۳/۱۰/۱۳۸۹

معیاری برای قضاوت

1- معروف است که وقتی گالیله، تحت فشارهای دستگاه کلیسا ناچار به تکذیب باورها و یافته های علمیش شد، بسیاری از شاگردان و نزدیکانش وی را طرد کردند و مورد سرزنش قرار دادند. به نظر می رسد برای آنان یافته های علمی استادشان آنچنان اهمیت نداشته است که قهرمان شدن وی از طریق مقاومت.


2- چگونگی مرگ آدولف هیلتر دستمایه ای جنجالی برای نبرد همچنان برقرار مدافعان و مخالفان رهبر نازیست های آلمانی بوده است. آنان که از پیشوای آلمان نازی بیزار هستند مصرانه تاکید می کنند که وی شهامت خودکشی به وسیله شلیک به سمت خود را نداشت و این کار را با خوردن قرص سیانور انجام داد. حامیان هرچند محدود هیتلر نیز گویا برای اعاده حیثیت از پیشوای خود در تلاشند تا چنین ادعاهایی را دروغ پردازی کمونیست های فاتح برلین نشان دهند. آنان تاکید دارند که رهبرشان شجاعانه به سمت سر خود شلیک کرده است. حتی در بسیاری از فیلم های مربوط به جنگ جهانی آنچنان به این موضوع پرداخته می شود که گویی فارغ از 50 میلیون انسانی که هیتلر به کام مرگشان فرستاد، تمامی قضاوت تاریخ در مورد او به شیوه خودکشی اش بستگی دارد.


3- زمانی که قرار بود خفاش شب اعدام شود را به خوبی به یاد دارم. قرار شد پیش از اعدام در ملا عام شلاق زده شود که گویا این عمل هم به دست چند تن از خانواده های قربانیان وی انجام شد. از همان فردای اعدام معروف ترین قاتل سریالی تاریخ ایران شایعه ای پیچید مبنی بر اینکه وی در زیر ضربات شلاق حتی یک «آخ» هم نگفته است. راویان و شنودنگان این حکایت با چنان لحنی از این اقدام قاتل مخوف شب های تهران یاد می کردند که تصور می شد چیزی نمانده که به احترامش کلاه از سر بردارند.


4- سعیدی سیرجانی از نویسندگان سرشناس و منتقدی بود که در جریان قتل های زنجیره ای جان خود را از دست داد. نامه نگاری های تاریخی او به سیدعلی خامنه ای نشان از شهامت و سری نترس در ابراز انتقادهایش داشت. با این حال پیش از آنکه توسط بازجویانش به قتل برسد تحت شکنجه های آنان ناچار به ابراز ندامت شده بود که شرح آن را سعید امامی با افتخار تعریف کرده است. سعیدی سیرجانی حتی پس از ابراز ندامت به قتل رسید تا نامش به نیکی در خاطر ایرانیان باقی بماند. نمی دانم اگر پس از اعترافاتش آزاد می شد ایرانیان چه تصویری از او در ذهن داشتند.


5- مجید توکلی از فعالین دانشجویی دانشگاه امیرکبیر بود که به اتهام نشر مطالبی در یک نشریه دانشجویی به زندان افتاد. وی پس از خروج از زندان در روز 16 آذر سخنان تندی علیه رهبر نظام بر زبان آورد، به شدت کتک خورد و در زندان برای تحقیر به سرش چادر کشیده شد. مجید توکلی امروز «شرف» جنبش دانشجویی است.


5- یکی از نزدیکان تازه از زندان آزاد شده بود و خانواده دور هم جمع شدند. دایی مشتاقانه از حال و روز زندانیان می پرسید. از نوری زاد، مجید توکلی، عبدالله مومنی و ... ناگهان انگار چیزی به خاطرش رسیده باشد پرسید «از فرزاد (کمانگر) خبر داشتی؟ دم آخر که نبریده بود؟» و بعد که مطمئن شد فرزاد حتی در شرایطی که گویا تمامی دندان هایش را هم خرد کرده اند مقاومت کرده خیالش راحت شد. یادآوری می شود که دایی گرامی از عبداالمالک ریگی متنفر است و مدام به اعترافات تلویزیونی وی اشاره می کند.


احمد زیدآبادی، عبدالمالک ریگی، عبدالله مومنی، فیض الله عرب سرخی، مصطفی تاج زاده، محسن صفایی فراهانی، عبدالله رمضان زاده، محمدعلی ابطحی، مجید توکلی، فرزاد کمانگر، محسن میردامادی، مسعود باستانی، بهزاد نبوی، کوهیار گودرزی و .... این اسامی زمانی برای ما یادآور یک سری مواضع، فعالیت ها، دیدگاه ها و اندیشه های سیاسی و یا حتی اعتقادی بودند. فعالیت ها و اندیشه هایی که قابل بحث و البته نقد بودند. ای کاش اشتباه کنم، اما گمان می کنم امروز دیگر معنای هر کدام از این اسامی تغییر یافته است. برخی اسطوره هایی غیرقابل نقد شده اند و برخی مطرودین و منفورین غیرقابل دفاع.

۳ نظر:

  1. باران۱۱/۳/۸۹

    محض رضای خدا یه بار به نظراتی که واست می نویسن جواب بده
    بگو منظورت از این پست چیه؟
    احمقانست کنار هم قرار دادن و مقایسه بین گالیله و سیرجانی و توکلی و کمانگر با دیوانگان و خون اشام هایی چون هیتلر و ریگی و خفاش شب.
    واقعا بد بخت ملتی که به قهرمان نیاز دارد اما در حال حاضر درست یا غلط منتظر ظهور ارش کمانگیر هستیم که از این تنگی و خفت نجاتمون بده
    پس لطفا این طور نظراتت رو واسه خودت نگه دار و قهرمان ها و فکر قهرمان پروری رو با قتل و خون ریزی کنار هم نیار!

    پاسخحذف
  2. دوست عزیز
    پاسخ دادن به نظرات و گفت و گو با خوانندگان وبلاگ برای من یکی از جذاب تین بخش های وبلاگ نویسی است. متاسفانه کامنتی از شما به خاطر نمی آورم که بی پاسخ مانده باشد، با این حال اگر این اتفاق افتاده پوزش من را بپذیرید. بخشی از مسئله هم به این بر می گردد که وبلاگ فیلتر شده و من خودم در دسترسی به وبلاگ خودم دچار مشکل هستم.

    اما در مورد این پست به زودی مطلب مفصلی می نویسم. در واقع این پست را گذاشتم تا فضا را برای بحث خودم آماده کنم. در اینجا فقط به صورت مختصر به شما عرض می کنم که از نظر من دیدگاه اشتباهی وجود دارد که انسان ها را با معیاری که «مقاومت» یا «شهامت» خوانده می شود می سنجد و نه با افکار، اعتقادات و نتایج عملکردی آنها. من به چنین دیدگاهی اعتراض دارم. با تعمد کامل در مثال هایم از بازه گسترده ای استفاده کردم. از جنایتکاران شناخته شده جهان تا شخصی مانند گالیله. هدفم این بود که نشان دهم این دیدگاه به هیچ وجه منحصر به یک گروه خاص نمی شود و گاه عواقبش آنچنان فاجعه بار است که ممکن است فردی مانند گالیله را قربانی کند و یا از جنایتکاری چون هیتلر یک اسطوره بسازد.

    در این مورد بیشتر می نویسم

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز
    پاسخ دادن به نظرات و گفت و گو با خوانندگان وبلاگ برای من یکی از جذاب تین بخش های وبلاگ نویسی است. متاسفانه کامنتی از شما به خاطر نمی آورم که بی پاسخ مانده باشد، با این حال اگر این اتفاق افتاده پوزش من را بپذیرید. بخشی از مسئله هم به این بر می گردد که وبلاگ فیلتر شده و من خودم در دسترسی به وبلاگ خودم دچار مشکل هستم.

    اما در مورد این پست به زودی مطلب مفصلی می نویسم. در واقع این پست را گذاشتم تا فضا را برای بحث خودم آماده کنم. در اینجا فقط به صورت مختصر به شما عرض می کنم که از نظر من دیدگاه اشتباهی وجود دارد که انسان ها را با معیاری که «مقاومت» یا «شهامت» خوانده می شود می سنجد و نه با افکار، اعتقادات و نتایج عملکردی آنها. من به چنین دیدگاهی اعتراض دارم. با تعمد کامل در مثال هایم از بازه گسترده ای استفاده کردم. از جنایتکاران شناخته شده جهان تا شخصی مانند گالیله. هدفم این بود که نشان دهم این دیدگاه به هیچ وجه منحصر به یک گروه خاص نمی شود و گاه عواقبش آنچنان فاجعه بار است که ممکن است فردی مانند گالیله را قربانی کند و یا از جنایتکاری چون هیتلر یک اسطوره بسازد.

    در این مورد بیشتر می نویسم

    پاسخحذف