی دیگر در رب گریه بلکه صرفاً در عدم توانایی نویسنده برای برقراری رابطه ی ارگانیک که سهله رابطه ی خطی بین وقایع) ایرادات زیاده واقعاً من تاسف می خورم که این رمان ضعیف رو مترجمی نوشته که ترجمه های شعرهایی رو که کرده بسی دوست دارم رمان واقعاً بد است نه به خاطر ایدئولوژیک بودن آن یا پایبند بودن آن به تاریخ( البته ایرادی نیست اگر از این نظر آن را نقد کنیم ولی خب خارج از حیطه ی ادبیت داستان قرار می گیرن بلکه به خاطر ااین که کار ضعیفثیست بلکه به خاطر ضعف آن در ساختار.<br />و البته بنده بی طرفی رو غیر ممکن می دونم. به هر حال هر کسی موضعی دارد که در کارش منعکس خواهد شد. تظاهر به بی طرفی هم از جنبه ای دیگر عملی ریاکارانه است. تنها خواهشی که از نویسنده می شود کرد اندکی همدلیست با شخصیت آن یکی جبهه و پذیرفتن ضعف های شخصیت ها در سویی است که قهرمانان ما قرار دارند.فرزادnoreply@blogger.com