tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post4094530335004113911..comments2024-03-04T21:20:46.420+03:30Comments on مجمع دیوانگان: حافظه تاریخی با حفظ کردن جدول ضرب تفاوت داردArmanParianhttp://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comBlogger10125tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-66271832120732136392011-08-01T23:35:49.780+04:302011-08-01T23:35:49.780+04:30ممنون از لینک هاممنون از لینک هاArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-52925283537146086762011-08-01T16:14:02.868+04:302011-08-01T16:14:02.868+04:30قرار نیست چیزی درست یا غلط باشد. ما هم در این مورد...قرار نیست چیزی درست یا غلط باشد. ما هم در این مورد صحبت نمی کنیم. اساسا در شکل گیری سیستم آموزشی بحث دقیقا همان ترجیح است. به وضوح هر سیستمی سود و زیان خاص خود را دارد و به واسطه ی اینکه برآیند این سود و زیان ها چه خواهد شد موضوعی در دیدگاهمان ارجحیت می یابد.<br /><br />یک نظریه ی روانشناسی میگوید "انسان همیشه با یک انقلاب فردی مقابله می کند." خیلی گسترده تر از این جمله میتوان راجع به آن بحث کرد. اگر انقلابی را که منظور است یک تغییر بزرگ در ویژگی فردی در نظر بگیریم میتوانیم راحت تر به موضوع نگاه کنیم. تحلیل و استدلال فردی، از این دست ویژگیها هستند که به خصوص در انسان بالغ میتوانیم در قسمت مهمترین ویژگیها دسته بندیشان کنیم. از آنجاست که وقتی با حقیقتی غیر از استدلالمان مواجه شویم اساسا در برابر تغییر آن مقاومت میکنیم. عده ای از روانشناسان به الزام چنین انقلاباتی معتقدند اما کسی منکر این مساله نیست که چنین انقلابی میتواند قربانی داشته باشه. یعنی فرد توان تحمل این تغییر را نداشته باشد به واسطه داشتن ویژگیهایی مانند غرور و... شخصا به نظرم این انقلابات انسان را به کمال می رسانند. برای مثال امانوئل کانت کمال فلسفه ی خود را زمانی می داند که تحت تاثیر هیوم خود را از استدلالات برای اثبات خدا رهانید علیرغم بیشماری استدلالاتی که شخص او در این باره داشت. اما بحث این است که آیا باید در جامعه ی ما همه این روند را طی کنند؟ و اساسا چند نفر هستند که توان تحمل چنین انقلابی را داشته باشند؟ <br />اما اکنون فردی را در نظر بگیرید که تحت تاثیر پروپاگاندا به باوری می رسد. این شخص در مواجهه با حقیقت 2 حالت پیدا می کند: <br />1) یا آنقدر راسخ است که باز نظر رسانه ای را باور می کند. این شخص هم چنان در همان دسته می ماند که وارد بحثهای بزرگ نمی شود و هیچگاه خود را در جایگاه بحث با یک انسان تحلیلگر(در زمینه مربوط) نمی داند.<br />2) یا باور را کنار می گذارد. بحث اینجا این است که هزینه ای که این فرد پرداخت می کند اندک است. چون اساسا در مقابل یک چیز درونی قرار نمی گیرد. <br />لازم به عذرخواهی میدونم که منظور درست خود را از "اصرار می ورزد" ادا نکردم. چون بی تردید همانطور که در بند 1 می بینید ممکن است اگر نظری که پروپاگاندا القا می کند تزریقی باشد اصرار فرد بیشتر باشد. بیشتر منظور همان هزینه است. هزینه ای که فرد برای تغییر خود می پردازد.(البته بنده اعتقاد دارم کشور آمریکا از این طریق پروپاگاندا استفاده نمی کند. شیوه ی این کشور بیشتر تولید انبوه است و در این روش مردم به سادگی می توانند با تغییر تفکر حاکم کنار بیایند. لازم به ذکر است در این دو مورد جای بحث بیشتر است)<br />نهایتا ذکر این نکته را الزامی میدونم که جمله ای که بر اساس آن نوشته شکل گرفت یک نظریه است و بی تردید می توان آن را قبول نداشت.امیدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-68008803121673602542011-08-01T14:04:04.522+04:302011-08-01T14:04:04.522+04:30اول برای عدد با خطمالرسم فارسی: از یک نرمافزار م...اول برای عدد با خطمالرسم فارسی: از یک نرمافزار مثل traylayout استفاده کنید. لینکش :<br />http://khabgard.com/traylayout-1.2.zip<br /><br />دوم: اگر دقت کنید من هم اشاره کردم که با محتوای حرف شما موافق هستم. در واقع پیشرفت تنها از طریق تقسیم کار امکانپذیر است. <br />در مورد ترس، این لینکی است مال زمانِ ریاست جمهوریِ بوش:<br />http://www.usatoday.com/news/washington/2006-02-13-usat-poll_x.htm<br /><br />بقیه لینکها هم تحت کلید واژه ترس از ایران قابل دسترسی است. تاثیر پروپاگاندا توی تمامی لینکها بوضوح دیده میشود.<br /><br />در ضمن در جواب آقا امید: شاید من و شما خیلی چیزها را ترجیح بدهیم ولی آیا ترجیحات ما درست است یا نه؟ و اینکه نمیدانم شما چطور به این نتیجه رسیدهاید که شخصی که خود تحلیل نا سالم می کند بسیار بیشتر از فردی که تحت تاثیر پروپاگاندا مساله ای پذیرفته است بر عقیده اش اصرار می ورزد؟<br />بر اساس همین پروپاگاندا بود که آمریکا جنگهای زیادی را شروع کرد. نمونهاش سلاحهای کشتار جمعی صدام که پیدا نشدند و فقط یک سرزمین اشغال شد یا اینکه بدون هیچ مدرکی بنلادن را مقصر ۱۱ سپتامبر دانستند و همینطور برو جلوLithiumhttps://www.blogger.com/profile/06503109280436580823noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-57074763181762297032011-07-31T23:30:40.131+04:302011-07-31T23:30:40.131+04:30امید جان
در موافقت با اشاره به اعتماد به نفس کاذب ...امید جان<br />در موافقت با اشاره به اعتماد به نفس کاذب همین را بگویم که در آغاز نوشته تردید نداشتم که به این مسئله در یکی از بخش ها اشاره خواهم کرد. خودم هم نفهمیدم چه شد که ننوشتم!!!ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-57105397914329215262011-07-31T23:29:42.115+04:302011-07-31T23:29:42.115+04:30در ضمن بلاگر به من اجازه نوشتن اعداد با خط الرسم ف...در ضمن بلاگر به من اجازه نوشتن اعداد با خط الرسم فارسی را نمی دهد. مگر اینکه دوستان راه حلی برای این مشکل داشته باشند که ممنون می شوم پیشنهاد کنند.ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-8985085407859161422011-07-31T23:28:01.879+04:302011-07-31T23:28:01.879+04:30lithium عزیز
سخن شما در مورد آمریکایی ها در شرایطی...lithium عزیز<br />سخن شما در مورد آمریکایی ها در شرایطی قابل نقد است که شما هم از منبع موثقی به من نشان دهید که واقعا چند درصد آمریکایی ها از ایران وحشت دارند؟ <br /><br />از آن گذشته، اتفاقا این نمونه ای از تقسیم کار مناسب است. جامعه ای که همه چیزش به درستی سر جای خودش قرار گرفته باشد، با یک تقسیم کار مناسب پیش می رود. مثلا وقتی پزشکان می گویند فلان کار را بکنید دیگر یک مهندس به خودش زحمت نمی دهد خودش برود و شخصا تحقیقات کند. در نقطه مقابل وقتی نهادهای فعال در عرصه سیاست، از قبیل مطبوعات آزاد، رسانه های مستقل، اساتید دانشگاه، کارشناسان علوم سیاسی و احزاب و گروه ها به مردم پیشنهادی کنند طبیعتا باز هم هرکسی به سرش نمی زند که خودش برود ته و توی همه چیز را در بیاورد. اما زمانی که جامعه بیمار باشد، فضای سیاسی مسدود باشد، هیچ چیز سر جای خودش نباشد، آن گاه در علوم تاریخی و سیاسی که جای خود، مردم ما خودشان هر کدام گوشه خانه یک داروخانه درست می کنند و طبابت راه می اندازند.ArmanParianhttps://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-70887422665181436292011-07-31T17:42:18.994+04:302011-07-31T17:42:18.994+04:30از نظرم، یکی از فاجعه بار ترین اثرات تزریق این اطل...از نظرم، یکی از فاجعه بار ترین اثرات تزریق این اطلاعات خام، ایجاد اعتماد به نفس کاذب و از میان رفتن اولیه ترین اصول تکنوکراسی است. کافی است نگاه ساده ای به یک مهمانی ایرانی بیندازیم. همه ی افراد حاضر در این مهمانی به واسطه اینکه چند اسم مانند ستارخان و باقرخان از مشروطه می دانند خود را شایسته اظهار نظر قطعی راجع به مسائل تاریخی می دانند. در این زمان اظهار نظر فردی که در این زمینه به صورت تخصصی مطالعه داشته است هم تراز نظر فردی دیگر می نماید و نتیجه اش عدم اصلاح تفکرات سطحی است. زمانی که واژگانی چون تحلیل و نقد کار عموم مردم شود، نتیجه اش نابودی ذات این واژگان میان مردم و از بین رفتن جامعه ای نقاد و تحلیلگر خواهد بود.<br /><br />در جواب لیتیم عزیز: شخصا ترجیح می دهم مردم کشورم تحت تاثیر رسانه ها ترس درونی از کمونیسم داشته باشند تا به واسطه ی اینکه کارل مارکس انسان خداناباوری است، بدون دانستن کوچکترین چیزی راجع به اصول اقتصادی کمونیسم آن را در همه ابعاد نقد کنند. شخصی که خود تحلیل نا سالم می کند بسیار بیشتر از فردی که تحت تاثیر پروپاگاندا مساله ای پذیرفته است بر عقیده اش اصرار می ورزد و طبعا نتایج فردیِ به مراتب زیانبارتری هنگام برخورد با حقیقت امر پیدا می کند.امیدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-55017985395409531192011-07-31T15:30:06.909+04:302011-07-31T15:30:06.909+04:30با محتوای سخن موافقم. ولی با این نتیجهگیری مخالف....با محتوای سخن موافقم. ولی با این نتیجهگیری مخالف.<br />بله، مسلم است که اطلاعات خام بدون پردازش به هیچ دردی نمیخورند و تنها حافظه را زبالهدانی میکنند ولی اینکه دربارهی آمریکاییها به این نتیجه رسیدهاید را درک نمیکنم. در واقع گاهی اوقات نداشتن اطلاعات خام باعث میشود که هر چیزی را ذهن بپذیرد و بدون تفکر از کنارش رد بشود. اینطور میشود که مثلا ۷۵ درصد آمریکاییها نمیدانند ایران کجاست و بطور قطع نمیدانند مردم ایران چهطور هستند و فقط این را میدانند که باید از ایران بترسند. گاهی اوقات نداشتن اطلاع دربارهی زمینهای راه را برای پروپاگاندا باز میکند.<br /><br />پ.ن: ایکاش حالا که نیمفاصله را رعایت میکنید، نوشتن اعداد به خطالرسم فارسی را هم رعایت کنید.Lithiumhttps://www.blogger.com/profile/06503109280436580823noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-12607930934407156362011-07-31T13:10:45.501+04:302011-07-31T13:10:45.501+04:30شرکت کنندگان در اون نظرسنجی احتمالن می دونن تفاوت ...شرکت کنندگان در اون نظرسنجی احتمالن می دونن تفاوت هست بین ندانستن اطلاعات تاریخی و نداشتن حافظه ی تاریخی. و با علم به این موضوع جواب داده اند. و آن 91 درصد تشکیل شده است.<br />البته ممکن که نحوه ی چینش باعث شده که تصور شود از آن مقدمات چنین نتیجه ای گرفته شده است.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-91928526588401408012011-07-31T12:10:23.068+04:302011-07-31T12:10:23.068+04:30با این بازی موافقم.
مردم ما تاریخ را در مدرسه برای...با این بازی موافقم.<br />مردم ما تاریخ را در مدرسه برای رفع تکلیفی می خوانند.چون عقیده دارند در زندکی به دردشان نمی خورد.کمتر آدم هایی هستند که با دل و جان بچسبند به تایخمان و تاریخ واقعی را ورای آنچه که تدریس می شود ، بیرون بکشند.پریnoreply@blogger.com