tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post5036372280539752087..comments2024-03-04T21:20:46.420+03:30Comments on مجمع دیوانگان: لمپنیسم گستاخ!ArmanParianhttp://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comBlogger39125tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-65411252892997241162014-12-22T01:27:26.661+03:302014-12-22T01:27:26.661+03:30خیلی جاهای دنیا تنبیه کردن کودکان امری عادی نبوده،...خیلی جاهای دنیا تنبیه کردن کودکان امری عادی نبوده، چوب استاد به از مهر پدر تغییر کرده، معلمها جلاد نیستند، سادیسم ندارند، میدانند روش آموزش با فحاشی و نعره زدن و کتک پیش نمیرود. این جوامع نسلهای بعد از خودشان را طبقِ اصولی انسانیتر تربیت میکنند چون نسبت به یکدیگر حسی انسانیتر گرفتهاند، توهمِ بالا و پایینی را وا گذاشتهاند و رسیدهاند به روشنی گفتگو، هدفشان برنده و بازنده شدن دربرابر یکدیگر و تبختر نیست، هدفشان واقعاً ساخت زندگی بهتر است. حالا استادی که تمامِ گفتارش داد زدن و از شدتِ خشم تتهپته کردن است چطور میتواند روشنفکر باشد؟ اساساً این اصطلاحِ مبهمِ روشنفکری که شما با بکار بردید و دربرابرش اصطلاحِ «لمپنیسمِ گستاخ» را ساختید که من فکر کنم منظورتان همان «احمقِ بیشعور» باشد در کدام روشنایی شکلگرفته؟ در سایه خودبرتر بینی شکلگرفته که یکنفر در مجلسی که تا آن زمان آرام پیشمیرفته بخواهد حقانیت خودش را چه درست چه غلط با نعره و فحاشی و به آشوب کشیدن پیش ببرد؟ کسی که برای اینکه درست بودن حرف خودش را ثابت کند، چنگ برند و بگوید اساساً موسیقی پاپ مبتذل است تا بتواند بگوید اینیکی مبتذلترین است؟ این یک رفتار عاقلانه است؟ اگر من او را احمق بیابم و این را بگویم بی سواد و لمپنیسم گستاخم؟ کسیکه وقتی میخواهد درستی خودش را ثابت کند دربرابر بینوایی که تاحالا به گوشش نخورده از آرنولد شونبرگ نام میبرد غافل ار اینکه همان شونبرگ با پیچیدگی موسیقیاش معروف است که از زمانش عقب بوده؟ این رفتار سنتی و کهنهشده، این نعرهزدنها و زشتگوییها که به شهادت شاگردانش جزئی از خصوصیات این آدم بوده با تصویری از آنچه شما روشنفکر مینامید صدق میکند؟ رفتاری غیرانسانی خاص گروهی از روشنفکران است که در تعاریف شما میگنجد؟ همانطور که در مورد پرونده و دادگاه ریحانه جباری، شفاف و شستهرفته گنجید یا در مورد قیاس آقای مطهری با شخصیت نمایشی مور که فساد را تاب نمیآورد گنجید (برگرید نامهیی که مطهری سال 88 برای میانجیگری دربرابر حق مردم نوشت بخوانید یا مراجعه کنید بر اصرار او بر چندهمسری که بردهداری جنسیست که ایشان مروج آن است)؟ سخن زیاد است میدانم شما دوست دارید هرچه میگویید درست باشد و هر از چندگاهی که مواردی از این دست نیست یکهو گیر میدهید به فلان شخص یا دفاع میکنید یا میکوبید و اصولاً بالای پایین این وبلاگ را هم بگردیم نمیبینیم شما بعد از چند سال جایی دچار اشتباه شده باشید، پس این جواب مطول را بعد از گفتن نکته آخر کوتاه میکنم: من فقط نوشتم «جوابی که دادید وقیح است»، ننوشتم «شما وقیح هستید» که اینهمه برای پاسخدادن به زحمتِ فحاشی افتادید چون خودتان را در مظان توهین دیدید، حالا گویا باید فرض دوم را درست بدانم که گویا فارسی را خوب نمیفهمید. کمی فکر کنید ببینید چرا جواب تان وقیح است راهنمایی می کنم یکنفر دیگر هم اینجا به این موظوع اشاره کرده، اگر راه بجایی نبردید آنوقت اگر بخواهید، وقت میگذارم و برایتان به فارسی توضیح میدهم.ارغوانnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-68426710085504153762014-12-21T03:02:51.088+03:302014-12-21T03:02:51.088+03:30گفته اید که بنابر اصل ساده آزادی بیان همه حق اظهار...گفته اید که بنابر اصل ساده آزادی بیان همه حق اظهار نظر دارند, <br />در عین حال بنابر یک اصل طبیعی و بدیهی دیگر, اعتبار و ارزش هر کلامی با نسبت تحقیق و تدقیق گوینده اش رابطه مستقیم دارد.<br />با این تعریف که ارائه کردید...<br />باید گفت:<br />اگر اصل نسبیت را در مورد جهل و دانایی بپذیریم<br />اباذری لمپن گستاخی ست که نسبت به پدیده پاشایی جاهلست و جهل خود را مایه تفاخر هم میداند،<br />وگرنه کسی که دم از حق آزادی بیان و حقوق فردی و شهروندی میزند-<br />نباید به حریم مرده و زنده مردمی که مجلس ترحیمی را بهانه-<br />دلخوشی یا اعتراض یا دهن کجی به متجاوزین قرار داده اند-<br />تجاوز و توهین کند و از عمل خود دچار شعف بشود که« بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم.»<br />لمپن گستاخ کسی ست که کشته های خود را شهید بداند و کشته های دیگران را پروژه شهید سازی قلمداد کند!<br />یاد بازرگان بخیر که خطاب به نمایندگان مجلس و وزرای خط امامی دولت گفت:<br />آنکه بما نریده بود کلاغ کون دریده بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-9672575353760822342014-12-19T23:59:36.320+03:302014-12-19T23:59:36.320+03:30از پاسختون ممنونم. همونطور که عرض کردم «این برداش...از پاسختون ممنونم. همونطور که عرض کردم «این برداشت من به علت بار معنایی ... کلمهی گستاخ» بوده، و البته باید این احتمال رو در نظر بگیرم که هرگز برای من ممکن نیست صد درصد بدون پیشداوری نوشتهای رو بخونم. لذا میپذیرم که امکان داره برداشتی متفاوت از آنچه نظر شما بوده کرده باشم. مجدداً از همفکری شما ممنونم.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-50332764581694956622014-12-19T23:40:07.123+03:302014-12-19T23:40:07.123+03:30رفیق جان
اگر از این نوشته بر می آید که لمپن کسی ...رفیق جان <br /><br />اگر از این نوشته بر می آید که لمپن کسی است که کتاب نمی خواند, پس حتما اشتباهی.در بیان مطلب رخدداده است. هر چند من یک مروری کردم و به نظرم چنین برداشتی از متن نمی شود. در هر صورت کتاب نخواندن لزوما نشانه لمپنیسم نیست و هرگونه ادعایی نیز گستاخی نخواهد بود. همان گونه که هم در متن و هم در جریان کامنت ها تلاش کردم به دوستان عرض کنم:ندانستن عیب نیست. مشکل و موضوع بحث من هم نیست. اما لمپنیسم در ساده ترین بروزش دانایی را تحقیر کرده و بی فایده می خواند. در مدل گستاخانه, کار لمپن بهجایی می رسد که جهل خود را مایه تفاخر و دانایی دیگری را مایه شرمساری می خواند. من هم دوستانی دارم که کتاب نمی خوانند اما ابدا افتخار نمی کنند که اهل مطالعه نیستند, معمولا می گویند وقت یا حوصل اش را ندارند.<br /><br />اما در مورد ابراز نظر, این یادداشت هیچ بحثی در این زمینه نداشته است. حالا اگر به صورت مستقل نظر من را بخواهید باید بگویم بنابر اصل ساده آزادی بیان همه حق اظهار نظر دارند, در عین حال بنابر یک اصل طبیعی و بدیهی دیگر, اعتبار و ارزشههر کلامی با نسبت تحقیق و تدقیق گوینده اش رابطه مستقیم دارد.ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-16806424523181482772014-12-19T22:45:19.581+03:302014-12-19T22:45:19.581+03:30۱. نظرات دوستان رو میخونم و همه گفتهان این مردم ...۱. نظرات دوستان رو میخونم و همه گفتهان این مردم فلان... این مردم.... گویا هیچ کس خودش رو جزو «این مردم» حساب نمیکنه.<br />۲. معمولاً نوشتههای خشمگین رو نمیخونم اما این بار خواندم به دلیل همه متانت و صبوری و ملاحظهای که در نوشتههای پیشین این وبلاگ بود (و این بار نه که نبود، که کمتر بود)<br />۳. «غم این خفتهی چند» غیرمستقیمتر بود از اون که خفتهها را دلخور کنه. غمگسارانه بود، میگفت غمخواری برای این خفتهها خواب در چشم ترم میشکنه. چشم در چشم خفتهها ندوخت و ابله و سوسول خطابشان نکرد.<br />۴. عبارت «لمپنیسم گستاخ» مورد توجهم قرار گرفت. آیا جان کلام شما این نیست که: «لمپنی؟ پس نظر نده!» مصادیق لمپنی را هم که در کتاب نخواندن و ... روشن کردهاید. این برداشت من به علت بار معنایی نهفته در کلمهی گستاخه. که یعنی ای لمپن، تو همسطح من نیستی پس گستاخی نکن. اگر هم سطح من بودی اسمش نظر دادن، همفکری یا نهایتاً جسارت و توهین بود اما حالا که این همه از من فرودستتری، اسم کارت گستاخی است.<br />۵. آقای امیری، من دوستان تحصیلنکرده بسیار دارم و دوستان کتابنخوانده بسیار بیشتر. هرگز حتی از ذهنم نمیگذره که چون فراغتی داشتهام و کتاب خوندهام و وضع مالیام اجازه داده در سی سالگی هنوز مشغول تحصیل باشم برای اظهار نظر از باقی دوستان فوقالذکر محقترم. هر چند اگر با همونها درگیر بحث بشم احتمالاً شواهد تاریخی و علمی بیشتری دارم که بهشون استناد کنم و توان من در قانع کردن دوستانم بیشتره. تنها مزیت تحصیلات و مطالعات من همینه نه بیشتر.<br />۶. در نهایت واضحه که عرائض من اظهارنظر شخصی بود و مدعی نیستم همهی حقیقت نزد بنده است. هدف هم محاجه و مباحثه نبود که بحث پوپولیسم/ایلیتیسم سر درازی داره. صرفاً فکر کردم نظرم رو با شما در میان بگذارم.<br />سرافراز باشید.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-43625745692026805602014-12-19T04:54:19.551+03:302014-12-19T04:54:19.551+03:30-> ارغوان
در اینکه شما ناشناس بالایی نیستید تر...-> ارغوان<br /><br />در اینکه شما ناشناس بالایی نیستید تردید ندارم. ایشان نهایتا در مورد یک ضربالمثل نظر دیگری داشتند که همانطور که عرض کردم اگر خودشان هم دقت کنند متوجه میشوند که شیوه روایت ایشان به چه دلیل نادرست است. (در این روایت «ندانستن» عیب خوانده میشود، در صورتی که اساسا قرار نیست همه انسانها در همه زمینهها دانا باشند. بلکه قرار بر این است که اگر در زمینهای دانایی ندارند از متخصص آن بپرسند. مثلا من پزشکی نمیدانم و ابدا هم به نظرم عیبی نیست، فقط باید در هنگام بیماری به پزشک مراجعه کنم)<br /><br />اما شما نه تنها ضربالمثل بلد نیستید، بلکه با الفبای ادب هم بیگانه هستید. اساسا با این حجم از گستاخی که در برابر نادانستههای خود دارید میتوانید نقش یک مثال ملموس از «لمپنیسم گستاخ» را برای نوشته من ایفا کنید که در این صورت از اعلام حضورتان در زیر این پست ممنون هستم.ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-62099234176589831382014-12-19T04:49:36.682+03:302014-12-19T04:49:36.682+03:30من نمیدانم شما از پینوشت قبلی من چه برداشتی داشت...من نمیدانم شما از پینوشت قبلی من چه برداشتی داشتید. به هر حال باید عرض کنم که حدس شما اشتباه است. من نیز به لزوم رعایت زبان نرم و حفظ ادب برای تداوم گفت و گوی سازنده به شدت باور دارم. اما بحث در مورد لحن دکتر اباذری در این فایل صوتی کمی پیچیده است. زیاد در موردش نوشتم. من اعتقاد دارم که صحبتهای ایشان صرفا تا لحظه شروع پرسش و پاسخ باید مورد توجه قرار بگیرد. بعد از آن ما شاهد یک جدال پرخاشجویانه هستیم. جو سالن متشنج است. دانشجویی گستاخی میکند و استاد هم (به هر حال یک آدم است) تحت یک فشار روانی یک واکنشی نشان میدهد. اینها به نظرم اصلا جای بحث ندارد. تا پیش از شروع پرسش و پاسخ تنها ترکیب به ظاهر خشنی که اباذری به کار برد این بود که «این موسیقی مبتذل محض است» و این را هم از قول یک متخصص موسیقی بیان کرد. به نظرم این کلام فقط ظاهرش خشن است وگرنه اگر قرار نیست که ما در جلسات تخصصی نقد و تحلیل هم به یکدیگر نان قرض بدهیم. خب به نظر آن استاد موسیقی این سبک مبتذل است دیگر!ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-36353884362913785332014-12-19T04:44:37.268+03:302014-12-19T04:44:37.268+03:30من ابدا قبول ندارم که روشنفکر باید از موضع کنشگر ...من ابدا قبول ندارم که روشنفکر باید از موضع کنشگر اجتماعی فاصله بگیرد. شاید یک استاد دانشگاه که صرفا بخواهد عمر خودش را در راستای تحقیق صرف کند بتواند چنین فاصلهای از کنش عملی بگیرد، اما در کجای جهان میان روشنفکران و کنشگران عملی فاصله بوده است؟ ژان پل سارتر روشنفکر جامعه خودش بود یا نبود؟ اساسا او یکی از مراجع روشنفکری قرن ۲۰ بود که بسیاری از مباحث و حتی وظایف روشنفکری را نیز در آثار خود مورد توجه قرار میداد. چطور میخواهید با این تعریف خود سارتر را از موضع روشنفکری بیرون بیندازید؟ پس چه کسی در این جایگاه باقی میماند؟ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-81084641635646803742014-12-18T23:11:19.994+03:302014-12-18T23:11:19.994+03:30من ناشناس بالایی نیستم، اما جوابی که دادید وقیح اس...من ناشناس بالایی نیستم، اما جوابی که دادید وقیح است مگر اینکه فرض کنم زبان فارسی را نمیفهمید.ارغوانnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-36024433063903334612014-12-17T17:31:14.473+03:302014-12-17T17:31:14.473+03:30ادبیات آقای اباذری نمادی از ادبیات لمپنیسم است. در...ادبیات آقای اباذری نمادی از ادبیات لمپنیسم است. درنده خویی و دشنام دادن از ویژگی های بارز لمپنیسم است!Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-19641940377213488032014-12-17T02:34:01.512+03:302014-12-17T02:34:01.512+03:30دوستی نوشته که مردم این زمان ذهن تحلیل گر دارند.کد...دوستی نوشته که مردم این زمان ذهن تحلیل گر دارند.کدام تحلیل؟ در کدام سطح و با کدام هدف؟اگر منظور این دوست گفتگوی مردم راجع به مارک تی شرت و کفش است --که تبدیل به موضوع غالب مکالمات و تحلیلها شده-- بله درست میگویید.اگر منظور مکالمه راجع به سلیقه خورد و خوراک است بله درست میگویید.ولی آیا این مردم دارای ذهن تحلیل گر هرگز راجع به فقر کردستان و ایلام و شهرکرد و سیستان صدایی از خودشان درمیآورند؟آیا این مردم جایی جمع می شوند تا از کارگر سخن بگویند؟آیا این مردم با آن ذهن های تحلیلی قدمی در راه کمک به کودکان فقیر و کودکان کار برداشته اند؟ولی همین مردم برای یک آدم صفرکیلومتر بارها مراسم ختمهای آنچنانی میگیرند و راجع به فلان آهنگ و فلان لباس و فلان خاطره ای که در آنها برانگیخته بحث تحلیلی!!! میکنند و از این یاوه گویی چنان بر خود میبالند که هرکس را که در بحث آنها شرکت نمیکند کوته فکر میدانند.مردم تحلیل نمیکنند.بلکه نادانی خود را در واژگان نو و در فرمهای تازه آنقدرنشخوار میکنند تا برای خودشان شکل حقیقتی متعالی و مقدس بیابد تا آن را برعلیه آنان که اندیشه و تحلیلی از خودشان دارند به کار ببرند.تو سری را خود این مردم کوتاه نظر میزنند و کسی که از خودش در برابر آن دفاع کند را توسری زن میدانند.این یک بیماری است که باید آنرا فرافکنی عامه بنامیم.این بیماری از دل همان مردم تحلیل گر!!!!!!و سطحی برمیخیزد.آرمان عزیز مطالبی که نوشتی تنها گوشه ای از درد دل من و توست.چقدر خوشحالم که تنها نیستیم.با خواندن مطالبی که نوشتی جان تازه ای گرفتم و فهمیدم هنوز هم هستند کسانی که می بینند و و می اندیشند وسپس مینویسند.خوشحالم که خرد هنوز زندگی میکند و در میان باتلاق جهل و نادانی و عوام زدگی راه خود را به چشمه نور بازمی یابد.امیدوارم روزی را ببینم که صدای دانایان و خردمندان در گوشه گوشه ایران شنیده شود.سپاس Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-74333530463948223762014-12-17T01:14:51.468+03:302014-12-17T01:14:51.468+03:30نه رفیق جان, شما یک اشتباه کوچک در ذکر ضرب المثل ک...نه رفیق جان, شما یک اشتباه کوچک در ذکر ضرب المثل کرده اید که تا حدودی معنای آن را تغییر می دهد. روایت کاملش این است:ندانستن عیب نیست, نپرسیدن عیب است.<br /><br />مشخصا من بخش اول این ضرب المثل را انتخاب کرده ام.ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-5011934279254591452014-12-17T00:11:21.912+03:302014-12-17T00:11:21.912+03:30تمام متن ضعیف و دلایل ضعیف تر. چه کسی گفته است پای...تمام متن ضعیف و دلایل ضعیف تر. چه کسی گفته است پایین آمدن تیراژ کتابها دلیل نا آگاهی مردم است. اتفاقاً شما خیلی از قافله جا مانده اید. خبری از دانلود کتاب های الکترونیک ندارید! سواد ضرب المثلی تان هم تعریفی ندارد ظاهراً. یا اینکه برای هر چه کوبنده تر شدن متن آن را تحریف کرده اید. عصر، عصر رسانه های دیجیتال است. مردم با سیل اطلاعات مواجه هستند. تنوع چیزهایی که میخوانند بسیار متنوع تر از گذشته است. کمتر کسی است که فیلم ها و موسیقی های فاخر را در آرشیوش نداشته باشد. منتها باز دلیل نمیشود داشتن آنها ذائقه شان را تغییر دهد. کسانی موسیقی پاپ می پسندند و حتی برای تمدد اعصاب هم گوش می دهند. <br />مردم این زمانه گله گوسفند نیستند که یک چوپان آنها را هدایت کند. مردم این زمانه ذهن تحلیل گر دارند. سیل نظرات و اطلاعات را میخوانند و پس از تحلیل راهشان را انتخاب میکنند. این تقصیر روشنفکر هاست که خودشان را جدا می دانند و مردم را لمپنیست می خوانند. روشنفکر ها اگر پویا تر بودند هرگز اجازه نمی دادند اطلاعات مضر به خورد مردم داده شوند.<br />به گفته بزرگان لمپینست ها موج سوارهای قهاری هستند. نگارنده این متن هم دست کم از موج سواران لمپنیست ندارد. برای خوانده شدن؛ برای دیده شدن؛ برای اعلام وجود.. چه بگویم.. حالا نمیدانم شما هم واقعاً روشنفکر هستید یا نه؟! ولی اگر باشید. متاسفم که خود اسیر لمپنیسم شده اید.<br />کمی در بطن جامعه راه بروید و از کنج عزلت خودتان بیرون بیایید. این مردم، مردم زمان افلاطون نیستند که با تو سری حرف تو سرشان فرو کنید!Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/01024204987983952316noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-75318504063579992322014-12-16T23:54:03.256+03:302014-12-16T23:54:03.256+03:30آقای نویسنده محترم : خود عکس این پستتان لمپنیسم اس...آقای نویسنده محترم : خود عکس این پستتان لمپنیسم است. شما نقد کنید نه اینکه عکسی بگذارید که ترویج به "تنفر" میکند. Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-63355819662072866902014-12-16T23:42:06.361+03:302014-12-16T23:42:06.361+03:30برادر عزیز. پیش از سرزنش سردمداران لمپنیسم، خودمان...برادر عزیز. پیش از سرزنش سردمداران لمپنیسم، خودمان را سرزنش کنیم که چرا غافل بودیم. آقای اباذری هم قابل نکوهش است چرا که خود وی به عنوان جامعه شناس کوتاهی کرده و الان که پدیده پاشایی وی را غافلگیر کرده است؛ دستپاچه و بی مهابا به توده مردم تاخته است که بی شک به جز خرابتر کردن اوضاع حاصل دیگری نخواهد داشتAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-66330505822664256382014-12-16T23:41:26.897+03:302014-12-16T23:41:26.897+03:30برادر عزیز. پیش از سرزنش سردمداران لمپنیسم، خودمان...برادر عزیز. پیش از سرزنش سردمداران لمپنیسم، خودمان را سرزنش کنیم که چرا غافل بودیم. آقای اباذری هم قابل نکوهش است چرا که خود وی به عنوان جامعه شناس کوتاهی کرده و الان که پدیده پاشایی وی را غافلگیر کرده است؛ دستپاچه و بی مهابا به توده مردم تاخته است که بی شک به جز خرابتر کردن اوضاع حاصل دیگری نخواهد داشتAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-88912746111438279992014-12-16T11:17:22.293+03:302014-12-16T11:17:22.293+03:30انکار فاصله زیاد بین یک عوام و روشنفکر امکان پذیر ...انکار فاصله زیاد بین یک عوام و روشنفکر امکان پذیر نیست.<br />بله، اگر این اتفاق بیفتد خوب است ولی این اتفاق هرگز نمی افتد چون لمپن توانایی شنیدن حرفهای قشر روشنفکر را ندارد.<br />به نظر من جامعه همانطور که از لحاظ اقتصادی طبقه بندی است از لحاظ اجتماعی و سطح فهم و سواد نیز هست.<br />پس وظیفه روشنفکران گستاخ (به قول شما) صحبت کردن با قشر تحصیل کرده و سطح بالای جامعه است نه با عوام و این وظیفه به صورت سلسله مراتبی باید انجام شود.<br />مشکل شاید قشر تحصیل کرده است که این پل ارتباطی دارد از بین می رود.<br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-71627025740156386372014-12-16T11:09:59.125+03:302014-12-16T11:09:59.125+03:30متن خوبی بود و ناراحت کننده.
یکی از ضرب المثلها اش...متن خوبی بود و ناراحت کننده.<br />یکی از ضرب المثلها اشتباه بیان شده که امیدوارم اصلاح بشه:<br />پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است.<br />Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-13119862054966932422014-12-16T06:46:38.894+03:302014-12-16T06:46:38.894+03:30امروز در ایران مرز میان روشنفکر واقعی و لمپن-چه وا...امروز در ایران مرز میان روشنفکر واقعی و لمپن-چه واقعی و چه غیرواقعی-معلوم نیست.کسانی وجود داردند که میگن روشنفکرن و لباس و پوشش و اعتماد به نفس کاذب رو با دو تا کلمه گنده باهم جمع کردن و چماقشون رو درست به سر روشنفکرای واقعی میزنن.این دسته کسایی هستن که از اون دانش کوچک و سطحی و ترجمه ای برای مبتذل ترین --یعنی تکراری ترین-- اهداف بهره می برن.امیدوارم روزی بیاد که عالمان جامعه شناسی و فلسفه و هنر و زبان و الهیات با مطالعه و پایمردی موج جدیدی از افکار رو وارد حوزه های دانش و دانشگاه کنن و افکار لمپن پسندانه رو-- که از طریق بعضی روشنفکرنمایان وارد دانشگه شده--به بیرون از دانشگاه برانن و اخلاقیات واقعی روشنفکری رو به جامعه بیرون انتقال بدن.از این که در این نوشته حرف دلم رو خوندم خوشحالم و ازت سپاسگزارم.پیروز باشی و آزاده.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-80409178446768654782014-12-16T04:46:15.198+03:302014-12-16T04:46:15.198+03:30البته پاسخ شما را با توجه به پی نوشت نوشته قبلتان ...البته پاسخ شما را با توجه به پی نوشت نوشته قبلتان نانوشته میدانم که این نکته بنده را هم در راستای ابتذال سلایق میدانید. ولی بنده همچنان تاکید میکنم که زبان نرم شرط اول قدم برای پیشبرد آگاهی بخشی است. این روند فاصله گرفتن هر چه بیشتر این دو گروه (به بیان شما روشنفکر جامعه شناس و لمپن گستاخ) در طولانی مدت حرف بنده را به شما اثبات خواهد کرد. محمدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-42834463054271601762014-12-16T04:28:49.016+03:302014-12-16T04:28:49.016+03:30لمپنیسم گستاخ؛ روشنفکر گستاخ با نگاه از بالا به پا...لمپنیسم گستاخ؛ روشنفکر گستاخ با نگاه از بالا به پایین را بر نمیتابد. زمانی که روشنفکر ما به درجه ای رسید که در میان این به قول شما لمپنیسم گستاخ قرار بگیرد و با زبان نرم تلاش به افزایش آگاهی کند شاید بتوان به تغییر وضع موجود امیدوار بود. بیش و پیش از هر چیز روشنفکران ما باید بیاموزند که با بیرون گود نشستن و هر از چندی با زبانی تیز و برنده از گود خارج شدن و دوباره بازگشت به همان گود دورهمی روشنفکری؛ قطعا نه تنها چیزی بهتر نمیشود بلکه باعث جدایی بیشتر این جماعت به قول شما لمپن گستاخ از جامعه روشنفکران خواهد شد.محمدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-50512183254487396852014-12-16T00:08:44.133+03:302014-12-16T00:08:44.133+03:30Ali bood Aghaye Amiri, omidvaram be roozi beresim ...Ali bood Aghaye Amiri, omidvaram be roozi beresim ke mardom befahmand CHE MIGOYAD NA KI MIGOYAD.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-50599674177224646412014-12-15T23:38:51.025+03:302014-12-15T23:38:51.025+03:30البته من هم منظورم از عوام همون کسانی بودند که تو ...البته من هم منظورم از عوام همون کسانی بودند که تو درموردشون صحبت میکنی. منتها من فکر میکنم این افراد در واقع نخبگان عوام هستند.<br /> و اتفاقا من از اونهایی هستم که اگر مطمئن بودم هم چی بخاطر پاشایی هست شاکی میشدم. بخاطر همین اگر تو هم شاکی بودی من اعتراض نمیکردم.<br />میدونی مشکل روشنفکرهای ما چیه؟ البته بجز مشکلات عامی که گفتم. بنظر من روشنفکر ایرانی از ابتدا در جایگاه غلطی قرار گرفت. در حالیکه وظیفه روشنفکر مطالعه و تحلیل و تبیین موضوع تخصص خودش - در اینجا جامعه - و نظریه پردازی هست روشنفکرهای ما از اول نقش کنشگر سیاسی اجتماعی رو بعهده گرفتند و در عین حال که بجای تحلیل جامعه خودشون نظریه های غربی رو بعاریت گرفتند در مقام اجرای اونهم در آمدند. بهمین دلیله که میبینیم آقای اباذری نمیتونه به اجتماع خودش بعنوان یک سوژه نگاه کنه و تحلیلش کنه، بلکه باهاش در میوفته. در صورتیکه عرصه روشنفکری و ساستمداری کاملا با هم متفاوته و قوائد مختلفی داره، ولی روشنفکر ایرانی میخواد با حفظ قواعد روشنفکری به سیاست بپردازه. نتیجه همین میشه که اینهمه کشته و دربدر و سرخورده و معتاد داریم و یا در سطح خیلی پایینش درافتادن با عوام و جرو بحث کردن با اونها. منظور من از صغرا کبرا بافتنهای قبلی همین بود که روشنفکر شان خودشو نگه نمیداره. اگر به قول تو قبلا جاهل ها رعایت روشنفکر ها رو میکردند دلیل اصلیش شخصیت خود روشنفکرها هم بود.<br />البته از یک زاویه دیگه هم کاملا با تو موافقم و این صرفا در مورد ایران هم نیست بلکه به کل دنیا مربوط میشه. وقتی وسایل ارتباط جمعی گسترده میشه و وسایل دخالت همه گروههای اجتماعی در امور بصورتهای مختلف فراهم میشه اون گروهی که تعدادش بیشتره خواه و ناخواه مهر خودشو بر حوادث میزنه. قبلا این امکان وجود نداشت و فقط به اصطلاح خواص جامعه امکان دخالت در امور رو داشتند. اتفاقا در زمینه اقتصاد و تجارت هم دقیقا همین اتفاق افتاده که جای بحثش اینجا نیست.<br />سعیدیAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-13201829307920879682014-12-15T20:15:09.502+03:302014-12-15T20:15:09.502+03:30جناب امیری متوجه نشدید؟
نیمی از کسانی که در زیر کا...جناب امیری متوجه نشدید؟<br />نیمی از کسانی که در زیر کامنتها از روشنفکران انتقاد میکنند اصلا نمیدانند روشنفکر چیست و روشنفکر کیست!<br />میفرمایید نه؟ از یکی دونفرشان بپرسید مصداق انتقاداتی که در زیر کامنتها از روشنفکران کردند چه کسانی هستند.<br />Terminushttps://www.blogger.com/profile/16843623309536333862noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-46390990507881177292014-12-15T19:39:08.252+03:302014-12-15T19:39:08.252+03:30من تقریبا دو ساله منتظر این موج به قول شما لمپنیسم...من تقریبا دو ساله منتظر این موج به قول شما لمپنیسم گستاخ بودم ،در دو سال اخر احمدی نژاد این پدیده در فضای مجازی شروع شد شبکه های اجتماعی یکی پس از دیگری تسخیر شد،ولی در استانه انتخابات 92 این فضا کمی عوض شد ولی انقدر اتفاقات خرداد 92 سریع اتفاق افتاد خود من غافل بودم از یک نکته مهم 8 سال مملکت ویران شد .شاید در حوزه های اقتصادی و کشاورزی و صنعت واوضاع دانشگاه و سینما وسیاست خارجه و حتی جامعه مدنی... رو بشه در چند سال پیش رو اصلاح کرد مثل زمان بعد از جنگ مثل زمان اصلاحات ولی سقوط اخلاقی جامعه رو چه میشه کرد که نتیجه اعمال 8 سال گذشته از کودتای انتخاباتی بگیر تا تلاش همه جانبه برای از بین بردن جامعه مدنی همیشه باخودم فکر میکردم ایا مردم همون مردم بعد از جنگ یا 2 خرداد هستند و یا حتی خرداد سبز 88 هستند؟خیر..اینجا مشکل خیلی فاجعه امیز تر از دوره های پیشین هست،شاید اون روزی که مهندس موسوی نگران از بین رفتن اخلاقیات در جامعه بود رو الان میشه فهمید شاید الان میشه انتقال بی اخلاقی وتهمت زدن از دولت دروغ احمدی نژاد به جامعه رو متوجه شد....<br />یک دهه شصتیAnonymousnoreply@blogger.com