tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post1549024178176793132..comments2024-03-04T21:20:46.420+03:30Comments on مجمع دیوانگان: مسئله خشونت ورزیدن نیست، مسئله توجیه خشونت استArmanParianhttp://www.blogger.com/profile/12730193294137736950noreply@blogger.comBlogger7125tag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-51558217111543723512011-04-21T03:03:42.697+04:302011-04-21T03:03:42.697+04:30سلام
در ادامه بحث خوشحال میشم اگه این مطلب رو هم ب...سلام<br />در ادامه بحث خوشحال میشم اگه این مطلب رو هم بخونی<br />http://green-ronin.blogspot.com/2011/04/blog-post_20.htmlroninhttp://green-ronin.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-12935745789176253092011-04-21T01:10:30.448+04:302011-04-21T01:10:30.448+04:30با سلام
ولی دوستان در شرایطی مثل این یک راه حل دیک...با سلام<br />ولی دوستان در شرایطی مثل این یک راه حل دیکه هم وجود داره بدون اینکه نیاز باشه شکنجه برسمیت شناخته بشه.<br />یک داوطلب میتونه کار اعتراف گیری را انجام بده و بعد اگر کاری خلاف قانون انجام داده بود به مجازات برسه.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-71601892255272030542011-04-20T19:03:36.794+04:302011-04-20T19:03:36.794+04:30این استدلال شما مرا یاد حرف خامنهای انداخت که اگر...این استدلال شما مرا یاد حرف خامنهای انداخت که اگر یک امتیاز به مخالفان بدهیم دیگر حد یقفی نمیشناسند! اینکه ممکن است از یک قانون سواستفاده شود و یا از خشونت حداقلی در موارد اجبار، بعدها عدهای جهت اغراض خودشان سواستفاده کنند، دلیل بر این نیست که آدم در مقام دفاع از خود به هیچ وجه خشونت نورزد. اتفاقن اگر در چنین مواقعی از خشونت استفاده نکنی کاری غیراخلاقی انجام دادهای. اینکه خشونت کی و چه مقدار باید انجام شود البته بسیار مهم است. یعنی مشکل اصلی در تعیین مصادیق است که باید همه جانبه به مسئله نگاه کرد و اصل کمترین خشونت تا حد امکان را مد نظر قرار داد.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-84553778672255799722011-04-20T18:41:16.976+04:302011-04-20T18:41:16.976+04:30درود.
بنا بر استدلال شما، سیگار، خوردن شکر و چربی...درود.<br /><br />بنا بر استدلال شما، سیگار، خوردن شکر و چربیها و... هم باید ممنوع بشه چون خیلیها نمیتونن تعادل رو حفظ کنن و باعث بیماری خودشون و طبیعتاآسیب به جامعه و خانواده میشن.<br /><br />یا به عنوان مثال دیگه، ما باید غذا بخوریم و برای غذا خوردن ما باید یک چیز زنده رو از بین ببریم(با این پیش فکر که ما میتونیم انسان، حیوان و گیاه رو بخوریم) با منطق شما ما اصلا نباید چیزی بخوریم چون باعث نابودی یه موجود زنده میشیم و اگر بگیم میشه چیزی خورد ممکنه یه سری برن آدم بکشن و بخورن!)<br /><br />بحث حدود رفتار یا چهار چوب بندی اون در اخلاقیات چیزی نیست که فقط در مورد خشنونت مطرح باشه و در مورد خیلی از مسائل اخلاقی وجود داره.<br /><br />این وظیفه قانون گذار هست که جزئیات رو مشخص کنه تا دست کسایی که میخوان سواستفاده کنن بسته بشه.نه این که به کل از ترس سواستفاده صورت مسئله رو پاک کنیم.مجیدnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-48600005145346777722011-04-20T17:29:15.143+04:302011-04-20T17:29:15.143+04:30آرمان عزیز- اول تشکر میکنم بخاطر این یادداشت و همچ...آرمان عزیز- اول تشکر میکنم بخاطر این یادداشت و همچنین یادداشت قبلی . کاملا استفاده کردم یعنی فکرم را مشغول کرد. در ضمن قصد ندارم در هر یادداشت شما ,روی نظرات خودم اصرار بیهوده بکنم.اینجا هم صرفا جهت روشن شدن بحث چند نکته ای را خدمدتان عرض میکنم:<br />1- حدس شما اشتباه است در مثال قطار من معتقد به خشونت ورزی نیستم و کاملا با نظرات شما موافقم(به همان دلایلی که شما آوردی)میبینید دوست عزیز مثال با مثال متفاوت است - در مثال من (پدرو دختر) پدر هنوز از آرمانهای ضد خشونت و اخلاق مدار خودش دست نکشیده. شما فقط خشونت بر علیه "دیگران" راطرد میکنی. من هم با این قسمت موافقم( مثال قطار) . اما من حرفم این است که این قصه کامل نیست و ما باید مخالف خشونت "دیگران" بر علیه "خودمان" هم باشیم. اینجا پازل فکری من( حداقل من) کامل میشود. "دفاع" از خود در مقابل حمله خشونت طلبان "حق" ماست . شما یا من اگر نمی توانیم مسئله به این سادگی(و بدیهی) یعنی حق دفاع آن پدر از خودش و فرزندش رادر تئوری های بی خشونت خود هضم کنیم.اشکال از تئوری ست .من میدانم که شما اگر خدای نکرده در موقعیت آن پدر و دختر قرار بگیرید چه خواهید کرد. خودتان هم اینرا میدانید. مثال زدن که جای نگرانی ندارد.من مثال قطار شما را براحتی پاسخ دادم شما هم مثال مرا پاسخی ساده بدهید . و اگر نمی توانید پاسخی شفاف و در چند کلمه بدهید. لطفا علتش را جستجو کنیدAnonymoushttps://www.blogger.com/profile/07126836896623841821noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-91070618720460147552011-04-20T17:24:31.344+04:302011-04-20T17:24:31.344+04:30سلام
واقعا از اینکه این بحث را در وبلاگتان مطرح کر...سلام<br />واقعا از اینکه این بحث را در وبلاگتان مطرح کردید خوشحالم و ازتان تشکر می کنم .<br />1) بسیار دوست داشتم صریح و روشن می نوشتید که آیا حاضرید کشته شدن آن جمعیت را به شکنجه بمب گذار ترجیح دهید ؟ شما مطلب بسیار خوبی نوشتید ولی واقعیت این است که صورت مساله را پاک کرده اید . شما در شرایطی هستید که جان صدها نفر در خطر است ، در این شرایط در عمل چه می کنید ؟؟؟<br />2) وقتی قرار باشد مفاهیمی که در زندگی روزمره کاربرد دارند و نقش ایفا می کنند در خلا و در فضایی انتزاعی تعریف شوند قطعا نتایجی همچون آنچه شما نوشته اید پیش می آید . یعنی وقتی یک گروه به جای ارائه تعریفی دقیق و عینی و مبتنی بر واقعیت های اجتماعی و صد البته ریز و مبتنی بر جزئیات ، خشونت را در فضایی ذهنی و ایده آل تعریف کند مسلما نتیجه فاجعه بار خواهد بود .<br />مثال شما را از جنبه دیگری تعریف می کنم . در جریان بمب گذاری فرد بمب گذار شکنجه نمی شود و صدها نفر می میرند ، فکر نمی کنید در چنین شرایطی خشونت در میان خانواده های قربانیان و در جامعه به شکل پدیده ای نجات بخش جلوه می کند ؟ فرزندی که می بیند والدینش در صورت کمی اعوال خشونت زنده می ماندند به خشونت به چه دیدی نگاه می کند ؟ و آیا این نگاه به رادیکال شدن رفتارش نخواهد انجامید ؟؟؟<br />3) به عنوان مخالف شما اگر قرار باشد در مورد این مثال خشونتی اعمال کنم قطعا از قبل حدود و مصادیقش را تعیین می کنم و صد البته حقوقی را برای فردی که مورد خشونت قرار می گیرد. بهترین مثال را می توان در آمریکای و در مورد غرق مصنوعی دید که موافق و مخالف بر سر مصداق شکنجه بودنش بحث می کنند . وجود جزئیات و مصادیق مانع تاویل های شخصی و احساسی و تعریف های انتزاعی از مفاهیمی همچون خشونت می شود .<br />4) از صمیم قلب دوست دارم روزی باشد که نیازی به اعمال خشونت نباشد ولی آیا آن روز فرا رسیده و ما در چنین جامعه ای زندگی می کنیم ؟ <br />5) مساله امروز بیش از هر چیز ایستادگی دو طرز فکر در برابر همدیگر است . به مثال بازی پرسپولیس بر می گردم ، آیا دادن توپ به دروازه بان جایزه ای برای عمل شنیع او تلقی نمی شد؟ ، اگر می گویید نه لطفا جواب دهید که چرا تا به حال که بازی جوانمردانه کم و بیش رعایت می شد این نوع اتلاف وقتها بجای کمتر شدن ، بیشتر شده ؟<br />6) می دانم اینها را توجیح می دانید ، از شما می خواهم بدیلی برای اعمال خشونت در شرایط حساس بیان کنید .<br />7) مثال اول انقلابتان را نمی پذیرم چون اعدامها در آن مقطع یک نوع خشونت رادیکال ، افسار گسیخته و بی منطق بوده والا هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که اشخاص بدون محاکمه اعدام شوند و از حقوق اولیه شان محروم . گفتم ، خشونت اگر بدون تعریف دقیق و با اعلام مصادیق باشد ابزاری است برای سوء استفاده کما اینکه در اول انقلاب بخوبی این سوء استفاده در فضای احساسی آن دوران انجام گرفت .<br />8) شاید این سوال کمی مسخره به نظر برسد : شکنجه یعنی چه ؟ ، آیا مرزهای شکنجه مرزهای قرارداد نیست ؟ ، نمی توان این مرزها را برای شرایط گوناگون متفاوت تعریف کرد ؟ <br />9) بیایید فرض کنیم شما هم در قطارید و بمب جان شما و بمب گذار را هم زمان تهدید می کند ، آیا در این شرایط استدلال شما تن داد به بازی خشونت ورزانه بمب گذار نیست ؟<br />**این بحث خیلی جای کار داره ، امیدوارم بتونیم ادامه اش بدیم ... از اینکه فرصت طرح این بحث رو دادید مجددا تشکر می کنم .roninhttp://green-ronin.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9177937031557364513.post-42480850997754684942011-04-20T17:10:09.088+04:302011-04-20T17:10:09.088+04:30فکر میکنم توجه به یک نکته لازم باشه، چه در مورد ق...فکر میکنم توجه به یک نکته لازم باشه، چه در مورد قانون اساسی ما و چه در مورد قانون اساسیای که صریحا اجازه به شکنجه در موارد خاص رو داده میبینیم که جامعه میتونه دچار مشکل بشه. این بدین معنی است که مشکل جای دیگهای است. یعنی باید قدرت رو به وسیله دیگهای محدود کرد. پس هنوز شما اثبات نکردهاید که آیا شکنجه در شرایط خاص کاری اخلاقی است یا نه ؟Anonymousnoreply@blogger.com