۱۲/۱۰/۱۳۸۶
۱۲/۰۵/۱۳۸۶
سپندارمذ روز (پنجم) اسفندماه 86
تحريمي در كار نخواهد بود
اين بار آينده ما از من در مورد دليلم براي شركت در انتخابات پرسيده كه باز هم سعي ميكنم به اختصار توضيح بدم.
از ديدگاه من در شرايط فعلي، تحريم گزينه كاملا بيمعنايي است. تحريم انتخابات فقط زماني معنا پيدا ميكند كه حداقل گروه قابل اعتنايي از مردم در جريان يك انتخابات خواسته مشخصي داشته باشند كه راه به دست آوردن آن را اعمال فشار به حاكميت از طريق تحريم انتخابات بدانند. اما از سه شرط خواسته مشخص، توافق يك گروه قابل اعتنا بر سر اين خواسته، و در نهايت امكان وارد كردن فشار به حاكميت از طريق آن، ما كدام يك را دارا هستيم؟
تنها مشكل فعلي اصلاحطلبان اين است كه چرا نامزدهايشان رد صلاحيت شدهاند؟ اولا اين درد مشترك اصلاحطلبان و مردم نيست و مردم كاملا بيتفاوت از كنار ماجرا گذشتهاند، دوما در اين قائله خواسته اصلاحطلبان است كه در تضاد با قانون قرار دارد و نه عملكرد شوراي نگهبان! تعارف كه نداريم، اكثريت اعضاي مشاركت و سازمان مجاهدين اصلا به ولايت مطلقه فقيه اعتقاد ندارند و اين مسئله را بارها تكرار كردهاند. پس تاييد صلاحيت نميتواند خواسته اصلاحطلبها باشد، بلكه تغيير قانون اساسي بايد مورد تاكيد قرار بگيرد.
از طرف ديگر، حتي اگر اعتماد ملي را هم از اصلاحطلبان جدا كنيم باز هم ميبينيم كه داخل دايره تنگ سازمان و مشاركت هم اختلاف نظر زيادي مبني بر شركت يا عدم شركت وجود دارد. يعني اصلا چهار نفر پيدا نميشوند كه موضعي مشترك در اين ماجرا داشته باشند. امكان اعمال فشار بر حاكميت از طريق عدم شركت هم كه ديگر آنقدر تخيلي شده كه بهتر است در موردش حرف نزنيم.
من اصلا نميخواهم كسي را به راي دادن دعوت كنم، من فقط ميگويم بازي ديگر از دايره انتخابات خارج شده است. اگر ميخواهيد راي بدهيد و اگر هم نه، كه نه! فقط نبايد با راي ندادن اسير توهم يك اقدام حساب شده و سازمان يافته شد. من هم با يك جمله از متن آينده ما موافقم: «میبایست که به دنبال چارهای دیگر بود»، البته من تا اون موقع براي بيكار نبودن ميروم راي ميدهم.
از ديدگاه من در شرايط فعلي، تحريم گزينه كاملا بيمعنايي است. تحريم انتخابات فقط زماني معنا پيدا ميكند كه حداقل گروه قابل اعتنايي از مردم در جريان يك انتخابات خواسته مشخصي داشته باشند كه راه به دست آوردن آن را اعمال فشار به حاكميت از طريق تحريم انتخابات بدانند. اما از سه شرط خواسته مشخص، توافق يك گروه قابل اعتنا بر سر اين خواسته، و در نهايت امكان وارد كردن فشار به حاكميت از طريق آن، ما كدام يك را دارا هستيم؟
تنها مشكل فعلي اصلاحطلبان اين است كه چرا نامزدهايشان رد صلاحيت شدهاند؟ اولا اين درد مشترك اصلاحطلبان و مردم نيست و مردم كاملا بيتفاوت از كنار ماجرا گذشتهاند، دوما در اين قائله خواسته اصلاحطلبان است كه در تضاد با قانون قرار دارد و نه عملكرد شوراي نگهبان! تعارف كه نداريم، اكثريت اعضاي مشاركت و سازمان مجاهدين اصلا به ولايت مطلقه فقيه اعتقاد ندارند و اين مسئله را بارها تكرار كردهاند. پس تاييد صلاحيت نميتواند خواسته اصلاحطلبها باشد، بلكه تغيير قانون اساسي بايد مورد تاكيد قرار بگيرد.
از طرف ديگر، حتي اگر اعتماد ملي را هم از اصلاحطلبان جدا كنيم باز هم ميبينيم كه داخل دايره تنگ سازمان و مشاركت هم اختلاف نظر زيادي مبني بر شركت يا عدم شركت وجود دارد. يعني اصلا چهار نفر پيدا نميشوند كه موضعي مشترك در اين ماجرا داشته باشند. امكان اعمال فشار بر حاكميت از طريق عدم شركت هم كه ديگر آنقدر تخيلي شده كه بهتر است در موردش حرف نزنيم.
من اصلا نميخواهم كسي را به راي دادن دعوت كنم، من فقط ميگويم بازي ديگر از دايره انتخابات خارج شده است. اگر ميخواهيد راي بدهيد و اگر هم نه، كه نه! فقط نبايد با راي ندادن اسير توهم يك اقدام حساب شده و سازمان يافته شد. من هم با يك جمله از متن آينده ما موافقم: «میبایست که به دنبال چارهای دیگر بود»، البته من تا اون موقع براي بيكار نبودن ميروم راي ميدهم.